اطلاع از زندگی نامه یکی از بزرگان با طرح سوال های مناسب میتواند باعث رشد و ترقی جامعه و بهره گیری از برای پیشرفت در آینده گردد.
شناخت بزرگان هر شهر و منطقه میتواند انگیزهای قدرتمند برای رشد و پیشرفت مردم آن محل باشد. دانستن اینکه چه افرادی در محل زندگی شما به این درجه از اعتبار رسیده باعث رشد و تعالی شما خواهد شد. با زندگی نامه یکی از بزرگان با طرح سوال های مناسب (بزرگان تهران، اصفهان و تبریز ) همراه ما باشید.
مصطفی چمران در سال ۱۳۱۱ در تهران، خیابان پانزده خرداد، بازار آهنگرها، سرپولک متولد شد. وی تحصیلات خود را در مدرسه انتصاریه، نزدیک پامنار، آغاز کرد و در دارالفنون و دبیرستان البرز دوران متوسطه را گذراند؛ در دانشکده فنی دانشگاه تهران ادامه تحصیل داد و در سال ۱۳۳۶ در رشته الکترومکانیک فارغ التحصیل شد و یکسال به تدریس در دانشکده فنی پرداخت.
او از ۱۵ سالگی در درس تفسیر قرآن مرحوم آیت الله طالقانی، در مسجد هدایت، و درس فلسفه و منطق استاد شهید مرتضی مطهری و بعضی از اساتید دیگر شرکت میکرد و از اولین اعضاء انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه تهران بود.
شهید چمران که در همه دوران تحصیل شاگرد اول بود، در سال ۱۳۳۷ با استفاده از بورس تحصیلی شاگردان ممتاز به آمریکا اعزام شد و پس از تحقیقات علمی در جمع معروفترین دانشمندان جهان در دانشگاه کالیفرنیا و معتبرترین دانشگاه آمریکا (برکلی) با ممتازترین درجه علمی موفق به اخذ دکترای الکترونیک و فیزیک پلاسما گردید.
شهید چمران مدت دو سال، در زمان عبدالناصر، سختترین دورههای چریکی و جنگهای پارتیزانی را میآموزد و به عنوان بهترین شاگرد این دوره شناخته میشود و فوراً مسئولیت تعلیم چریکی مبارزان ایرانی به عهده او گذارده میشود.
پس از پیروزی انقلاب ۱۳۵۷ ایران، او به ایران بازگشت و در دولت بازرگان، مدتی وزارت دفاع را برعهده داشت. او به عنوان یکی از اعضای نهضت آزادی، در دوره نخست مجلس شورای اسلامی از سوی مردم تهران به نمایندگی انتخاب شد.
در جریان جنگ ایران و عراق، وی یکی از فرماندهان ایران بود. چمران با شروع جنگ، به اهواز رفت و ستاد جنگهای نامنظم را بنیانگذاری کرد. از دیگر کارهای مهم وی ایجاد هماهنگی بین نیروهای ارتش، سپاه و نیروهای داوطلب مردمی بود که در منطقه حضور داشتند. شهید مصطفی چمران در ۳۱ خرداد ماه ۱۳۶۰ در مسیر دهلاویه – سوسنگرد بر اثر اصابت ترکش خمپاره به پشت سرش در ۴۹ سالگی به شهادت رسید.
محمد باقر، فرزند محمد تقى، فرزند مقصود على مجلسى، معروف به «علامه مجلسى» و «مجلسى ثانى» در سال ۱۰۳۷قمری در شهر اصفهان ديده به جهان گشود.
خاندان علامه مجلسى از جمله پر افتخارترين خاندانهاى شيعه در قرنهای اخير است. در اين خانواده نزديک به يکصد عالم وارسته و بزرگوار ديده مىشود. جد بزرگ علامه، عالم بزرگوار، حافظ ابو نعيم اصفهانى صاحب كتابهايى مانند «تاريخ اصفهان» و «حلية الأولياء» است.
پدر علامه، محمد تقى مجلسى، معروف به «مجلسى اول»(۱۰۰۳- ۱۰۷۰ ق) صاحب كرامات و مقامات معنوى و روحى بلند است. او محدّث و فقيهى بزرگ است و كتابهايى نيز تأليف نموده است.
علامه مجلسى از جمله بزرگانى است كه از جامعيت خاصى برخوردار بود و عمرى بسيار پر بركت داشت. او در عمر ۷۳ ساله خويش بيش از يکصد كتاب به زبان فارسى و عربى نوشت كه تنها يک عنوان آن بحار الأنوار است با ۱۱۰ جلد و عنوان ديگر مرآة العقول با ۲۶ جلد.
علامه مجلسى در سال ۱۰۹۸ه .ق از سوى شاه سليمان صفوى به سمت شيخ الاسلامى اصفهان منسوب شد. شيخ الاسلام بالاترين و مهمترين منصب دينى و اجرايى در آن عصر بود.
علامه محمد باقر مجلسى آن محقق پرکار و عالم نامدار، پس از عمرى پر برکت که سراسر وقف خدمتگزارى به علم و دین و دانش و فرهنگ در جهان اسلام گردید، عاقبت در سن ۷۳ سالگى و در آخرین روزهاى ماه مبارک رمضان سال ۱۱۱۱ ه.ق در شهر دانش پرور اصفهان، چشم از جهان فرو بست و به سراى باقى شتافت و آقا جمال خوانساری بر وی نماز گذارد. بعضی وفات او را در ۲۷ ماه رمضان سال ۱۱۱۰ می نویسند. قبر شریفش در مسجد جامع اصفهان کنار پدر بزرگوارش زیارتگاه مردم است.
زندگی نامه یکی از بزرگان با طرح سوال های مناسب
ستارخان با نام اصلی ستارخان قرهداغی از سرداران جنبش مشروطه ایران ملقب به سردار ملی است. وی با ایستادگی در برابر نیروهای دولتی ضد مشروطه در تبریز جانفشانیهای بسیاری کرد.
ستار قرهداغی سومین پسر حاج حسن قرهداغی در ۲۸ مهر ۱۲۴۵ خورشیدی (۲۰ اکتبر ۱۸۶۶ میلادی) در روستای بیشک ورزقان در آذربایجان به دنیا آمد. وی در مقابل قشون عظیم محمدعلیشاه پس از به توپ بستنمجلس شورای ملی و تعطیلی آن که برای طرد و دستگیر کردن مشروطهخواهان تبریز به آذربایجان گسیل شده بود، ایستادگی کرد و بنای مقاومت گذارد.
ستارخان مردم را بر ضد اردوی دولتی فراخواند و خود رهبری آن را بر عهده گرفت و به همراه سایر مجاهدان و باقرخان -سالار ملی- مدت یک سال در برابر قوای دولتی ایستادگی کرد و نگذاشت تبریز به دست طرفداران محمدعلیشاه بیفتد. اختلاف او با شاهان قاجار و اعتراض به ظلم و ستم آنان، به زمان کودکیاش بر میگشت.
او به درستی و امانتداری در تبریز شهرت داشت به همین دلیل مالکان، حفاظت از اموال خود را به او میسپردند. او هیچگاه درس نخواند و سواد خواندن و نوشتن نداشت، اما هوش آمیخته به شجاعتش و مهارت در فنون جنگی و اعتقادات مذهبی و وطن دوستیاش، او را به سردار ملی تبدیل کرد.
مجاهدین و آزادیخواهان آذربایجانی و قفقازی، به فرماندهی ستارخان و باقرخان به حمایت از مشروطیت تهران قیام نمودند و در مقابل قوای ۳۵ تا ۴۰ هزار نفری اعزامی محمدعلی شاه و خوانین محلی به فرماندهی عینالدوله که برای سرکوبی قیام تبریز اعزام شده بودند به شدت مقاومت کردند و از تسلط آنها به شهر ممانعت نمودند.
در روزهای پایانی اسفند ۱۲۸۸ ش، ستارخان و باقرخان در رأس فداییان مسلح خود عازم تهران شدند و در روز ۴ فروردین مورد استقبال دولت مشروطهخواه و مردم تهران قرار گرفتند. چندی بعد که مجلس شورای ملی دستور خلع سلاح در سراسر کشور را صادر کرد، ستارخان و باقرخان مصوبه مجلس را پذیرا شدند ولی چند روز بعد به تحریک عدهای از بدخواهان از پذیرش مصوبه مجلس سرباز زدند و وزارت کشور (به کمک بختیاریان) ناچار شد اسلحهها را به زور از دست آنها بگیرد.
در این جنگ قوای دولتی از چند عراده توپ و پانصد مسلسل شصت تیر استفاده کردند و به فاصله ۴ ساعت ۳۰۰ نفر از افراد حاضر در باغ کشته شدند. ستارخان راه پشت بام را در پیش گرفت، اما در مسیر پلهها در یکی از راهروهای عمارت تیری به پایش اصابت کرد و مجروح شد و قادر به حرکت نبود. اندکی بعد قوای دولتی او را دستگیر کردند و به منزل صمصام السلطنه بردند و خود و اتباعش ناچار به خلع سلاح شدند.
بعد از این وقایع، ستارخان خانه نشین شد و پزشکان حاذق برای مداوای پای او تمام تلاش خود را کردند، بر اثر اصابت گلوله هردواستخوان ساق پا شکسته بود و زخم دچار عفونت بود، دوبار پزشکان معالج (لقمان الدوله، حسین خان نظام الحکما، و دو پزشک خارجی) اقدام به عمل جراحی و تمیز کردن زخم نمودند و پس از مدتی شکستگی و زخم بهبودی نسبی پیدا کرد و با وجود کوتاهی پا می توانست با عصا راه برود. ستارخان پس از این واقعه نزدیک به چهار سال زندگی کرد و در تاریخ ۲۸ ذی الحجه ۱۳۳۲ه. ق (۲۵ آبان ۱۲۹۳ش/ ۱۶ نوامبر ۱۹۱۴م) در تهران درگذشت.
شخصیتها و بزرگان محل زندگی شما چه افرادی هستند؟ آیا از زندگینامه آنها اطلاعاتی دارید؟