/ دسته‌بندی نشده / انشا درباره حضرت معصومه (س) و شخصیت ایشان
آنچه در این مقاله می‌خوانید

انشا درباره حضرت معصومه (س) خواهر امام رضا، می‌تواند همچون تحقیق و مقاله ای درباره زندگینامه حضرت معصومه باشد یا اینکه درباره احساس شما نسبت به زیارت حرم ایشان در قم و یا شخصیت حضرت معصومه همچون الگویی برای دختران و زنان مسلمان نوشته شود.

حضرت معصومه (س)، دختر امام موسی کاظم (ع) و خواهر امام رضا علیه السلام است که در شهر قم به خاک سپرده شده و مزارش زیارتگاه عاشقان اهل بیت  است. برای نوشتن انشا درباره حضرت معصومه می‌توانید خلاصه ای از زندگینامه حضرت معصومه (س) بنویسید یا اینکه احساستان را درباره شخصیت ایشان بازگو کنید. 

انشا درباره حضرت معصومه (س)

انشا در مورد حضرت معصومه با مقدمه و نتیجه گیری

مقدمه

مطالعه و تحقیق درباره زندگی معصومین، ما را با شخصیت‌های قدرتمند و بزرگوار آن‌ها آشنا می‌کند. معصومینی که با وجود سختی ها و ظلم های فراوانی که در زندگی پر بار خود کشیدند، دست از حق طلبی و مبارزه با ظالمین برنداشتند. زندگی حضرت معصومه سلام الله علیها، نمونه زیبایی است که می‌تواند اسوه و الگویی برای تمام دختران و زنان مسلمان باشد.  

بدنه

زمانی که حضرت معصومه (س) كودک بود به دلیل اینکه پدر بزرگوارش امام موسی کاظم (ع) در حبس بود چندان از حضور گرانقدر پدر بهره نبرد تا اینکه در همان ایام ایشان را به شهادت رساندند و حضرت معصومه در کودکی یتیم شد. پس از آن تحت مراقبت و تربیت برادر بزرگوارش امام رضا (ع) قرار گرفت و بزرگ شد تا این که امام رضا (ع) بنا به درخواست مامون عباسی، به اجبار راهی خراسان شد.

یک سال بعد از تبعید امام رضا به خراسان، حضرت معصومه (س) نیز به شوق دیدار برادر به همراه عده اى از برادران و برادرزادگانش به طرف خراسان حرکت کرد و در هر شهر و محلى مورد با استقبال مردم ایران روبرو شد.
در این شهر‌ها حضرت معصومه (س)، همانند حضرت زینب (س) با شجاعت تمام، پیام مظلومیت و غربت برادرش را به گوش مردم مؤمن و مسلمان مى‌رساند و مخالفت خود و اهل بیت (ع) را با حکومت ظالم عباسیان اظهار مى‌کرد.

به همین دلیل وقتی که کاروان ایشان به شهر ساوه رسید عده اى از مخالفان اهل بیت که از پشتیبانى مأموران حکومت عباسی برخوردار بودند، سر راه آن‌ها را گرفتند و با همراهان حضرت وارد جنگ شدند. در این جنگ نابرابر، تقریباً همه مردان كاروان شهید شدند. 

درباره مرگ حضرت معصومه (س) نیز که مدتی پس از این جنگ روی داد، روایت های مختلفی هست.

بنا بر نقلى حضرت معصومه (س) را در همان جنگ مسموم و بیمار كردند. بنابر نقلی دیگر زمانی که حضرت معصومه (س) به شهر ساوه رسید بر اثر اندوهی که با حمله دشمنان به کاروان‌شان به ایشان دست داد بیمار گشت و چون به دلیل بیماری دیگر امكان ادامه حرکت به سمت خراسان را نداشت راهی شهر قم که در آن نزدیکی بود شد.

حضرت معصومه ١٧ روز در شهر قم زندگى كرد و در این مدت به عبادت و راز و نیاز پرداخت تا اینکه سرانجام در روز ۱۰ ربیع الثانى و بنا بر قولى ۱۲ ربیع الثانى سال ٢٠١ هجرى، مظلومانه و  بدون آن که برادر عزیز را زیارت کند، در ۲۸ سالگی از دنیا رفت. حضرت معصومه (س) هیچگاه ازدواج نکرد و تنها با تکیه بر خویش در تمام عمر از حق و حقیقت دفاع کرد.

نتیجه

زمانی که با زندگی حضرت معصومه (س) آشنا شویم، می‌فهمیم که یک زن مسلمان هرگز موجود ضعیفی نبوده و در کمال قدرت و شجاعت در برابر ظلم می‌ایستاده و صدای خود را به گوش حق طلبان می‌رسانده است. بیهوده نیست که روز تولد حضرت معصومه (س) را به عنوان «روز دختر» نام‌گذاری کرده‌اند. زندگی پاک حضرت معصومه و مقاومت و پایداری اش، همچنین مهرورزی‌ و ایثار ایشان نسبت به خانواده و برادرش حضرت امام رضا (ع)، الگویی بسیار دقیق از یک زن قدرتمند و تاثیرگذار را به تمام زنان مسلمان جهان ارائه می‌دهد.

انشا در مورد حضرت معصومه

انشا در مورد حرم حضرت معصومه علیه السلام

بی بی جان! … سلام.

می خواستم به زیارت حرمت آیم.

می خواستم بوسه به ضریح مقدست بزنم.

نمی دانستم رخصت آن را داشتم یا نه؟

وقتی می دیدم بعضی ها سر را پایین انداخته، همینطوری وارد صحن و حریم حرمت می شوند، از این در وارد شده، از در دیگر بیرون روند، بی آنکه لحظه ای درنگ کنند و سلامی و ثنایی، ناراحت می شدم.

آخر، اینجا خانه توست.

هر چند درهای حرم گشوده است،

ولی آیا می توان بی اجازه وارد خانه تو شد و بی سلام و درود، از در دیگر خارج گشت؟

آستانی که روحهای بلندی بوسه بر آن می زده اند،حرمی که «آشیانه آل محمد» است،حریمی که فرشتگان، پاسبان آنند، مرقدی که پیکر تو رادربرگرفته است،حرمی که نگین شهر ماست،بی بی! … خواستم بی «اذن دخول » وارد شوم،اما نمی دانستم راهم می دهند؟

وضو که گرفته بودم. به نیت «زیارت » هم آمده بودم. معتقد بودم که شما اهل بیت آفتاب، پس از مرگ هم زنده اید و توجه به زائرانتان دارید.

وقتی روح هر کس پس از مفارقت از بدن، متوجه مردم و بستگان و خانه و آشنایان و … است، شما که جای خود دارید.

شما وصل به دریایید،اصلا خودتان یک دریا کرامت و بصیرت و شهودید. مگر می شود نسبت به زائران و عابران و عارفان و جاهلان، یکسان نظر کنید؟

مگر می شود ندانید چه کسانی به زیارتتان آمدند و چه نیت داشتند و چه فهمیدند و چه گرفتند و چگونه رفتند؟

وقتی گاهی می بینم بعضی از ساکنان این شهر نور، همین که از خانه بیرون آمده، به کوچه یا خیابان یا جایی می رسیدند که از دور، حرم مطهرت چشم را می نواخت و دل را روشن می کرد، می ایستادند دست ادب به سینه می گذاشتند، سلام می دادند، تعظیمی کرده، به راه خود ادامه می دادند، لذت می بردم و بر این همه معرفت و ادب، آفرین می گفتم.

می شد از دور هم سلام بدهم.

«بعد منزل نبود در سفر روحانی » … ولی ادب، اقتضا می کرد که برای آستان بوس به حرم مشرف شوم.

چه صادقانه و ساده، این زائران خسته و از راه دور آمده، از هوای معنوی حریم حرمت استنشاق می کنند. در صحن مطهر که نفس می کشند، روحشان شاداب می شود. گاهی هم چند قطره اشک، بدرقه سلامشان است. بخصوص وقتی می خواهند از این شهر بروند و سفر زیارتی شان به پایان رسیده باشد و برای «زیارت وداع » آمده باشند.

بی بی جان! … از این حرفها بگذرم.

آمده ام تا از نزدیک، عرض ادب کنم. از صحن گذشته ام. کفشهایم را به کفشداری سپرده ام. از لابه لای جمعیت عبور کرده ام، اینک در رواقی هستم که براحتی ضریحت را می بینم. به به، چه جلوه و صفایی دارد. اللهم صل علی محمد و آل محمد.

باور دارم خیلی از دلهای تیره، جانهای غبار گرفته، چشمان غریبه با اشک، روحیه های گریزان و فراری، وقتی توفیق پیدا می کنند که به این «حرم » آیند، روشن می شوند. غبارها از آینه جانشان برطرف می شود، چشمهایشان با اشک، آشتی می کند. چه قدر شفاف می شود هوای یک چشم، پس از یک بارش اشک، و چه قدر سبک و شاداب می شود روح یک زائر، پس از یک زیارت و آستان بوسی و توسل. این خاصیت حرم است که پاک کننده دل و صیقل دهنده روح است.

باز هم که دور شدم! بی بی جان! وقتی به حرم تو می آیم، «مشهد» هم در جلوی چشمم آشکار می شود. شما دو خواهر و برادر، چه کرده اید با این دلهای بی قرار، که اینگونه پروانه وار، برگرد مدفن نورانی شما پر می زنند و پروانه وار، طواف می کنند؟!

در حرم تو، به یاد «کاظمین » هم می افتم.

چه غریبانه، روز و شب می گذرانند آن عتبات عالیه در سرزمین عراق!

من عراق نرفته ام و کاظمین را زیارت نکرده ام. ولی در حرم تو، احساس می کنم که در خراسان یا کاظمینم.

بوی آن دو حجت الهی را از مزار تو استشمام می کنم. «بوی گل را از که جوییم؟ از گلاب »بی بی جان! اجازه هست وارد شوم؟

اجازه هست بوسه بر ضریح منورت بزنم؟

اجازه هست خود را قاطی این زائران مشتاق کنم و مثل آنان، ساده و بی ریا و بی ادعا، خود را به ضریح برسانم، دو دستی به آن بچسبم، از لابلای شبکه های فولادی و نقره ای رنگ ضریح، مخمل سبزی را که روی قبر تو انداخته اند، تماشا کنم. اشک بریزم، شانه هایم بلرزد، دلم متلاطم شود و لبهایم با این ضریح مشبک، متبرک شود؟

می دانم که اجازه خواهی داد.

می دانم که خدا و رسول و فرشتگان، اذن خواهند داد. اگر رخصت نبود، توفیق همینجا آمدن را هم نداشتم.

حضرت معصومه_انشا درمورد حضرت معصومه

منبع:

1

برچسب ها :

برای امتیاز به این نوشته کلیک کنید!

کل :
میانگین :
اشتراک در
اطلاع از
guest

0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x