درس بازرگان و پسران حکایت بازرگان دنیا دیدهای است که فرزندان خود را به نگهداری و پرورش صفات نیک توصیه میکند. در این مطلب شما را متن درس بازرگان و پسران کلاس پنجم، معنی درس و معنی لغات آشنا خواهیم کرد.
داستان بازرگان و پسران در باب خرد و انجام کارهای عاقلانه برای رفاه و خوشبختی است. در ادامه این مطلب هر پاراگراف از متن درس بازرگان و پسران را بطور جداگانه بررسی کرده و جملاتی که نیاز به بازگردانی و معنی کردن دارند را با رنگ نارنجی مشخص کرده و در پایان هر پاراگراف آنها را معنی خواهیم کرد. با ما همراه باشید.
بازرگانی بود که سرمایهی فراوانی داشت. او مردی با تجربه بود و از حوادث روزگار، بسیار چیز ها آموخته بود. سالها گذشت و بازرگان، صاحب چند فرزند شد. زندگی خوب و آرامی داشت و به آیندهی فرزندان خود میاندیشید. فرزندان هم در کنار مادر و پدر، فضای گرم و پر مهری داشتند.
از حوادث روزگار، بسیار چیز ها آموخته بود: از اتفاقات و حوادث زمانه خیلی چیزها یاد گرفته بود و با تجربه شده بود.
روزی پدر، فرزندان را گرد خود، جمع کرد و گفت: “امروز میخواهم به شما چیزی بگویم؛ دلم میخواهد خوب به آن گوش بدهید و در آینده از آن، استفاده کنید.”
بعد سخنان خود را این گونه ادامه داد: “ای فرزندان، مردم، معمولا برای رسیدن به این سه چیز تلاش میکنند: زندگی راحت، مقام بزرگ و پاداش نیک آخرت.
– اندوختن مال دنیا از راه پسندیده و تلاش برای مراقبت از آن
– بخشش به دیگران
– محافظت از خود در برابر بلاها.
اندوختن مال دنیا از راه پسندیده و تلاش برای مراقبت از آن: جمع کردن و ذخیره ثروت از راه درست و پسندیده و سعی و تلاش برای نگهداری و مراقبت از آن.
هر که در این چند خصلت، کاهلی بورزد، به مقصد نرسد. هر کس از کار و تلاش روی بگرداند، نه اسباب آسایش زندگی خود را می تواند فراهم کند و نه میتواند از دیگران مراقبت نماید. اگر مالی را به دست آورد و در نگهداری آن غفلت ورزد، زود تهیدست شود. همچنان که اگر از کوه هم اندک اندک بردارند، چیزی از آن بر جای نمیماند.
هر که در اندوختن مال دنیا فقط برای خود تلاش کند، در ردیف چارپایان است؛ چون سگ گرسنه که به استخوانی، شاد شود و به پارهای نان، خشنود گردد.
در ردیف چارپایان است: مانند حیوانات است.
چارپایان: حیواناتی که دو دست و دو پا دارند
همچنین ای فرزندان، بکوشید به کسب هنر و فضیلت، که انسان ثروتمند و با هنر، اگر چه گمنام باشد و دشمن بسیار داشته باشد، به سبب عقل و هنر خویش در میان مردم، شناخته میشود. چنان که فروغ آتش را هر چه تلاش کنند کم شود، باز هم شعله ور میگردد.
فروغ آتش را هر چه تلاش کنند کم شود، باز هم شعله ور میگردد: کسانی که سعی میکنند تا آتش را خاموش کنند، هرچه بیشتر تلاس میکنند، درخشش و روشنایی آتش بیشتر میشود.
شما هم ای فرزندان، به مقدار دانش و فهم خود، خویش را به نیکویی بشناسانید. زیرا، دانه هنگامی که در پردهی خاک نهان است، هیچ کس در پروردن آن تلاش نکند. چون سر از خاک بر آورد و روی زمین را آراست، معلوم گردد که چیست. در آن حال، بی شک آن را بپرورند و از آن بهره گیرند. پس اگر بی هنر و فضیلت باشید، از شما دوری جویند؛ چنان که موش، اگر چه با مردم هم خانه است، چون موذی است، او را از خانه بیرون اندازند و در هلاک آن کوشند.”
منبع: