درس نهم فارسی دوازدهم نثری برگزیده از کتاب کویر شریعتی است. معنی درس کویر را بند به بند با بررسی قلمرو ادبی، زبانی و قلمرو فکری ان بخوانید
نیمه شب آرام تابستان بود و من هنوز کودکی هفت هشت ساله. آن شب نیز مثل هر شب در سایه روشن غروب، دهقانان با چهارپایانشان از صحرا بازمیگشتند و هیاهوی گلّه خوابید و مردم شامشان را که خوردند، به پشت بامها رفتند؛ نه که بخوابند، که تماشا کنند و از ستارهها حرف بزنند، که آسمان، تفرجّگاه مردم کویر است و تنها گردشگاه آزاد و آباد کویر.
آرایه های ادبی: آسمان، تفرجّگاه مردم کویر است: تشبیه
آن شب نیز من خود را بر روی بام خانه گذاشته بودم و به نظارۀ آسمان رفته بودم؛ گرم تماشا و غرق در این دریای سبز معلّقی که بر آن مرغان الماس پَر، ستارگان زیبا و خاموش، تک تک از غیب سر میزنند. آن شب نیز ماه با تلألؤ پرشکوهش از راه رسید و گلهای الماس شکفتند و قندیل زیبای پروین سر زد و آن جادّۀ روشن و خیال انگیزی که گویی یک راست به ابدیّت میپیوندد:
آرایه های ادبی: گرم … بودن: کنایه از مشغول بودن / دریای سبز معلقّی: استعاره از آسمان، تلمیح به شعر حافظ «آسمان کشتی ارباب هنر میشکند – تکیه آن به که بر این بحر معلق نکنیم» / مرغان الماس پر: استعاره از ستارگان / گلهای الماس: استعاره از ستارگان/ گلهای الماس شکفتند: استعاره از درخشیدن ستارگان / قندیل زیبای پروین: اضافه تشبیهی / جادّۀ روشن و خیال انگیز: استعاره از کهکشان راه شیری
شاهراه علی، راه مکّه! شگفتا که نگاههای لوکس مردم آسفالت نشین شهر، آن را کهکشان میبیند و دهاتیهای کاه کش کویر، شاهراه علی، راه کعبه، راهی که علی از آن به کعبه میرود. کلمات را کنار زنید و در زیر آن، روحی را که در این تلقّی و تعبیر پنهان است، تماشا کنید.
آرایه های ادبی: آسفالت نشین: کنایه از شهری
چنین بود که هر سال که یک کلاس بالاتر میرفتم و به کویر برمیگشتم، از آن همه زیباییها و لذّتها و نشئههای سرشار از شعر و خیال و عظمت و شکوه و ابدیت پر از قدس و چهرههای پر از «ماورا» محروم تر میشدم تا امسال که رفتم، دیگر سر به آسمان برنکردم و همه چشم در زمین که اینجا … میتوان چند حلقه چاه عمیق زد و… آنجا میشود چغندر کاری کرد … !
و دیدارها همه بر خاک و سخنها همه از خاک! که آن عالم پُرشگفتی و راز، سرایی سرد و بی روح شد، ساختۀ چند عنصر! و آن باغ پر از گلهای رنگین و معطّر شعر و خیال و الهام و احساس در سموم سرد این عقل بی درد و بی دل پژمرد و صفای اهورایی آن همه زیباییها که درونم را پر از خدا میکرد، به این علم عددبین مصلحت اندیش آلود و من آن شب، پس از گشت و گذار در گردشگاه آسمان، تماشاخانۀ زیبا و شگفت مردم کویر، فرود آمدم و بر روی بام خانه، خسته از نشئۀ خوب و پاک آن «اسرا» در بستر خویش به خواب رفتم.
آرایه های ادبی: همه چشم در زمین: کنایه از توجهها / زمین: استعاره از مادیات / دیدارها: مجاز از نگاه / خاک: نماد مادیت و دنیا / …عالم پُرشگفتی و راز، سرایی سرد و بی روح شد: تشبیه، / آن باغ: استعاره از آسمان / سموم سرد این عقل بی درد و بی دل: اضافه تشبیهی / عددبین: کنایه از حسابگر / گردشگاه آسمان، تماشاخانۀ: تشبیه /اسرا: تلمیح به هفدهمین سوره قرآن
قلمرو زبانی (صفحهٔ 74 کتاب درسی)
– باد گرم مهلک (سَموم)
– تماشا (نظاره)
– آویزان (معلّق)
– نگرش (تلقی)
تلألو ماه – غم غربت – ماوراءالطبیعه – نشئه و خوشی – سَموم سرد – دریای سبز معلّق – علم مصلحت اندیش – گشت و گذار
الف) صفتِ صفت: اسم + ــِـ + صفت + ـِـ + صفت
برخی از صفتها، صفتهای همراه خود را بیشتر معرّفی میکنند و دربارهٔ ویژگیهای آنها توضیح میدهند؛ این صفت با صفت همراه خود، یک جا وابستهٔ هسته میشود. مانند:
– پیراهنِ (هسته) آبیِ (صفت) روشن (صفت)
رنگِ <== سبزِ <== چمنی
ب) قید صفت: کلمهای است که دربارهٔ اندازه و درجهٔ صفت پس از خود توضیح میدهد؛ مانند:
– دوستِ (هسته) بسیار (قید) مهربان (صفت)
– شرایطِِ <== تقریباً ==> پایدار
واژههای «بسیار» و «تقریباً» وابستهٔ وابسته، از نوع «قیدِ صفت» هستند.
– در کدام گروههای اسمی زیر، «وابستهٔ وابسته» به کار فته است؟ نوع هریک را مشخّص کنید.
– تموز سوزان کویر ==> وابستهٔ وابسته ندارد.
– سه دست (ممیّز) لباس ایرانی
– قلب آن (صفت مضافالیه) کویر
– این معار خوش ذوق ==> وابستهٔ وابسته ندارد.
– هوای نسبتاً (قید صفت) پاک
– شاگرد حوزهٔ ادبی (صفت مضافالیه)
– آن شب نیز من خود را بر روی بام خانه گذاشته بودم و به نظارهٔ آسمان رفته بودم.
آن (صفت اشاره) شب (هسته) روی (هسته) بام (مضافالیه) خانه (مضافالیه مضافالیه)
ب) نقش دستوری واژههای مشخّص شده
نیز (قید) نظارهٔ آسمان: (متمّم)
۱- آرایهای ادبی را در بند «نهم» درس مشخّص کنید.
تلمیح (نالههای گریه آلود حضرت علی بر سر چاه) – تشبیه (آسمان کویر به نخلستان خاموش) – اضافهٔ تشبیهی (مشت خونین و بیتاب قلب / باران سکوت) – استعاره (مدینهٔ پلید استعاره از کوفه) – تشخیص (قلب کویر بی فریاد)
۲- دو نمونه «تلمیح» در متن درس بیابید و توضیح دهید.
الف) نالهای گریه آلود آن امام راستین که سر در چاه میکرد و میگریست ==> تلمیح به داستان گریستن حضرت علی (ع) بر سر چاه
ب) برای شناختن محمّد و دیدن صحرایی که آواز پر جبرئیل همواره در زیر غرفهٔ بلند آسمانش به گوش میرسد ==> تلمیح به کتاب و «آواز پر جبرئیل» اثر شهابالدّین سهروردی
۳- متن درس، بخشی از «سفرنامه» محسوب میشود یا «حسب حال»؟ دلیل خود را بنویسید.
حسب حال است؛ زیرا نویسنده به شرح و احوال زندگی خود میپردازد و گزارشی از خاطرات دوران کودکی خود را بیان میکند.
۱- در متن درس، چه کسی به «جویندهای تشنه» مانند شده است؟ چرا؟
شاگردان مدرسه؛ زیرا نه به زور «حاضر و غائب» بلکه به خاطر نیروی ارادت و ایمان سر کلاس درس حاضر میشدند و کاملاً شیفتهٔ علم بودند.
۲- نویسنده با مقایسهٔ زندگی روستایی و زندگی شهری، به چه تفاوتهایی اشاره دارد؟
اینکه دیدگاه مردم شهر یک دید مادیگرایانه به دنیاست اما مردم روستا نگرشی کاملاً معنوی و عاطفی دارند.
۳- مضمون کلّی هر سرودهٔ زیر، از سهراب سپهری، با کدام بخش از متن درس ارتباط دارد؟
الف) در کفها کاسهٔ زیبایی، / بر لبها تلخیِ دانایی / شهرِ تو در جای دگر / ره میبَر با پای دگر.
مفهوم: دانایی سبب هجرت است.
ارتباط با: امّا در آستانهٔ میوه دادن درختی که جوانی را به پایش ریخته بود و در آن هنگام که بهار حیات علمی و اجتماعیاش فرا رسیده بود. ناگهان منقلب شد. شهر را و گیر و دار شهر را رها کرد و چشمها را منتظر گزاشت و به دهی آمد که هرگز در انتظار آمدن چون او کسی نبود.
ب) من نمازم را وقتی میخوانم / که اذانش را باد گفته باشد سر گلدستهٔ سرو / من نمازم را پی تکبیرةالحرام علف میخوانم / پی قد قامت موج
مفهوم: ستایش همهٔ اجزای طبیعت از خداوند.
ارتباط با: و حتّی درختش، غارش، کوهش، هر صخرهٔ سنگش و سنگریزهاش آیات وحی را بر لب دارد و زبان گویای خدا میشود.
منبع: