انشا درباره هدف زندگی در درس نگارش دوره متوسطه آورده شده است. موضوع هدف زندگی را در مطلب حاضر در سه قالب پرکاربرد نوشته ایم که در همه انشاها بند مقدمه، بند بدنه اصلی و بند نتیجه گیری وجود دارد.
یکی از موضوعات نگارشی متوسطه هدف زندگی است. برای نوشتن انشا در مورد هدف زندگی باید ابتدا قالب مورد علاقه خود را مشخص کنید. دقت کنید که هر موضوعی را نمیتوانید در هر قالبی بیان کنید. پرکاربردترین قالبهای نوشتن نامه غیررسمی، نامه رسمی، خاطره، سفرنامه، زندگینامه، گزارش و داستان هستند.
به غیر از قالبهایی كه نام بردیم، قالبهای نوشتاری دیگری مانند، نمایشنامه، فیلمنامه، مقاله، رمان، دل نوشته، شعر و… نیز داریم. گروه فرهنگ و هنر ستاره در مطلب حاضر سه قالب نوشتاری برگزیده و در هر قالب انشایی درباره هدف زندگی نوشته است.
برای اینکه یک انسان بتواند در زندگی موفق باشد، به عوامل مختلف و متعدد نیاز دارد و یکی از آنها داشتن هدف در زندگی است.
هدف زندگی به آن چشم اندازهایی گفته میشود که یک انسان برای آینده مد نظر قرار میدهد و به سمت آنها حرکت میکند تا در نهایت بتواند سرنوشتی برای خود رقم بزند که با سعادت و خوشبختی همراه باشد. بسته به اینکه فرد چه هدفی برای زندگی انتخاب کند، چگونگی آینده و سرنوشت او تعیین میشود.
هدف داشتن لازمه زندگی پرنشاط و پرتکاپو است. بعضی از افراد در زندگی هدف خاصی ندارند و از تعیین هدف طفره میروند. به این نوع زندگی باری به هرجهت هم میگویند. هدف نداشتن در زندگی باعث احساس پوچی و سردرگمی شده و در نهایت فرد افسرده میشود.
البته اینکه فرد در زندگی هدف داشته باشد، او را سعادتمند نمیکند. به عنوان مثال برخی افراد آنقدر اهداف بزرگ و دور از دسترسی برای خود انتخاب میکنند که تقریباً رسیدن به آنها ناممکن است و پس از مدتی که تلاش کردند اما به هدف نرسیدند، ناامیدی و سرخوردگی زندگی آنها را فرامیگیرد.
گاهی حتی تعیین هدفهای واقعی و قابل دستیابی نیز به زندگی خوب و خوشبختی کمک نمیکنند. مانند گروهی که اهداف زیادی برای زندگی خود دارند که بیشتر آنها خوب و متعالی هستند اما هیچ تلاشی برای رسیدن به اهدافشان نمیکنند. یعنی صرفاً از داشتن هدف حرف میزنند. هدف در حرف و ذهن آنها وجود دارد اما در عمل برای رسیدن به آن هدف یا اهداف تلاش نمیکنند.
درباره هدف زندگی سخن زیاد هست اما مهمترین آنها همین است که آدمها باید در زندگی هدف داشته باشند چون هدف به زندگی انسان معنا میدهد.
هرفردی در هر دورهای از زندگی هدفهایی دارد. برخی هدفها در طول عمر ثابت هستند و برخی دیگر با گذر زمان تغییر میکنند. من در سالهای مختلف زندگی هدفهای متفاوتی داشتم.
چهارساله که بودم، هدف زندگیام خوردن همه بستنیهای دنیا بود. فکر میکردم اگر همه بستنیهای دنیا را بخورم به جایگاه واقعی خودم در زندگی رسیدهام. از یک بچه چهار ساله انتظار بیشتر از این هم نیست.
پنج ساله که شدم، به مهد کودک رفتم. هدف زندگیام این بود که بتوانم مثل مربیمان یک زن مهربان باشم و شعرهای قشنگی را که او بلد است بخوانم. آخر سال همه شعرهای او را حفظ شده بودم اما به اندازه او بزرگ نبودم.
تابستان همان سال، هدف قبلیام را به کل فراموش کردم. با هواپیما به مسافرت رفتیم و به این نتیجه رسیده بودم که قدرتمندترین فرد روی زمین یک خلبان است. برای همین تصمیم گرفتم هر کاری میتوانم انجام دهم تا خلبان شوم و به هرجا خواستم بروم.
یکی از هدفهای سالهای دوران دبستان که هرگاه بهش فکر میکنم خندهام میگیرد این بود میخواستم مثل جابر بن حیان، حافظ یا سعدی، ابن سینا و همه دانشمندان و شاعران بزرگ بشوم. آنها که فقط دانشمند یا فقط شاعر بودند به قدر کافی تلاش نکرده بودند، هدف زندگی من این شده بود که فرد بزرگی شوم نه مثل آنها که فقط در یک زمینه فعالیت کردهاند، به خودم میگفتم: من همه زمینهها دانشمند خواهم شد و ادیب و فیلسوف و شاعر و نویسنده و…
از دیگر هدفهای زندگی من گرفتن جایزه نوبل، رئیس جمهور شدن، کشف کردن یک عنصر دیگر، بهتر از پیکاسو نقاشی کشیدن و هزار هدف دیگر بود که کودکیام با فکر کردن به آنها گذشت. اما هیچ کدام از آن اهداف ماندگار نشدند و الان در حد یک خاطره هستند.
الان یک نوجوان هستم. میتوانم درست فکر کنم و با توجه به امکانات و استعدادهایم برای خودم هدف تعیین کنم. اینکه بتوانم یک انسان مفید به حال خودم، خانوادهام و جامعه باشم، هدفی مناسب برای داشتن زندگی خوب است و برای رسیدن به این هدف با تمام وجودم تلاش خواهم کرد.
به دوست ندیدهام! سلام! دلم میخواهد برای تو از هدف زندگی بنویسم. شاید بهتر باشد که هدف زندگی را زیباترین چیزی که میتواند در زندگی وجود داشته باشد، بنامم. میدانی چرا؟
وقتی که ما در زندگی هدف داریم، زندگی معنا دارد. زندگی زیبا است. گاهی وقتها انسانهایی را میبینم که زندگی نازیبایی دارند و در میان آن سردرگم هستند. بعضی در دهه چهارم زندگیشان هستند اما در زندگی به هیچ نقطه روشن و قابل اتکا نرسیدهاند. فکر میکنی اینها چه کسانی هستند؟
کسانی که در جوانی، وقتی همسن و سال من و تو بودند، برای خودشان هدفی در نظر نگرفته بودند. روی کاغذ مکتوب نکرده بودند که ده سال دیگر یا پنج سال دیگر میخواهند کجا باشند. زندگی این دسته افراد خیلی غمگین است. اما حتی همینها هم هنوز میتوانند از ین وضعیت دربیایند. میپرسی چگونه؟
در زندگی چه چیزی ندارم و چه چیزی باید داشته باشم؟ در چه صورتی احساس خوشبختی خواهم کرد؟ آخرش میخواهم به کجا برسم؟ اینها سوالات سختی نیستند اما آیا باور میکنی که خیلیها اینها را از خودشان نمیپرسند یا اگر هم بپرسند، جواب روشن و دقیقی برای آنها ندارند؟
تو مانند آنها نباش. بیا و یک کاغذ بردار. مثل من که الان یک کاغذ برداشتهام و برای تو مینویسم. بله! یک کاغذ بردار و بالای آن با خط بزرگ بنویس: «هدف زندگی من» و زیر آن یکی یکی هدفهایت را بنویس. هدفت در زمینه شخصی، خانوادگی، اجتماعی، سلامتی، شغلی و… بنویس که در هر کدام به چه جایگاهی میخواهی برسی و چشمانداز ده ساله تو چیست؟ بنویس که کدام یک برای تو اهمیت بیشتری دارد، شاید مجبور باشی از بعضی هدفهایت به خاطر بعضی دیگر که مهمتر هستند، بگذری. اما حتی همانها را هم بنویس و راجع به راههای رسیدن به آنها خوب فکر کن و با یک انسان موفق راجع به دست یافتن به آنها مشورت کن.
برای تو آرزوی تعیین اهداف واقعی و موفقیت در رسیدن به همه اهداف زندگیات را دارم. تو هم برایم نامه بنویس.
هدف زندگی
منبع:
انشای زمستان وقتی کامل و زیبا خواهد بود که به جزئیات طبیعت خوب دقت کنید. بعد از دیدن طبیعت باید منسجم و هدفمند بنویسید. در این مطلب انشاهایی را درباره زمستان بخوانید که با سه سبک مختلف نوشته شده اند و بندهای اصلی نوشته را دارند.
انشا در مورد زمستان نیازمند خوب دیدن و نگاه دقیق به محیط اطراف است. چرا که آخرین فصل سال با تغییراتی که در طبیعت به وجود می آورد شناخته می شود. ما به این موارد دقت کرده و در مطلبی که پیش رو دارید، سه انشا با سه سبک و موضوع مختلف نوشتهایم. «فصل زمستان را تعریف کنید» انشای توصیفی و عینی و «زمستان در روستا» انشا به سبک داستانی است. در انتها یک انشای تخیلی و ادبی در مورد زمستان برای شما نوشته ایم. این انشاها سه بند مقدمه، بدنه اصلی و نتیجهگیری دارند و برای دانشآموزان قابل استفاده هستند.
هر سال چهار فصل دارد. هرکدام از این فصلها خصوصیات خاص خود را دارند. بهار، تابستان، پاییز و زمستان اسامی فصلهای سال هستند و زمستان یکی از فصلهای زیبای سال است.
زمستان چهارمین و آخرین فصل سال است و سه ماه دی، بهمن و اسفند دارد. زمستان با اولین روز دیماه که کوتاهترین روز سال است، آغاز میشود. شب قبل از آن شب یلدا طولانیترین شب سال است. در انتها نیز پس از آخرین روز اسفند اعتدال بهاری شروع شده و فصل زمستان پایان میپذیرد.
زمستان را با سرمای هوا میشناسند. دما در فصل زمستان افت پیدا میکند و تا منفی بیست درجه در کوهستانها عادی است حتی در برخی نقاط روسیه دما تا منفی پنجاه درجه هم کم میشود. البته برعکس تصور بعضیها دلیل سرمای هوا در زمستان دور شدن زمین از خورشید نیست.
برف یکی دیگر از شاخصههای زمستان است. اکثر مردم انتظار دارند که در فصل زمستان برف بیاید. برف بارش بخار آب است که در شرایط خاص و با سرد شدن هوا در لایههای بالایی جو صورت میگیرد. برخی وقایع از جمله خشکسالی و آلودگی هوا از بارش برف کاستهاند.
یکی دیگر از خصوصیات زمستان کوتاه بودن روزها و طولانی بودن شبها است. این هم به علت زاویهای است که مدار زمین با خورشید پیدا میکند. بلند بودن شبها طوری است که بیشتر دانشآموزان باید قبل از طلوع خورشید از خواب برخیزند و برای رفتن به مدرسه حاضر شوند.
در سالهای اخیر پدیده وارونگی دمایی و شدت گرفتن آلودگی هوا در صبحهای روزهای سرد که باعث تعطیلی مدرسهها در شهرهای بزرگ میشود، از خصوصیات روزهای زمستان شده است. در این روزها بیرون آمدن از خانه و قرار گرفتن در آلودگیها برای سلامتی ضرر دارد.
زمستان با همه ویژگیهای متنوعی که دارد، فصلی است که حضورش در چرخه زندگی طبیعت ضروری است.
روستای ما از آن روستاهایی است که هر چهار فصل را تجربه میکنند. از میان فصلها، زمستان فصل سختی به حساب میآید.
اوایل زمستان هنوز برگها کامل از شاخهها نریخته بود، نور خورشید مایل میتابید و هوا سرد شده بود. به اواسط دی که رسیدیم هوا خیلی خیلی سرد شد. یک روز صبح که از خواب بیدار شدم، سوز سرما را بیشتر از همیشه احساس کردم. از لای درها با وجود اینکه آنها را پوشانده بودیم، باد سرد میآمد. در را باز کردم که یهو برف از پشت در توی خانه ریخت. پارو را برداشتم و به پشت بام رفتم. توی کوچه بچههای همسایهها شاد و خندان مشغول بازی کردن بودند. میخواستند آدم برفی بسازند. اما من؟ من که چند سالی بزرگتر بودم باید روی پشت بام میرفتم و برفها را پارو میکردم.
زمستان را به خاطر همین دوست ندارم. به خاطر پای خواهرم هم خاطره خوبی از زمستان ندارم. پارسال من و خواهرم با چکمههای پلاستیکی رفتیم باغ. خواهرم جلوتر میرفت که یکدفعه یک چاله که زیر برف پنهان بود را ندید و توی آن افتاد. پایش شکست و مجبور شد تمام طول زمستان از بازی و شیطنت محروم شود.
زمستان مشکل گرم کردن خانه را هم داریم. بخاری نفتی بوی بدی میدهد و تازه گاهی وقتها نفت هم نداریم. زمستانها رودخانهای که از کنار روستا رد میشود، یخ میبندد. حتی آب توی لولهها هم یخ میبندد و تهیه آب بسیار مشکل میشود. گاهی وقتها آرزو میکنم هرگز زمستان به روستای ما نیاید.
پدرم میگوید اگرچه زمستان سرد و سخت است اما بارشهای فراوان باعث میشود که ریشه درختان آب بخورند و برای بیدار شدن در فصل بهار آماده شوند. یعنی اگر زمستان و سختیهایش نباشند، بهار و زیباییهایش هم نیستند. در نتیجه من زمستان را هم دوست دارم.
دوباره آمده است. هر سال همین روزها میآید. در نمیزند. همه درها برای او باز است. همه منتظر او هستند. او و اولین شبش. بله! این زمستان است که آمده است.
ننه سرما کولهبار پر از برف و باران را روی دوشش میگذارد و از نمیدانم کجا؟ شاید از پشت کوهها یا شاید هم از بال هوا یکدفعه خودش را وسط میاندازد. طبیعت که رنگارنگی پاییز را به چشم دیده است، از این همه سرما به خود میلرزد. درختان از ترس تک و توک برگ نارنجی و زرد خورد را روی زمین میریزند.
رودخانه که تا چند روز پیش جاری بود و برای خودش خوش خوشان آواز میخواند، یکدفعه از جنبش میایستد و حرکتش کند و خیلی آهسته میشود. گاهی روی آب و گاهی تا عمق چند سانتیمتری یخ میزند.
بعضی گیاهان علفی که سن و سال کمتری دارند، خشک میشوند. در این میان ایستادگی درختهای چند ساله زیباست. محکم و راست میایستند. اجازه میدهند زمستان برف ببارد و باد بوزد اما آنها همچنان محکم برجای هستند.
زمستان خسیس نیست آیا؟ حیوانات زمستان که میشود برای سیر کردن خودشان چقدر باید سختی بکشند. مورچهها هم که اصلاً خودشان را از دید زمستان مخفی میکنند.
به نظر من اینهایی که از زمستان میترسند یا از زمستان متنفر هستند، هیچکدام زمستان را خوب نشناختهاند. به ظاهر سرد و خشن است اما او در گوش درختان و طبیعت لالایی میخواند تا به خواب روند و بهاران با انرژی از خواب بیدار شوند. مگر بدون یک خواب حسابی میتوان به جنب و جوش بهاری رسید؟
اینکه زمستان چگونه باشد، به نگاه ما بستگی دارد. به زمستان زیبا نگاه کنیم.
انشا زمستان
منبع: