انشا درباره دریا شامل انشاهای مفید و متنوع برای کلیه مقاطع تحصیلی است که با محتواهای گوناگون مثل انشا در مورد دریا و زیباییهای آن، توصیف دریا، انشا درباره دریا به زبان ادبی، انشا تخیلی و داستانی در مورد دریا و انشا جانشین سازی دریا آورده شده است.
دریا این آبی گاه آرام و گاه مواج، موضوع نوشتن انشا در مقاطع مختلف تحصیلی است. درباره موضوع انشا دریا سبک های گوناگونی را میتوان در نظر گرفت. ما در این مطلب پنج سبک مختلف برای نوشتن این موضوع جذاب در نظر گرفتهایم. آنها را بخوانید، ایده بگیرید و خودتان انشاهای زیبایی بنویسید. برای نوشتن انشا دقت کنید که سه بخش مقدمه، بدنه اصلی و نتیجهگیری داشته باشد. در صورت تمایل انشاهای خود را از طریق ارسال نظر برای ما و مخاطبان ستاره بفرستید.
حرفهای زیادی برای گفتن دارم. میخواهم بروم در ساحل، آرام بنشینم و برای ماسهها درد دل کنم. شب که ستاره ها در آمدند و ماه تابیدن گرفت فرصت خوبی است. حالا شب شده است. من و ساحل نشسته ایم گرم گفتوگو. من میگویم و او جزء به جزء گوش میکند:
ـ ساحل عزیزم. میدانی که من پناه خیلیها بوده ام. از کوچکترین و ضعیفترین ماهیها بگیر تا بزرگترین کوسه ها و نهنگها. شاهد جنگها و دوستیهای زیادی بوده ام. حتی ماهیگیرها وقتی در دل من جای میگیرند برایم حرفها میزنند. از عشق و دوستی میگویند، از غصه ها و شادیهایشان. گاهی هم میزنند زیر آواز، یا حتی زیر گریه. من گوش میکنم، همدردی میکنم و پاسخ میدهم. اما کسی پاسخ مرا نمیشنود!
ساحل جان، از تو چه پنهان مدت زیادی است دلم گرفته و احساس تنهایی میکنم. حتما دیده ای لحظه هایی که خشمگین و طوفانی ام. آن وقت ها که صخره ها هم از من میترسند.
راستش، راستش چگونه بگویم؟ میخواهم اعتراف کنم. من… من و آسمان عاشق همیم. به او نگاه میکنم و خودم را در او میبینم. آسمان هم میگوید زیبایی خودش را در من میبیند. ما شبیه همیم اما … چقدر دور… چقدر دست نیافتنی. او میگرید. اشکهایش بر شانه من میچکد. این تنها لحظه هایی است که احساس میکنیم با همیم….
ساحل پاسخ میدهد: دریای عزیز، دوست دیرینم، تو و آسمان هیچ فاصله ای ندارید. گویی که یک روحید در دو بدن. هر روز تو بخار میشوی و به آسمان میروی و هربار آسمان باران میبارد و به تو میپیوندد. چه پیوندی از این عاشقانه تر و زیباتر؟ راستی که چه عشق بزرگی دارید!
در خودم فرو میروم. چگونه یک عمر آنچه را در آغوش داشته ام دور میدیدم و غصه میخوردم؟ به آسمان نگاهی میکنم و به هم لبخند میزنیم. ساحل را میبوسم و بر میگردم. برای آسمان حرفها دارم.
در یکی از مسافرتهایی که به همراه خانوادهام رفته بودم روزی تک و تنها کنار دریا نشسته بودم. سکوت، آرامش، صدای امواج و باد لطیفی که میوزید قابل توصیف نیست.در آن شرایط غرق در تفکر بودم و مدام به این میاندیشیدم که چرا رنگ دریا آبی است؟ خداوند مهربان و بزرگ چرا دریاها را آبی رنگ آفریده است؟ این همه زیبایی و عظمت در دریاها از کجا آمده است؟
درمورد دریا هر فردی نظر خاص خود را دارد اما به نظر من دریا یعنی آرامشبخش. مگر میشود کسی امواج زیبای دریا و جوش و خروش امواج را ببیند، صدای دریا را بشنود و آرام نشود؟ چه تصویر زیبایی را خلق میکند وقتی امواج به ساحل میخورند و شنهای ساحل را شسته و صدف بر جای میگذارند؟ دیدن غروب آفتاب در کنار دریا چقدر زیبا و لذت بخش است. فقط کافی است بر روی یک تکه سنگ بنشینی و به دریای زیبا زل بزنی و عظمت پروردگار و خالق آنها را ستایش کنی.
وقتی که بچه بودم کنار دریا به کمک شنها، قصر میساختم و ساعتها مشغول بازی بودم. دریا یکی از احساسیترین نعمتهای خداوند است که همه آرامشی را که لازم داری، یکجا به تو میدهد. دریا خیلی خیلی دوست داشتنی است و من خاطرات بسیار خوبی از دریا دارم.
بهترین خاطرات من در مسافرتها قدم زدن لب دریاست. وقتی کفشهایم را در میآورم و در لب ساحل قدم میزنم. موجهای دریا به آرامی پاهایم را لمس میکنند. وقتی که نرمی شنها را حس میکنم. کمکم سعی میکنم لب دریا شروع به دویدن کنم. واقعاً که زیبا و لذتبخش است. باید با دیدن این همه زیبایی جهان هستی خداوند را شکر کنیم و قدر این نعمتها را بدانیم. سعی کنیم در حفظ و نگهداری پاکیزگی دریا تلاش کنیم و زیبایی آن را از بین نبریم. چه خوب است گاهی آشغالهایی که دیگران در دریا رها میکنند را جمع کرده و دور بیندازیم. طبیعت سهم همه ماست و باید از آن به بهترین وجه نگهداری کنیم.
دریا بیپایان بود. موجها آرامی نداشتند. دریا معنای شوری آب بود با ماهیهای کوچک و هزاران صدف رنگارنگ. دریا یعنی صدای هیاهوی موجهای کف کرده، باران قطرهها، و فریادهایی سرشار از هیجان که در این بازار هیاهو در فضای نامتناهی به انتها نمیرسید.
یعنی ساحل شنی با خرچنگهای رنگارنگ که بیخبر از شنها سر بیرون میآوردند. دریا یعنی ساعتها در جستجوی صدفها گشتن، یعنی به افق خیره شدن در آرزوی دیدن پایان. یعنی ساعتها شنیدن داستان دلفینهای مهربان و روزها و روزها اسیر داستانهای تخیلی ذهن بودن. دریا یعنی لنجهایی که کشتی مینامیدیمشان. یعنی کشتی به گل نشسته ای که هر بار با دیدنش از هیجان جیغ میکشیدیم و از شور دیدنش میلرزیدیم. دریا یعنی صخرههای بزرگی که به موجها اجازه ورود به ساحت شهر را نمیدادند. یعنی فریاد موجها برای عبور و چشمهای مشتاقی که این مبارزه را به تماشا مینشستند. دریا یعنی شنیدن قشنگترین انشا درباره مرغهای دریایی. یعنی وسعت و زندگی بی پایان. دریا یعنی بازی رفت و آمد موجها. دریا یعنی هزاران زندگی، هزاران شور و شوق، هزاران امید و آرزو.
پس باید دریا را دوست بداریم و آن را در اعماق وجود جای دهیم.
انسان همواره به دریا به عنوان محلی پر از شگفتیها و اسرار نگریسته است. دریا آن چنان مملو از اسرار و معماهاست که حتی اقیانوسشناسان بزرگ نیز نمیتوانند ادعا کنند که به تمامی رازهای آن پی بردهاند. در این انشا به برخی خصوصیات دریا میپردازم.
دریا، پر از شگفتیهاست. کوچکترین گیاهان ذرهبینی و همچنین تنومندترین گیاهان در دریاها میرویند. تاکنون راهی برای پی بردن به شماره موجودات دریایی و حتی تخمین میزان آنها که سر به میلیاردها میزند، پیدا نشده است. دانشمندان ثابت کردهاند که حتی در عمیقترین نقاط دریا نیز جانورانی یافت میشوند. در اعماق دریا آنجا که نوری نیست، جانورانی وجود دارند که از خودشان نور ساطع میکنند.
میتوان گفت این تدبیری ازسوی آفریدگار جهان است که در آن تاریکی مطلق، جانوران دریایی بتوانند به راحتی زندگی کنند. اندام چنین جانورانی، چنان مقاوم و محکم است که میتواند فشار زیاد آب را در اعماق دریا تحمل کنند. عظیمترین جانوران روی زمین را نیز در دریاها میتوان پیدا کرد.
دریا یکی از مهمترین منابع تغذیه انسان را تشکیل میدهد و همه ساله میلیونها تن گوشت تازه از دریا صید میشود. خداوند مهربان چنان محیط دریا را آماده کرده که موجودات دریایی در بهترین شرایط رشد و پرورش مییابند.
آب تمام دریاها شور است به راستی اگر آب دریا شیرین بود، چه اتفاقی میافتاد؟ مسلماً مقاومت آب شور دربرابر فاسد شدن، از آب شیرین بیشتر است اگر آب دریاها و اقیانوسها، شیرین بود، خطر گندیدن آب بیشتر میشد در آن صورت، در آب دریاها موجودی زنده باقی نمیماند. بدین ترتیب بخش عظیمی از منبع غذایی و حتی دارویی انسانها، از میان میرفت. از طرف دیگر با فاسد شدن آب دریاها و اقیانوسها، حیات انسانها و سایر حیواناتی که در خشکی زندگی میکنند، نیز مورد تهدید قرار میگرفت. اینجاست که باید تدبیر خداوند مهربان و حکیم را سپاس گفت.
امروزه دریاها و اقیانوسها، از مهمترین راههای ارتباطی میان قارهها و کشورها هستند و خداوند از این مسئله به عنوان یکی از نعمتهای خود برای بشر یاد میکند. به خواست و اراده او پهنه دریاها ازجمله بهترین راهها برای سفر انسانها و حمل و نقل کالاهای مورد نیاز او از نقطهای به نقطه دیگر است.
با دانستن این همه خصوصیات دریا نتیجه میگیریم که دریا، این فضل و رحمت خداوند را قدر بدانیم، از آن به بهترین شکل استفاده کنیم و آن را آلوده نسازیم.
روی شنها نشسته ام و به دریا نگاه میکنم. خانواده ام کمی آنطرفتر مشغول خوردن عصرانه هستند. خورشید غروب کرده و رنگ سرخ و گرمش را لابلای موجها میتاباند. یکباره از دنیای اطرافم فاصله میگیرم و در تخیلاتم غوطه ور میشوم. خورشید دارد خداحافظی میکند: دریاجان تا فردا مراقب خودت باش، زود برمیگردم.
دریا موج میزند و بی قراری میکند: کمی بیشتر بمان. تو بروی سردم میشود.
خورشید گونه هایش قرمز میشود. دریا هم همینطور. هر دو با خجالت به هم زل میزنند.
من به این صحنه دلگیر و زیبا نگاه میکنم. خورشید کم کم دامن برمیچیند و میرود.
دریا تاریک و سر به زیر تسلیم شب میشود. به خورشید میگوید: منتظرت میمانم. زود برگرد.
فکر میکنم کاش سلام طلایی فردایشان را هم ببینم. باید صبح خیلی زود نزدیک طلوع بیدار شوم و برای تماشا به ساحل بیایم.
مادرم صدایم میکند: شب شده بیا برای شام.
ـ آمدم مادر. خداحافظ غروب زیبای دریا.
دریا
منبع: