/ دسته‌بندی نشده / معنی درس رستم و اشکبوس با معنی کلمات و آرایه های ادبی
آنچه در این مقاله می‌خوانید

معنی درس رستم و اشکبوس دهم

این شعر درباره جنگ بین ایرانیان و تورانیان اسـت. هنگامیهمان زمانی که کیخسرو در ایران بر تخت پادشاهی نشسـت، افراسیاب هم در سرزمین توران پادشاه شده بود. سپاه توران با کمک سردارانی از سرزمین‌های دیگر، به ایران حمله می‌کند.

پادشاه ایران یعنی کیخسرو، از رسـتم، پهلوان ایران کمک می‌خواهد. در میدان نبرد، «اشکبوس» پهلوان تورانیان بـه میدان می‌آید و مبارز می‌طلبد. ابتدا رهام که یک پهلوان ایرانی است به میدان می‌رود اما در برابر اشکبوس کم می‌آورد و فرار می‌کند. سپس طوس، یکی دیگر از سرداران ایران می‌خواهد به مبارزه با اشکپوس بپردازد اما رستم عصبانی شده و از طوس می‌خواهد که مراقب لشکر ایران باشد و خودش آن هم پیاده و بدون اسب، به میدان جنگ با اشکبوس می‌رود. در ادامه شعر مبارزه رستم و اشکبوس و پهلوانی رستم توصیف می‌شود و در نهایت اشکبوس شکست می‌خورد و به دست رستم تیر خورده و کشته می‌شود. 

معنی درس رستم و اشکبوس فارسی دهم

۱.

خروش سواران و اسپان ز دشت
ز بهرام و کیوان همی برگذشت

معنی: صدای فریاد سواران و شیهه اسب ها از دشت بلند شد آنقدر که از ستارۀ بهرام و کیوان هم بالاتر رفت.

معنی کلمات: خروش: فریاد / بهرام: سیارۀ مریخ / کیوان: سیاره زحل / همی برگذشت: عبور ‌کرد.

آرایه های ادبی: سواران، اسپان: تناسب / بهرام، کیوان: تناسب / واج آرایی «ا» و «ش» / آرایه اغراق

۲.

همه تیغ و ساعد ز خون بود لعل
خروشان دل خاک در زیر نعل

معنی: شمشیر و دست‌های جنجگویان از خون سرخ شده بود. زمین به سبب تاخت و تاز اسب‌ها به لرزه در آمده بود.

معنی کلمات: تیغ: شمشیر / ساعد: میان مچ و آرنج / لعل: سنگ قیمتی / خروشان: فریاد زنان و ناله کنان /

آرایه های ادبی: تیغ و ساعد لعل بود: تشبیه رسا / خاک: مجاز از زمین / تیغ: مجاز از شمشیر / ساعد: مجاز از دست / خاک: مجاز از زمین / دل خاک: استعاره (زمین به انسانی تشبیه شده که قلب دارد.)/ نعل، لعل: جناس ناهمسان / اغراق: دل خاک از نعل اسبان در ناله و فغان بود.

۳.

نماند ایچ با روی خورشید رنگ
به جوش آمده خاک بر کوه و سنگ

معنی: خورشید از شدت ترس رنگش پریده بود. خاک زمین و کوهستان از ترس هجوم جنگ‌آوران، دچار اضطراب و دلهره شده بود.

معنی کلمات: ایچ: هیچ

آرایه های ادبی: بر روی خورشید رنگ نماند: رنگش پرید، کنایه از ترسید، جانبخشی، اغراق / به جوش آمدن (مضطرب شدن) خاک: شخصیت بخشی / رنگ، سنگ: جناس / خاک، کوه، سنگ: تناسب

۴.

به لشکر چنین گفت کاموس گُرد
که گر آسمان را بباید سپرد

(*با بیت بعد موقوف المعانی)

معنی: کاموس پهلوان به لشکرش چنین گفت که اگر لازم باشد، برای این جنگ از آسمان هم می‌گذریم.

معنی کلمات: کاموس: یکی از فرماندهان زیردست افراسیاب و از تورانیان / گرد: پهلوان، دلیر / سپَردن: درنوردیدن، پیمودن، طی کردن

آرایه های ادبی: حتی اگر آسمان را باید سپرد (طی کرد): کنایه از انجام کار دشوار و ناشدنی

۵.

همه تیغ و گرز و کمند آورید
به ایرانیان تنگ و بند آورید

معنی: شما شمشیر و گرز و طناب بیاورید و ایرانیان را در تنگنا قرار دهید و به بند و زنجیر بکشید

معنی کلمات: تیغ: شمشیر / گرز: چماق / کمند: طناب / بند: ریسمان / تنگ: تسمه‌ای که بر کمر اسب و ستور می‌بندند

آرایه های ادبی: تیغ، گرز، کمند: تناسب / تنگ، فراخ: تضاد /  تنگ آوردن: کنایه از در تنگنا گذاشتن، به ستوه آوردن / بند آوردن: کنایه از اسیر کردن

←← معنی درس رستم و اشکبوس →→

۶.

دلیری كجا نام او اشكبوس
همی بر خروشید بر سان كوس

معنی: دلاوری که نامش اشکبوس بود، مانند طبل بزرگ جنگی نعره برآورد و خروشید.

معنی کلمات: كجا: كه / اشکبوس: پهلوان تورانی / برخروشید: فریاد كشید / کوس: طبل

آرایه های ادبی: اشكبوس: مشبّه / برسان: به مانند، ادات تشبیه / كوس: مشبه ‌به / وجه شبه: برخروشیدن.

۷.

بیامد كه جوید ز ایران نبرد
سرِ هم‌نبرد اندر آرد به گرد

معنی: اشکبوس آمد تا از لشکر ایران حریفی پیدا کند و او را شکست دهد و بکشد.

معنی کلمات: نبرد: جنگ / همنبرد: حریف / گرد: غبار، گرد و خاک / اندر: در

آرایه های ادبی: گرد: مجاز از زمین / ایران: مجاز از لشكر ایران / سر همنبرد به گرد آوردن: كنایه از شكست دادن، برابر با پوزه کسی را به خاک مالیدن. / واج آرایی «ر»

۸.

بشد تیز رهّام با خود و گبر
همی گرد رزم اندر آمد به ابر

معنی: رهام، آماده و مسلح به میدان جنگ رفت و از نبرد آن دو پهلوان، گرد و خاک به آسمان بلند شد.

معنی کلمات: بشد: رفت / تیز: تند و سریع / خود: کلاهخود؛ کلاه فلزی که سربازان به هنگام جنگ یا تشریفات نظامی، برسر می گذارند. / گبر: خِفتان، نوعی جامه جنگی / رزم: جنگ / اندر: در / آمد: رسید

آرایه های ادبی: همی گرد رزم اندر آمد به ابر: کنایه از شدت رزم، اغراق / ابر، گبر: جناس ناهمسان اختلافی / خود، گبر، رزم: تناسب / واج آرایی «ر».

۹.

برآویخت رهّام با اشكبوس
برآمد ز هر دو سپه بوق و كوس

معنی: رهام با اشکبوس گلاویز شد و به مبارزه پرداخت. از هر دو لشکر صدای شیپور و طبل جنگی بلند شد.

معنی کلمات: برآویخت: جنگ كرد، گلاویز شد، (بن ماضی: آویخت، بن مضارع: آویز) / رهام: پهلوان ایرانی / برآمد: بالا آمد، بلند شد / بوق: شیپور / كوس: طبل بزرگ

آرایه های ادبی: بوق، کوس: تناسب. / بوق و کوس: مجاز از صدای بوق و کوس

۱۰.

به گرز گران دست برد اشكبوس
زمین آهنین شد، سپهر آبنوس

معنی: اشکبوس گرز سنگین خود را برداشت. زمین مثل آهن سخت و آسمان از شدت گرد و غبار مثل چوب درخت آبنوس، سیاه رنگ شد.

معنی کلمات: گرز: چماق / گران: سنگین / آبنوس: درختی است که چوب سیاه رنگِ آن سخت و صیقل پذیر است

آرایه های ادبی: زمین آهنین شد: زمین سفت و سخت شد یا زمین پر از زره شد، اغراق / زمین، سپهر: تضاد، تناسب یا مراعات نظیر / آبنوس: مجازاً به معنی تیره و سیاه / سپهر آبنوس شد: تشبیه فشرده (بدون ادات و وجه شبه)، كنایه از این که گرد و خاک بلند شد و چشم چشم را نمی‌دید، اغراق از سختی رزم.

۱۱.

برآهیخت رهّام گرز گران
غمی شد ز پیكار، دست سران

معنی: رهام برای مقابله با اشکبوس، گرز سنگین خود را بلند کرد و با او به نبرد پرداخت. بعد از مدتی دست مبارزان، از نبرد با گرزهای سنگین خسته شد.

معنی کلمات: برآهیخت: بیرون کشید / گران: سنگین / غمی شد: غمین شد، خسته شد / پیکار: جنگ / سران: سرداران و فرماندهان / پیكار: جنگ 

آرایه های ادبی: سران، گران: جناس ناهمسان اختلافی. / دست، سر:  تناسب / سران: استعاره از بزرگان، دو جنگجوی بزرگ

۱۲.

چو رهّام گشت از كشانی ستوه
بپیچید زو روی و شد سوی كوه

معنی: وقتی رهام در نبرد با اشکبوس درمانده و عاجز شد، فرار کرد و به سوی کوه رفت.

معنی کلمات: چو: هنگامی که / ستوه: خسته، درمانده، رنجور/ شد: رفت

آرایه های ادبی: بپیچید زو روی: كنایه از گریخت. / روی، سوی: جناس ناهمسان

۱۳.

ز قلب سپه اندر آشفت توس
بزد اسب كآید برِ اشكبوس

معنی: فرمانده سپاه ایران یعنی توس، از فرار رهام خشمگین شد. اسب خود را به حرکت درآورد تا به نبرد اشکبوس برود.

معنی کلمات: قلب: مركز / اندرآشفت: خشمگین شد. / توس: فرمانده سپاه ایران / کاید: که آید / بر: کنار

۱۴.

تهمتن برآشفت و با توس گفت
كه رهّام را جام باده است جفت

معنی: رستم در این لحظه با ناراحتی و عصبانیت به توس گفت: رهام اهل خوش‌گذرانی است و اهل جنگ نیست!

معنی کلمات: تهمتن: درشت اندام، لقب رستم / با: به / توس: فرمانده سپاه ایران / جفت: زوج / رهّام: پهلوان ایرانی / باده: می، شراب / «را» پس از رهام: اضافه گسسته => جام باده جفت ِ رهام است. 

آرایه های ادبی: جفت بودن: كنایه از همنشین بودن / رهّام را جام باده ست جفت: کنایه از اینکه رهام مرد جنگ نیست و فقط خوشگذرانی می‌کند / گفت، جفت: جناس.

۱۵.

تو قلب سپه را به آیین بدار
من اكنون پیاده كنم كارزار

معنی: تو مرکز سپاه را حفظ کن و منظم نگه‌دار، من اکنون پیاده با اشکبوس می‌جنگم.

معنی کلمات: قلب: مركز سپاه / به آیین: به سامان، مرتب / بدار: نگه دار/ كارزار: جنگ.

←← معنی درس رستم و اشکبوس →→

۱۶.

كمان به زه را به بازو فگند
به بند كمر بر، بزد تیر چند

معنی: رستم كمان آماده برای تیراندازی را به بازو افكند و به كمربندش هم چند تیر زد.

معنی کلمات: زه: چله کمان، وتر / کمر: کمربند / به بند كمر بر: دو حرف اضافه برای یک متمم، ویژگی سبک خراسانی /

آرایه های ادبی: كمان به زه: كنایه از آماده / کمان، زه، تیر: تناسب / بازو، کمر: تناسب / بند، چند: جناس / واج آرایی «ب»

منبع 1

برچسب ها :

برای امتیاز به این نوشته کلیک کنید!

کل :
میانگین :
اشتراک در
اطلاع از
guest

0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x