معنی درس رستم و اشکبوس با معنی کلمات و آرایه های ادبی
خروشید كای مرد رزم آزمای
هماوردت آمد مشو باز جای
معنی کلمات: خروشید: فریاد زد / رزم آزما: جنگجو/ هماورد: حریف، رقیب (آورد: جنگ) / «ت» در كلمه هماوردت: مضافٌ الیه / مشو: مرو / باز: سوی /
آرایه های ادبی: مشو باز جای: کنایه از اینکه نگریز.
كشانی بخندید و خیره بماند
عنان را گران كرد و او را بخواند
معنی کلمات: کشانی: کوشانی، کوشان: سرزمینی در بخش شمال شرقی ایران / خیره: شگفت زده / بماند: شد / عنان: افسار، دهانه / گران: سنگین/ بخواند: صدا كرد /
آرایه های ادبی: عنان را گران كردن: كنایه از نگه داشتن اسب
بدو گفت خندان كه نام تو چیست
تن بی سرت را كه خواهد گریست؟
معنی کلمات: را: برای /
آرایه های ادبی: مصراع دوم: کنایه از اینکه حتماً میمیری / تن، سر: تناسب / که: جناس همسان (۱- حرف پیوند ۲- چه کسی).
تهمتن چنین داد پاسخ كه نام
چه پرسی؟ كزین پس نبینی تو كام
معنی کلمات: تهمتن: لقب رستم / چه پرسی: پرسش انكاری / کزین: که از این / کام: مراد، آرزو، قصد، نیّت
آرایه های ادبی: کام: سقف دهان، مجاز از آرزو و مراد، قصد، نیت / نبینی تو کام: کنایه از بدبختی / نام، کام: جناس.
←← معنی درس رستم و اشکبوس →→
مرا مادرم نام مرگ تو كرد
زمانه مرا پتک ترگ تو كرد
معنی کلمات: زمانه: روزگار / پتک: چکش بزرگ فولادین، آهن کوب / ترگ: کلاهخود
نکته دستور زبانی: « را » درعبارت (مرا مادرم نام مرگ تو کرد ) در مصراع اوّل از نوع فکّ اضافه است. یعنی مادرم نام مرا مرگ تو گذاشت.
آرایه های ادبی: مرگ، ترگ: جناس / مصراع اوّل واج آرایی صامت « م» دارد / قافیه: مرگ و ترگ، ردیف: تو کرد / بیت دارای طنز است. / زمانه … كرد: جانبخشی / زمانه مرا پتک ترگ تو كرد: تشبیه رسا.
كشانی بود گفت بی بارگی
به كشتن دهی سر به یكبارگی
معنی کلمات: بارگی: اسب؛ «باره» نیز به همین معنی است / یک بارگی: یک دفعه /
آرایه های ادبی: سر: مجازاً از وجود / جناس: بارگی (اسب، دفعه)
تهمتن چنین داد پاسخ بدوی:
كه ای بیهده مرد پرخاشجوی
معنی کلمات: بدوی: به او / بیهده: بیهوده گو / پرخاشجو: ستیزه جو، جنگجو
پیاده ندیدی كه جنگ آورد
سر سركشان زیر سنگ آورد؟
معنی کلمات: سركش: یاغی، زورگو / بیت دوم پرسش انکاری دارد => من پیاده حتما تو را شکست میدهم.
آرایه های ادبی: جنگ، سنگ: جناس ناهمسان اختلافی / سر زیر سنگ آوردن: كنایه از شكست دادن و کشتن / مصراع دوم بیت دوم واج آرایی «س» دارد.
هم اكنون تو را ای نبرده سوار
پیاده بیاموزمت كارزار
معنی کلمات: نبرده: جنگجو / كارزار: جنگ / را: حرف اضافه به معنای «به»
←← معنی درس رستم و اشکبوس →→
پیاده مرا زان فرستاده طوس
كه تا اسب بستانم از اشكبوس
معنی کلمات: زان: از آن، به این خاطر / طوس: فرمانده سپاه ایران / بیت: تحقیر و تمسخر اشكبوس / ستاندن: گرفتن، (بن ماضی: ستاند، ستد؛ بن مضارع: ستان)
كشانی بدو گفت با تو سلیح
نبینم همی جز فسوس و مزیح
معنی کلمات: کشانی: کوشانی، (کوشان ها تیرهای بودند که در بخش خاوری افغانستان فرمان می راندند) منظور اشكبوس است / سلیح: افزار جنگی، ممال سلاح / فسوس: مسخره کردن، نیرنگ / مزیح: شوخی، ممال مزاح.
** مُمال: تبدیل حرف «الف» به «ی» است؛ مانند: اسلامی← اسلیمی؛ رکاب← رکیب؛ کتاب← کتیب
بدو گفت رستم كه تیر و كمان
ببین تا هم اكنون سرآری زمان
معنی کلمات: سر آری: پایان آوری/
آرایه های ادبی: تیر، كمان: مراعات نظیر / سر آری زمان: كنایه از بمیری، زمان تو به پایان برسد / كمان، زمان: جناس ناهمسان اختلافی.
چو نازش به اسب گران مایه دید
كمان را به زِه كرد و اندر كشید
معنی کلمات: زه: چله کمان، وتر / ناز: افتخار / گران مایه: گران ارج، ارزشمند / به زه کرد: آماده کرد
آرایه های ادبی: کمان، زه: تناسب / بیت: واج آرایی دارد.
یكی تیر زد بر بر اسب اوی
كه اسب اندر آمد ز بالا به روی
معنی کلمات: بر اوّل: به؛ بر دوم: پهلو؛ جناس همسان / از بالا به روی اندرآمد: وارونه شدن و زمین خوردن
آرایه های ادبی: بر اوّل؛ بر دوم: جناس همسان / اوی، روی: جناس ناهمسان اختلافی / اسب: واژه آرایی / واج آرایی: «ب»، «ر»
←← معنی درس رستم و اشکبوس →→
بخندید رستم به آواز گفت:
كه بنشین به پیش گران مایه جفت
معنی کلمات: آواز: صدای بلند / گران مایه: گران ارج / جفت: زوج، این قسمت طنز دارد، منظور اسب است.
آرایه های ادبی: گفت، جفت: جناس ناهمسان اختلافی
سزد گر بداری سرش در كنار
زمانی برآسایی از كارزار
معنی کلمات: سزد: سزاوار است / كنار: آغوش / برآسایی: استراحت کنی، دست برداری / كارزار: جنگ
آرایه های ادبی: در کنار گرفتن: کنایه از در آغوش گرفتن / کارزار: استعاره از جنگ
كمان را به زه كرد زود اشكبوس
تنی لرز لرزان و رخ سندروس
معنی کلمات: به زه کردن: زه کمان را انداختن / سندروس: صمغی زرد است كه از نوعی سرو کوهی گرفته میشود /
آرایه های ادبی: بیت واج آرایی: « ر»، « ز» / رخ سندروس: تشبیه رسا / تن، رخ: تناسب / تنی لرز لرزان: کنایه از ترسان.
به رستم بر، آنگه ببارید تیر
تهمتن بدو گفت بر خیره خیر،
(*موقوف المعانی)
همی رنجه داری تن خویش را
دو بازوی و جان بد اندیش را
معنی کلمات: تهمتن: درشت اندام، لقب رستم / خیره خیر: بیهوده / رنجه داری: میآزاری / بداندیش: بدخواه، دشمن
نکته دستور زبانی: به رستم بر: دو حرف اضافه برای یک متمم
آرایه های ادبی: بیت نخست: واج آرای «ب»، «ر»
←← معنی درس رستم و اشکبوس →→
تهمتن به بند كمر برد چنگ
گزین كرد یک چوبه تیر خدنگ
معنی کلمات: تهمتن: درشت اندام، لقب رستم / کمر: کمربند / گزین: انتخاب / چوبه: واحد شمارش تیر / خدنگ: درختی بسیار سخت، محکم و صاف که از چوب آن، نیزه، تیر، زین اسب و مانند آنها می ساختند.
یكی تیر الماس پیكان چو آب
نهاده بر او چار پرّ عقاب
معنی کلمات: چار: چهار
آرایه های ادبی: الماس پیکان: تشبیه رسا؛ پیکان: مشبّه، الماس: مشبّهٌ به / چو آب: مانند آب درخشان بود، تشبه / تیر، پیکان، پر: تناسب / پر، بر: جناس.
كمان را بمالید رستم به چنگ
به شست اندر آورده تیر خدنگ
معنی کلمات: بمالید: لمس کرد / شست: قلاب / خدنگ: چوبی سخت که از آن تیر و نیزه و زین اسب سازند
آرایه های ادبی: کمان، شست، تیر: تناسب.
بزد بر بَر و سینهی اشكبوس
سپهر آن زمان دست او داد بوس
معنی کلمات: سپهر: آسمان / بر نخست: حرف اضافه، بر دوم: بغل
آرایه های ادبی: بر، بر: جناس تام / بوسیدن سپهر: جانبخشی / كلّ بیت اغراق دارد.
كُشانی هم اندر زمان جان بداد
چنان شد كه گفتی ز مادر نزاد
معنی کلمات: هم اندر زمان: بی درنگ، فوراً / گفتی: گویی / نزاد: زاده نشده است
آرایه های ادبی: جان داد: کنایه از مردن / گویی از مادر نزاد: کنایه از کاملا نیست و نابود شدن