/ دسته‌بندی نشده / معنی درس باران محبت با آرایه های ادبی و نکات دستوری
آنچه در این مقاله می‌خوانید

معنی درس باران محبت با آرایه های ادبی و نکات دستوری. جمله در آن حالت متعجّب وار می‌نگریستند که حضرت جلّت به خداوندی خویش در آب و گل آدم چهل شباروز تصرف می‌کرد. و در هر ذرّه از آن گل، دلی تعبیه می‌کرد و آن را به نظر عنایت پرورش می‌داد و حکمت با ملایکه می‌گفت: شما در گل منگرید در دل نگرید.

معنی: همه موجودات عالم بالا در آن حال با تعجب نگاه می‌کردند که پرورد گار بزرگ با قدرت خدایی خود چهل شبانه روز مشغول ساختن گل انسان بود. و درهر ذره از گل آدم دلی می‌ساخت و آن را با نظر و توجه پرورش می‌داد و دانش و حکمت به فرشتگان می‌آموخت و (گوشزد می‌کرد) که شما به گل (قالب و جسم ظاهری انسان) نگاه نکنید. به دل نگاه کنید (توجه کنید).

معنی کلمات:

جمله: همه / متعجب وار: با تعجب / می‌نگریستند: نگاه می‌کردند / حضرت: آستانه، پیشگاه، درگاه / جلّت: بزرگ است / شباروز: شب و روز، شبانه روز / تصرف می‌کرد: دست کاری می‌کرد / تعبیه کردن: قرار دادن، جاسازی کردن / عنایت: توجّه، لطف، احسان / حکمت: دانش و راز

آرایه های ادبی: حضرت: مجاز از خداوند / منگرید: کنایه از توجه نکنید

گر من نظری به سنگ بر، بگمارم
از سنگ دلی سوخته بیرون آرم

معنی: اگر من به سنگ هم نگاه و توجهی بکنم، آن سنگ سخت را تبدیل به دلی سوخته و عاشق خواهم کرد.

معنی کلمات:

نظر: نگاه / به سنگ بر: دو حرف اضافه برای یک متمم / گماردن: مشغول کردن، منصوب کردن (بن ماضی: گماشت؛ بن مضارع: گمار) /

آرایه های ادبی: سوخته: کنایه از عاشق

اینجا عشق معکوس گردد. اگر معشوق خواهد که از او بگریزد، او به هزار دست در دامنش آویزد. آن چه بود که اول می‌گریختی و این چیست که امروز درمی‌آویزی؟

– آن روز گل بودم، می‌گریختم، امروز همه دل شدم، درمی‌آویزم.

معنی: در این جا عشق وارونه عمل می‌کند. اگر معشوق(خداوند) بخواهد که از عاشق (آدم) فرار کند، عاشق با همه توان او را می‌گیرد. آن چه بود که اوّل فرار می‌کردی و این چیست که امروز چنگ زده‌ای و رها نمی‌کنی؟  آدم می‌گوید: آن روز گل بودم، فرار می‌کردم. امروز همه دل شده ام. خدا را رها نمی‌کنم. )

معنی کلمات:

معکوس: وارون/ ‌گریختن: فرار کردن (بن ماضی: گریخت؛ بن مضارع: گریز) / 

آرایه های ادبی: هزار دست: کنایه از با همۀ توان / دست در دامن کسی آویختن: کنایه از متوسل شدن به او / بگریزد، آویزد؛ می‌گریختی، درمی‌آویزی: تضاد / گردد، بگریزد، آویزد: سجع / جانبخشی به خاک/ دل، گل: جناس/ می‌گریختم، درمی‌آویزم: تضاد

همچنین هر لحظه از خزاین غیب گوهری در نهاد او تعبیه می‌کردند تا هر چه از نفایس در خزاین غیب بود در آب و گل آدم دفین کردند، چون نوبت به دل رسید، گل آدم را از بهشت بیاوردند و به آب حیات ابدی سرشتند و به آفتاب نظر بپروردند.

معنی: همچنین هر لحظه از گنجینه‌های الهی، جواهری در ذات انسان جاسازی می‌کردند تا هر چیز گران بها که در گنجینه الهی بود در آب و گل آدم نهادند، زمانی که نوبت به دل رسید، گل آدم را از بهشت آوردند و با آب زندگانی ابدی آمیختند و با آفتاب نظر خداوندی پرورش دادند.

معنی کلمات:

خزاین: ج خزینه، گنجینه‌ها / غیب: نهان / گوهر: جواهر / نهاد: ذات / تعبیه کردن: قرار دادن، جاسازی کردن / نفایس: جمعِ نفیسه، چیزهای نفیس و گران بها / دفین کردن: دفن کردن / حیات: زندگی  / ابد: زمان آینده که نهایت ندارد، جاوید / سرشتند: آمیختند، خمیر کردند / بپروردند: پرورش دادند.

آرایه های ادبی: گوهر: استعاره از هر چیز ارزشمند / آب و گل: مجاز از کالبد / آفتاب نظر: اضافه تشبیهی

چون کار دل به این کمال رسید، گوهری بود در خزانه غیب که آن را از نظر خازنان پنهان داشته بود. فرمود که آن را هیچ خزانه لایق نیست الّا حضرت ما یا دل آدم.

معنی: چون آفرینش انسان به این مرحله از تکامل رسید، عشق همانند گوهری بود در گنجینه غیب که خداوند آن را از نگهبانان (فرشتگان) پنهان کرده بود. نگاهداری آن را خود خداوند به عهده گرفته بود؛ زیرا که هیچ خزانه‌ای شایسته آن گوهر(عشق) نبود مگر خداوند یا دل انسان.

معنی کلمات:

کامل بودن / گوهر: جواهر / خزانه: گنجینه / غیب: نهان / خازن: نگه دارنده، نگهبان / را» در «آن را هیچ…»: اضافه گسسته: هیچ خزانه لایق آن نبود / لایق: شایسته / الا: مگر / حضرت: آستانه، پیشگاه، درگاه

آرایه های ادبی: گوهر: استعاره از عشق / خزانه ی غیب: اضافه تشبیهی

آن چه بود؟ گوهر محبت بود که در صدف امانت معرفت تعبیه کرده بودند و بر ملک و ملکوت عرضه داشته هیچ کس استحقاق خزانگی و خزانه داری آن گوهر نیافته خزانگی آن را دل آدم لایق بود که به آفتاب نظر پرورده بود و به خزانه داری آن جان آدم شایسته بود.

معنی: آن چه چیزی بود؟ عشق بود که به عنوان امانت الهی جاسازی کرده بودند و بر همۀ موجودات ارائه کرده بودند، هیچ کس شایسته نگهداری آن گوهر نبود. فقط دل آدم شایسته نگهداری آن بود. دلی که با آفتاب نظر الهی پرورده شده و جان آدم شایسته نگهداری از آن بود.

معنی کلمات:

محبت: عشق / تعبیه کردن: قرار دادن، جاسازی کردن / ملکوت: عالم غیب، جهان بالا / عرضه داشتند: ارائه کردند / استحقاق: سزاواری، شایستگی/ خزانگی: نگهداری / گوهر: جواهر / «را» در «آن را دل آدم لایق بود»: اضافه گسسته => دل آدم لایق آن بود / لایق: شایسته / 

آرایه های ادبی: گوهر محبت: اضافه تشبیهی / صدف امانت معرفت: اضافه تشبیهی / مُلک و ملکوت: اشتقاق، مجازاً همه آفرینش / گوهر دوم: استعاره از عشق / آفتاب نظر: اضافه تشبیهی / تلمیح به آیه «إِنَّا عَرَضْنَا الْأمَانه عَلىَ السَّمَاوَاتِ…»

ملایکه مقرَب، هیچ کس آدم را نمی‌شناختند. یک به یک بر آدم می‌گذشتد و می‌گفتند: «آیا این چه نقش عجیبی است که می‌نگارند؟» آدم به زیر لب آهسته می‌گفت: اگر شما مرا نمی‌شناسید، من شما را می‌شناسم. باشید تا من سر از خواب خوش بردارم، اسامی ‌شما را یک به یک برشمارم.

معنی: فرشتگان نزدیک به خداوند هیچ کس آدم را نمی‌شناختند. یکی یکی از کنار آدم می‌گذشتد و می‌گفتند: « این چه موجود عجیبی است که آن را می‌سازند؟» آدم زیر لب و آهسته می‌گفت: اگر شما مرا نمی‌شناسید، من شما را می‌شناسم. صبر کنید تا من زنده شوم، نام‌های شما را یکی یکی بازگو می‌کنم.

معنی کلمات:

ملایکه: فرشتگان / مقرب: آن که نزدکی به کسی شده و در نزد او منزلت پیدا کرده است. / هیچ کس آدم را نمی‌شناختند.: شناسه جمع برای نهاد مفرد / آیا این چه … است: خلاف هنجار زبان / نگاشتن: نقاشی کردن / باشید: صبر کنید / اسامی: ج اسم

آرایه های ادبی: زیر لب: کنایه از یواش و آرام / سر از خواب برداشتن: کنایه از بیدار شدن / تلمیح به آیه «و عَلمَّ آدمَ الاسَماء کُلهَّا»

هر چند که ملایکه در او نظر می‌کردند، نمی‌دانستند که این چه مجموعه‌ای است تا ابلیس پرتلبیس یک باری گرد او طواف می‌کرد. چون ابلیس گرد جمله قالب آدم برآمد. هر چیزی را که بدید دانست که چیست؛ اما چون به دل رسید، دل را بر مثال کوشکی یافت. هر چند کوشید که راهی یابد تا در درون دل در رود هیچ راه نیافت.

معنی: هر چقدر فرشتگان با دقت به انسان می‌نگریستند نمی‌توانستند به حقیقت آدم پی ببرند تا اینکه شیطان فریبکار یک بار به دقت او را ورانداز کرد (گرداگرد آدم گشت) هر چیزی را که دید فهمید که چیست؛ اما چون به دل آدم رسید، دل را همانند کاخی یافت. هر چه کوشید که راهی بیابد تا درون دل داخل شود، هیچ راه نیافت.

معنی کلمات:

مجموعه: آنچه از اجزای کوچک‌تر تشکیل شود. / تلبیس: حقیقت را پنهان کردن، حیله و مکر به کاربردن، نیرنگ سازی / پرتلبیس: پرفریب / طواف کردن: گشتن پیرامون چیزی / بر مثال: همانند/ کوشک: ساختمانی بلند، وسیع و زیبا که اغلب در میان باغ قرار گرفته است؛ قصر، کاخ / در رود: داخل شود

آرایه های ادبی: ابلیس، تلبیس:‌ سجع / دل بر مثال کوشکی: تشبیه

ابلیس با خود گفت هر چه دیدم سهل بود؛ کار مشکل این جاست. اگر ما را وقتی آفتی رسد، ازین شخص ازین موضع تواند بود و اگر حق تعالی را با این قالب سر و کاری باشد یا تعبیه‌ای دارد درین موضع تواند داشت. با صد هزار اندیشه نومید از در دل بازگشت. 

ابلیس را چون در دل آدم بار ندادند و دست رد به رویش باز نهادند مردود همه جهان گشت.

معنی: با خود گفت هر چه را که دیدم شناخت آن آسان بود. کار مشکل این جاست (دل). اگر روزی به ما آسیبی برسد از این جایگاه (دل) خواهد بود و اگر خداوند بخواهد با انسان رابطه و سر و کاری داشته باشد یا چیزی را می‌خواهد در آدم جاسازی کند، این مکان خواهد بود. چون شیطان را به دل انسان راه ندادند و او را نپذیرفتند از طرف همه جهانیان رانده شد.

معنی کلمات:

سهل: آسان / را» در « ما را وقتی آفتی رسد»:  به معنب حرف اضافه «به» => به ما وقتی آفتی رسد / آفت: زیان، آسیب / شخص: فرد / را» در « حق تعالی را با این قالب سر و کاری باشد»: دارندگی؛ حق تعالی با این قالب سر و کاری دارد / موضع: جا / تعبیه: جاسازی / نومید: ناامید /بار دادن: اجازه حضور دادن / دست رد: اضافه اقترانی / مردود: رد شده / 

آرایه های ادبی: هزار: مجاز از بسیار / در دل: اضافه استعاری / جهان: مجاز از جهانیان

معنی درس باران محبت

منبع:

1

برچسب ها :

برای امتیاز به این نوشته کلیک کنید!

کل :
میانگین :
اشتراک در
اطلاع از
guest

0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x