/ دسته‌بندی نشده / معنی درس شکر نعمت
آنچه در این مقاله می‌خوانید

معنی درس شکر نعمت-در خبر است از سرور کائنات و مفخر موجودات و رحمت عالمیان و صفوت آدمیان و تتمه دور زمان محمد مصطفی- (صلّی ا… علیه و آله و سلم)؛ 

در حدیث آمده است از بزرگ موجودات، باعث افتخار هستی، رحمت جهانیان و برگزیده آدمیان و به جای مانده و پایان بخش زمان محمد مصطفا (پایان بخش نبوت)؛

معنی کلمات: خبر: حدیث / سرور: بزرگ، آقا / کاینات: همه موجودات جهان/ مفخر: آن چه بدان فخر کنند / سرور، مفخر: سجع / صفوت: برگزیده / تتمّه: باقی مانده؛ تتمه دور زمان: مایه تمامی و کمال گردش روزگار، مایه تمامی و کمال دور زمان رسالت

آرایه های ادبی: رحمت عالمیان: تلمیح به آیه شریفه: « و ما أرسلناک إلّا رحمه للعالمین» / رحمت، صفوت: سجع / عالمیان، آدمیان: سجع

بلغَ العُلی بِکمالِه، کشفَ الدُّجی بِجمالِه
حسُنَت جَمیعُ خِصاله، صَلُّوا عَلیه و آلِه

به سبب کمالش به بلندی رسید، با روی زیبای خودش تیرگی​ها را زدود، همه​ خوی و رفتارش نکوست، بر او و خاندانش درود باد.

معنی کلمات:

آرایه های ادبی: [آوردن نظم عربی و فارسی در میان نثر. [این بیت و بیت بعدی، جمله‌های معترضه هستند در ستایش پیامبر، قبل از ذکر حدیث پیامبر]

~★~★~★~

چه غم دیوار امّت را که دارد چون تو پشتیبان
چه باک از موج بحر آن را که باشد نوح کشتیبان

مردمی که همچون تو پشتیبانی دارند اندوه و غمی ندارند. همانگونه که هر کس کشتیبان او نوح باشد از موج دریا نمی هراسد.

معنی کلمات: باک: ترس / بحر: دریا (همآوا؛ بهر: بهره) / را: حرف اضافه «برای»

آرایه های ادبی: دیوار امّت: اضافه تشبیهی / بحر: تلمیح به ماجرای حضرت نوح (ع) / نوح، بحر، کشتیبان: تناسب / پرسش انکاری / پشتیبان، کشتیبان: جناس

~★~★~★~

«هر گه که یکی از بندگان گنهکار پریشان روزگار، دست انابت به امید اجابت به درگاه حق- جلّ و علا- بردارد، ایزد تعالی در او نظر نکند. بازش بخواند باز اعراض کند بار دیگرش به تضرّع و زاری بخواند حقّ سبحانه و تعالی فرماید: یا ملائکتی قد استحییتُ من عبدی و لیس له غیری فقد غفرتُ له. دعوتش اجابت کردم و امیدش برآوردم که از بسیاری دعا و زاری بنده همی شرم دارم

[حدیث:] هر گاه یکی از بندگان گنهکار بدبخت، دستش را به امید برآورده شدن به درگاه خداوند برافرازد، خداوند به او توجه نمی‌کند. بنده دوباره او را می‌خواند. خداوند دوباره روی برمی گرداند. بنده بار دیگر با زاری خداوند را صدا می‌زند. خداوند می‌فرماید: ای فرشتگان از بنده ام شرمنده شدم. او به جز من کسی را ندارد؛ پس او را آمرزیدم. دعایش را برآوردم و امیدش را ناامید نکردم که از دعا و زاری بنده ام شرم دارم.

معنی کلمات: انابت: توبه، بازگشت به خدا، پشیمانی / جلّ و علا: بزرگ و والا است / دست انابت: اضافه اقترانی / ایزد: خداوند / بازش، بار دیگرش: «ش: مفعول»، جهش ضمیر / خواندن: صدا کردن / اعراض: روی برگرداندن از چیزی، روی گردانی، انصراف / تضرّع: زاری، التماس / سبحانه و تعالی: پاک و والاست خداوند / دعوت: دعا / برآوردم: برآورده کردم 

آرایه های ادبی: پریشان روزگار: کنایه از بدبخت / انابت، اجابت: جناس / باز، بار: جناس / تضمین به حدیث قدسی: «یا ملائکتی ……….»/ به سجع‌های نزدیک به هم «تضمین المزدوج» می‌گویند (رشته انسانی).

~★~★~★~

کرم بین و لطف خداوندگار
گنه بنده کرده است و او شرمسار

بزرگواری و لطف خداوندگار را ببین که گناه را بنده کرده است و خداوند شرمسار است.

معنی کلمات: کرم: بخشش / او: مرجع ضمیر خداوندگار / شرمسار: شرمنده

آرایه های ادبی: خداوندگار، ‌بنده: مراعات نظیر / کرم، لطف: تناسب / شرمسار: شرمنده / واج آرایی«ن» / تلمیح به حدیث «یا ملائکتی قد استحییتُ من عبدی …..»

~★~★~★~

عاکفان کعبه جلالش به تقصیر عبادت معترف که: ماعبدناک حق عبادتک و واصفان حلیه جمالش به تحیر منسوب که ماعرفناک حق معرفتک.

اعتکاف کنندگان در کعبه بزرگی اش اعتراف دارند که در عبادت او کوتاهی کرده اند و می‌گویند که: حق بندگی تو را ادا نکرده ایم و وصف کنندگان زیور زیبایی اش سرگشته اند که تو را آنگونه که شایسته‌ای نشناخته ایم.

معنی کلمات:  عاکف: اعتکاف کننده، کسانی که در مدت معین در مسجد بمانند و به عبادت پردازند؛ مسجدنشین / جلال: / تقصیر: / معترف: / واصف: وصف کننده / حلیه: زیور، زینت / جمال: زیبایی / تحیّر: سرگشتگی / منسوب: نسبت داده شده (منصوب: نصب شده)

آرایه های ادبی: کعبه جلال، حلیه جمال: اضافه تشبیهی / سجع / عاکف، کعبه، عبادت: تناسب / جلال، جمال: تناسب، جناس / ما عبدناک حق عبادتک، ما عرفناک حق معرفتک: تضمین

~★~★~★~

گر کسی وصف او ز من پرسد
بیدل از بی نشان چه گوید باز؟

عاشقان کشتگان معشوقند
بر نیاید ز کشتگان آواز

اگر کسی وصف خداوند را از من بخواهد، نمی‌توانم سخنی بگویم؛ زیرا من عاشق هستم و خداوند بی نشان است. عاشقان به دست معشوقشان کشته می‌شوند و از کشته صدایی شنیده نمی‌شود.

معنی کلمات: مرجع او: خداوند / بیدل: عاشق (در اینجا خود سعدی) / بی نشان: منظور خداوند بی نشان است / پرسش انکاری: چه بازگوید = نمی‌تواند بگوید / 

آرایه های ادبی: تلمیح به حدیث «إنّ الله لا یوصف و لا یدرک»: (خداوند غیر قابل توصیف و غیر قابل درک است.) / بیت دوم تلمیح به حدیث «من عرف الله کلّ لسانه» کسی که خدا را شناخت، زبانش کند می شود و نمی تواند چیزی بگوید. / کشتگان: تکرار، واژه آرایی / عاشق، معشوق: هم ریشگی (رشته انسانی)

یکی از صاحبدلان سر به جیب مراقبت فروبرده بود و در بحر مکاشفت مستغرق شده آن گه که از این معاملت بازآمد، یکی از یاران به طریق انبساط گفت: از این بوستان که بودی، ما را چه تحفه کرامت کردی؟

یکی از عارفان که در حال مراقبت بود و در کشف حقایق عرفانی غرق شده بود آن گاه که از این این حالت بازگشت، یکی از دوستانش از روی شادی و خودمانی شدن به او گفت: از این حالت عرفانی که بودی، به ما چه سوغاتی پیشکش می‌کنی؟

معنی کلمات: صاحبدلان: عارف، دل آگاه / جیب: گریبان، یقه / مکاشفت: کشف کردن و آشکار ساختن، در اصطلاح عرفانی پی بردن به حقایق است/ مستغرق: غرق شده/ معاملت: اعمال عبادی، احکام و عبادات شرعی، در متن درس مقصود همان کار مراقبت و مکاشفت است / بازآمد: بازگشت / انبساط: حالتی که در آن احساس بیگانگی و ملاحظه و رودربایستی نباشد؛ خودمانی شدن / «را» در ما را: حرف اضافه =«برای ما» / تحفه: هدیه، ارمغان / کرامت کردن: عطا کردن، بخشیدن

آرایه های ادبی: سر به جیب فروبردن: کنایه از گوشه نشینی / جیب مراقبت: اضافه اقترانی / بحر مکاشفت: اضافه تشبیهی / بوستان: استعاره از معرفت الهی یا همان حالت خوش عرفانی که عارف داشته / بحر، مستغرق: تناسب / مراقبت، مکاشفت، معاملت، کرامت: سجع 

~★~★~★~

گفتم به خاطر داشتم که چون به درخت گل رسم، دامنی پر کنم هدیه اصحاب را. چون برسیدم بوی گلم چنان مست کرد که دامنم از دست برفت!

گفتم به یاد داشتم که هنگامی که به درخت گل می‌رسم، به عنوان هدیه برای دوستانم دامنم را از گل پر کنم. چون به بوستان حقایق رسیدم بوی گل چنان مرا مست کرد که سرگشته و بی خود شدم.

معنی کلمات:  بوی گلم: جهش ضمیر / هدیه اصحاب را: را به معنای«برای» حرف اضافه / اصحاب: ج صحابه، یاران

آرایه های ادبی: درخت گل: استعاره از معارف و حقایق الهی، مشاهده جمال حق، حالت عرفانی حاصل از مراقبه و مکاشفه  / درخت: بوته /  درخت گل، بوی گل: تناسب / بوی گل: استعاره از جلوه جمال حق /  دامن از دست رفتن: کنایه از اختیار از دست دادن، از خود بی خود شدن، در اینجا فنای کامل / بوی گلم چنان مست کرد: استعاره مکنیه/ مست، دست: جناس / واج آرایی « س».

~★~★~★~

ای مرغ سحر عشق ز پروانه بیاموز
کان سوخته را جان شد و آواز نیامد

این مدعیان در طلبش بی خبرانند
کان را که خبر شد خبری باز نیامد

ای مرغ سحر، عشق و عاشقی را از پروانه یاد بگیر؛ زیرا پروانه سوخته جان درگذشت؛ اما سخنی نگفت. (کنایه از اینکه عاشق راستین جانش را برای دلبرش می‌دهد و هیچ سخن و اعتراضی نمی‌کند.) این ادعا کنندگان هیچ آگاهی از خدا و عرفان ندارند؛ زیرا هر کس در راه عرفان به مقصود راستینش برسد، هیچ گاه سخنی نمی‌گوید.

معنی کلمات: کان: که آن /  شد: رفت، نابود شد / را: فک اضافه (جان آن سوخته) / آواز: صدا / طلب: خواست، اولین وادی عرفان / مدعی: ادعا کنند، لاف زننده 

آرایه های ادبی:  ای مرغ: جانبخشی / مرغ سحر: بلبل نماد عاشق ظاهری / پروانه: نماد عاشق راستین / جان، عشق، مرغ، سحر، پروانه: تناسب / مرغ و پروانه: تشخیص / خبر: واژه آرایی / تلمیح به حدیث: «مَن عرف الله کلّ لسانه» (هر که خدا را شناخت زبانش کند شد.(

معنی درس شکر نعمت

منبع:

1

برچسب ها :

برای امتیاز به این نوشته کلیک کنید!

کل :
میانگین :
اشتراک در
اطلاع از
guest

0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x