/ دسته‌بندی نشده / معنی درس سی مرغ و سیمرغ با آرایه ها
آنچه در این مقاله می‌خوانید

معنی درس سی مرغ و سیمرغ با آرایه ها

هر که داند گفت با خورشید راز
کی تواند ماند از یک ذرّه باز

کسی که می‌تواند به درگاه با عظمت حق برسد و با او همراز شود، چگونه می‌تواند به‌خاطر دلبستگی به چیزهای بی ارزش از وصول به حق باز ماند؟

معنی کلمات: داند: بتواند / بازماندن: عقب ماندن؛ واپس ماندن / کی تواند؟: پرسش انکاری => نمی‌تواند

آرایه های ادبی: خورشید: استعاره از خداوند / راز گفتن: کنایه از نزدیک شدن و هم‌صحبتی / ذرّه: استعاره از خواسته های کوچک، بهشت / بازماندن: کنایه از نرسیدن / خورشید، ذره: تضاد/ راز، باز: جناس ناهمسان / داند، تواند: جناس ناهمسان

__________✻✻__________

آن گاه باز شکاری که شاهان او را روی شست می نشاندند و با خویشتن به شکار می بردند چنین گفت من بسیار کوشیده ام تا روی دست شاهان جا گرفته ام. پیوسته با انسان بوده ام و برای آنان شکار کرده ام. چه جای آنست که چندین شاهان بگذارم و در بیابانهای بی آب و علف در جستجوی سیمرغ سرگردان شوم؟ آن به که مرا نیز معاف کنید.

آن وقت، باز شکاری گفت که شاهان مرا روی انگشت شصت می نشاندند و با خود به شکار می بردند. من تلاش زیادی کرده ام تا به این مقام رسیده ام و همیشه با ایشان همراه بوده ام و برای ایشان شکار کرده ام، چرا باید شاهان را رها کنم و در بیابانهای بی آب و علف در جستجوی سیمرغ سرگردان شوم؟ بهتر است که مرا هم از این کار معاف کنید.

معنی کلمات: چه جای آنست؟: استفهام انکاری / به: بهتر / فعل«است» بعد از «آن به» به قرینۀ معنوی حذف شده است.

آرایه های ادبی: باز: نماد مردم درباری و اهل قلم است که به علت نزدیکی به شاه همیشه بر خود فخر و مباهات می نمایند و به دیگران تکبر می فروشند و از سپهداری و کله داری خویش سوء استفاده می کنند./ دست شاهان: نماد جاه و منصب / گذارم: کنایه از رها کنم / بیابانهای بی آب و علف: استعاره از سختی های راه عشق / دست، شست: جناس

__________✻✻__________

بعد از آن مرغان دیگر سر به سر
عذرها گفتند مشتی بی خبر

پس از آن پرندگان دیگر، همگی ، از روی نادانی و بی خبری، عذر هایی ذکر کردند و از رفتن، سر باز زدند.

معنی کلمات: مرغ: پرنده / عذر: بهانه / سر به سر: همگی / مشتی: گروهی / بی خبر: ناآگاه

آرایه های ادبی: واج آرایی: صامت «ر» / واژه آرایی: سر / مرغ: نماد رهروان راه عشق و شناخت خداوند (عرفان)

____✻ معنی درس سی مرغ و سیمرغ ✻____

اما هدهد دانا یک یک آنان را پاسخ گفت و عذرشان را رد کرد و چنان از شکوه و خرد و زیبایی سیمرغ سخن راند که مرغان جملگی شیدا و دلباخته گشتند؛ بهانه ها یکسو نهادند و خود را آماده ساختند تا در طلب سیمرغ به راه خود ادامه دهند و به کوه قاف سفر کنند.

ولی هدهد دانا به تک تک ایشان پاسخ داد و بهانه های شان را نپذیرفت و چنان از بزرگی و دانایی و زیبایی سیمرغ حرف زد که همه مرغان، عاشق و دلداده سیمرغ شدند بهانه ها را کنار گذاشتند و خودشان را آماده کردند تا برای یافتن سیمرغ به راه خود ادامه دهند و به کوه قاف بروند.

معنی کلمات: امّا: حرف ربط / را در «آنان را»: حرف اضافه، به معنی «به» / سخن راند: فعل مرکب / شیدا: عاشق، دلداده‌ / شیدا، دل باخته: مترادف (هم معنی)/ کوه قاف: کوهی که سیمرغ بر آن آشیان دارد.

آرایه های ادبی: دل باخته: کنایه از عاشق / یک سو نهادن: کنایه از رها کردن

____✻ معنی درس سی مرغ و سیمرغ ✻____

آن گاه اندیشیدند که در پیمودن راه و در هنگام گذشتن از دریاها و بیابانها، راهبر و پیشوایی باید داشته باشند. آن گاه برای انتخاب رهبر و پیشوا که در راه، آنان را رهنمون شود، قرعه زدند. قضا را قرعه به نام هدهد افتاد. پس بیش از صد هزار مرغ به دنبال هدهد به پرواز درآمدند. راه بس دور و دراز و هراسناک بود. هر چه می رفتند پایان راه پیدا نبود. هدهد به مهربانی به همه جرئت می داد؛ امّا دشواری های راه را پنهان نمی ساخت.

فکر کردند که در پیمودن این راه و برای گذشتن از دریاها و بیابانها رهبر و پیشوایی باید داشته باشند. آن وقت برای انتخاب رهبر که در راه آنان را راهنمایی کند، قرعه کشی کردند. از قضا قرعه به نام هدهد افتاد پس بیشتر از صد هزار مرغ به دنبال هدهد پرواز کردند راه بسیار دور و دراز و وحشتناک بود هرچه بیشتر میرفتند کمتر می رسیدند هدهد با مهربانی به همه دل و جرئت می داد؛ ولی سختی های راه را پنهان نمی کرد.

معنی کلمات: راهبر: راهنما، رهبر / پیمودن: طی کردن / رهنمون: رهنما، پیشوا / قرعه زدن: قرعه کشی کردن / را در «قضا را»: حرف اضافه به معنی «از»/ قضا را: اتفاقا / بس: بسیار

آرایه های ادبی: دریاها و بیابانها: استعاره از سختی های راه عشق، تضاد / پیشوا، رهبر، راه: تناسب / صدهزار: مجاز از بسیار

__________✻✻__________

گفت ما را هفت وادی در ره است
چون گذشتی هفت وادی، درگه است

گفت: هفت سرزمین در راه ماست، زمانی که از این هفت سرزمین بگذریم، آن وقت به پیشگاه سیمرغ می رسیم.

معنی کلمات: وادی: دره، سرزمین / درگه: بارگاه، مخفف درگاه آستانه در، جلوی در

نکات دستوری: را: فکّ اضافه، در راهِ ما / است: در مصراع اول غیر اسنادی، (وجود دارد)

آرایه های ادبی: وادی: مجاز از بیابان / واژه آرایی: هفت وادی، است

__________✻✻__________

وانیامد در جهان زین راه، کس
نیست از فرسنگ آن آگاه کس

در جهان هیچ کس از این راه باز نگشت و کسی از مسافت و فاصله ی آن، این راه آگاه نیست …

معنی کلمات: وانیامد: برنگشت، فعل پیشوندی / راه: منظور راه عشق است / فرسنگ یا فرسخ: واحد مسافت، تقریبا برابر با شش کیلومتر

آرایه های ادبی: فرسنگ: مجاز از مسافت / راه، فرسنگ: تناسب / واج آرایی: صامت «س»، «ن»

____✻ معنی درس سی مرغ و سیمرغ ✻____

وادی نخست: طلب

چون فروآیی به وادیِ طلب
پیش‌ات آید هر زمانی صد تَعَب

وقتی که به مرحله ی طلب برسی، هر لحظه با رنج و سختی‌های فراوانی روبرو می‌شوی.

معنی کلمات: فرو آمدن: وارد شدن / طلب: اولین قدم در تصوّف است و آن حالتی است که در دل سالک پیدا می‌شود و او را به جستجوی معرفت و حقیقت وامی‌دارد / پیشت آید: جلوی تو در می آید / تعب: رنج و سختی

آرایه های ادبی: وادی طلب: اضافه تشبیهی / طلب، تعب: (جناس آوایی)

__________✻✻__________

مُلک، اینجا بایدت انداختن
مِلک اینجا بایدت درباختن

در وادیِ طلب، باید پادشاهی و فرمانروایی را رها کنی و همه تعلّقات و دلبستگی ها را از خود دور کنی …

معنی کلمات: مُلک: پادشاهی، آن چه در تصرف شخص باشد / باید: لازم است / جهش ضمیر در «بایدت» / اینجا: منظور وادی طلب است / درباختن: از دست دادن

آرایه های ادبی: ملک، ملک: جناس ناهمسان حرکتی / مُلک: مجاز از قدرت / مِلک: مجاز از دارایی و ثروت / انداختن: کنایه از رها کردن / اینجا بایدت: واژه آرایی

__________✻✻__________

وادی دوم: عشق

بعد از این وادیِ عشق آید پدید
غرق آتش شد کسی کانجا رسید

پبعد از مرحله ی طلب ، وادی عشق آشکار می‌شود . و هر کسی که به آن جا راه یافت، غرق در اشتیاق و سوزندگی عشق می‌شود.

معنی کلمات: پدید: آشکار

نکات دستوری: این: ضمیر اشاره است و به وادی طلب برمی‌گردد / آید: فعل اسنادی، می‌شود 

آرایه های ادبی: وادی عشق: اضافه تشبیهی / غرق آتش: استعاره، (غرق کنندگی ویژگی آب است در اینجا آتش با عشق به آب مانند شده که فرد راه در خود غرق می کند)؛ چون ویژگی آب و آتش در یک جا جمع شده متناقض نما (پارادوکس) است. / آتش: استعاره از عشق / واج آرایی صامت «د» / غرق آتش شد: کنایه از اینکه آتش عشق همه وجودش را فرا می‌گیرد.

____✻ معنی درس سی مرغ و سیمرغ ✻____

عاشق آن باشد که چون آتش بوَد
گرم رُو، سوزنده و سرکش بود

عاشقِ واقعی کسی است که مثل آتش ، تند رو (مشتاق) و سوزنده و سرکش باشد.

معنی کلمات: گرم رو: صفت فاعلی کوتاه، مشتاق، به شتاب رونده و چالاک، کوشا / سوزنده: سوزاننده 

آرایه های ادبی: چون آتش بود: تشبیه / سرکش بودن عشق: تشخیص / گرم رو: کنایه از چالاک

__________✻✻__________

وادی سوم: معرفت (شناخت)

بعد از آن بنمایدت پیش نظر
معرفت را وادی‌ای بی پا و سر

بعد از مرحله عشق سرزمینی بی پایان از شناخت در برابر چشم تو آشکار و هویدا می‌شود.

نکات دستوری: آن ضمیر اشاره است و به وادی عشق برمی‌گردد / جهش ضمیر ت در«بنمایدت پیش نظر»: پیش نظرت بنماید 

آرایه های ادبی: معرفت را وادی ای: تشبیه معرفت «مشبه‌» به وادی «مشبه به» / بی پا و سر: کنایه از بی انتها / پا، سر: تناسب

__________✻✻__________

چون بتابد آفتاب معرفت
از سپهر این ره عالی صفت

وقتی که از آسمانِ این راهِ عالی و والا، آفتابِ معرفت و شناخت بتابد، (با بیت بعد موقوف المعانی است)

معنی کلمات: چون: وقتی که، حرف ربط / سپهر: آسمان / عالی صفت: والامقام، بلندمرتبه 

آرایه های ادبی: آفتاب معرفت: تشبیه رسای اضافی / آفتاب، سپهر، تابیدن: تناسب

منبع:

1

برچسب ها :

برای امتیاز به این نوشته کلیک کنید!

کل :
میانگین :
اشتراک در
اطلاع از
guest

0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x