معنی درس گذر سیاوش از آتش پایه دوازدهم همراه با آرایهها-سوگ سیاوش یکی از شورانگیزترین و غم آلود ترین، داستانهای شاهنامه فردوسی است. سیاوش فرزند کاووس، شاه خیره سرِ کیانی است و پس از متولد شدن، توسط رستم به زابل برده میشود و پهلوانی، فرهیختگی و رزم و بزم می آموزد. یکی از داستان های شخصیت سیاوش در شاهنامه گذر او از آتش است که در فارسی پایه دوازدهم آمده و در این مطلب به آن خواهیم پرداخت. با ما باشید با معنی درس گذر سیاوش از آتش و آرایه های ادبی آن.
چنین گفت موبد به شاه جهان
که دردِ سپهبد نماند نهان
آرایه های ادبی:
جهان : مجازِ اغراق آمیز از “ایران ”
جهان، نهان: جناس ناهمسان اختلافی
واج آرایی «ن»
چو خواهی که پیدا کنی گفت و گوی
بباید زدن سنگ را بر سبوی
آرایه های ادبی:
سنگ، سبو: تضاد
سنگ بر سبو زدن: کنایه از ” آزمایش و امتحان
که هر چند فرزند هست ارجمند
دل شاه از اندیشه یابد گزند
آرایه های ادبی:
دل: مجاز از” وجود “
واج آرایی: ن
وزین دخترِ شاه هاماوران
پراندیشه گشتی به دیگر کران
آرایه های ادبی:
پراندیشه گشتن: کنایه از نگران و مضطرب شدن
ز هر در سخن چون بدین گونه گشت
بر آتش یکی را بباید گذشت
آرایه های ادبی:
تلمیح به باور گذشتگان که برای شناسایی گناهکار از بی گناه، از آتش برمی گذشتند.
گشت، گذشت: جناس
چنین است سوگندِ چرخ بلند
که بر بی گناهان نیاید گزند
آرایه های ادبی:
چرخ: استعاره از فلک و آسمان
این بیت به باور گذشتگان اشاره دارد (آتش بی گناهان را نمی سوزاند)
سوگند چرخ: جانبخشی
واج آرایی: ن
بیت دارای تمثیل است
جهاندار، سودابه را پیش خواند
همی با سیاوش به گفتن نشاند
آرایه های ادبی:
به گفتن نشاندن: کنایه از “رو به رو کردن “
سرانجام گفت ایمن از هر دوان
نگردد مرا دل، نه روشن روان
آرایه های ادبی:
” ایمن نگردیدن دل” و” روشن نگشتن روان”: کنایه از “نبود آرامش، بد گمانی”
دوان، روان: جناس
واج آرایی: ن
روان روشن: حس آمیزی
مگر کآتش تیز پیدا کند
گنه کرده را زود رسوا کند
آرایه های ادبی:
مگر: ایهام (۱- شاید، قید تردید، ۲-امید است، قید آرزو)
مصراعِ نخست: جانبخشی
چنین پاسخ آورد سودابه پیش
که من راست گویم به گفتار خویش
به پورِ جوان گفت شاه زمین
که رایت چه بیند کنون اندرین؟
آرایه های ادبی:
مصراع دوم: واج آرایی؛ تکرار صامت ” ن”
زمین: مجازِ اغراق آمیز از ” ایران”
سیاوش چنین گفت کای شهریار
که دوزخ مرا زین سخن گشت خوار
آرایه های ادبی:
دوزخ: آتش
اگر کوه آتش بود بسپَرم
ازین تنگ خوار است اگر بگذرم
آرایه های ادبی:
کوه آتش: اضافه تشبیهی (آتش: مشبّه / کوه: مشبّه به )
اغراق
پراندیشه شد جان کاووس کی
ز فرزند و سودابه نیک پی
آرایه های ادبی:
کی، پی: جناس
کزین دو یکی گر شود نابکار
از آن پس که خواند مرا شهریار؟
آرایه های ادبی:
دو، یکی: تناسب (مراعات نظیر(
همان به کزین زشت کردار دل
بشویم کنم چاره دل گسل
آرایه های ادبی:
دل شستن: کنایه از خود را رها کردن، قطع امید کردن ”
واژه آرایی: دل
به دستور فرمود تا ساروان
هیون آرد از دشت، صد کاروان
آرایه های ادبی:
دستور: ایهام تناسب (1- وزیر، مشاور، رایزن 2- “امر و فرمان” که با واژه “فرمود” تناسب دارد.)
نهادِ “فرمود”: کاووس شاه
ساروان: شتربان، شتردار
صد: مجاز از بسیار
تناسب: ساروان، هیون، کاروان
ساروان، کاروان: جناس ناهمسان
نهادند بر دشت هیزم دو کوه
جهانی نظاره شده هم گروه
آرایه های ادبی:
هر دو مصراع آرایه اغراق دارند.
جهان: مجاز از مردم
دشت، کوه: تناسب
بدان گاه سوگندِ پرمایه شاه
چنین بود آیین و این بود راه
آرایه های ادبی:
گاه، شاه، راه: جناس ناهمسان
وزآن پس به موبد بفرمود شاه
که بر چوب ریزند نفتِ سیاه
بیامد دوصد مردِ آتش فروز
دمیدند گفتی شب آمد به روز
آرایه های ادبی:
گفتی شب آمد به روز: تشبیه، (به علّتِ دودِ بسیارِ آتش روز به شب مانند شد)، کنایه از تاریک شدن هوا
گفتی: در اینجا قید تردید و اداتِ تشبیه است.
شب، روز: تضاد، تناسب
اغراق
واج آرایی: د
نخستین دمیدن سیه شد ز دود
زَبانه برآمد پس از دود، زود
آرایه های ادبی:
دود، زود: جناس ناهمسان
تناسب: سیه، دود؛ دود، زبانه
واج آرایی: د
واژه آرایی: دود
سراسر همه دشت بریان شدند
بر آن چهر خندانش گریان شدند
آرایه های ادبی:
دشت: مجاز از “مردمی که در دشت نظاره گر بودند”
بریان: مجاز از ناراحت و مضطرب
*بریان شدن: کنایه از “غمگین و ناراحت شدن”، در سوز و گداز بودن
بریان، گریان: جناس ناهمسان
خندان، گریان: تضاد
واج آرایی صامت “ن”
سیاوش بیامد به پیش پدر
یکی خُود زرین نهاده به سر
آرایه های ادبی:
خُود، سر: تناسب
هشیوار و با جامههای سپید
لبی پر ز خنده دلی پر امید
آرایه های ادبی:
تناسب: لب، خنده؛ لب، دل
لب پر ز خنده بودن: خندان، کنایه از شادمان بودن
واژه آرایی: پر
یکی تازی ای بر نشسته سیاه
همی خاک نعلش بر آمد به ماه
آرایه های ادبی:
تازی، برنشستن، نعل: تناسب
مرجع ضمیر “ش”: تازی؛ نقش مضاف الیه دارد، وابسته وابسته
ماه: مجاز از آسمان
خاک نعلِ اسب بر ماه رفتن: کنایه از سرعت و تاخت و تاز اسب، اغراق
ادبیات دوئازدهم_معنی و نکات درس گذرسیاوش از اتش
منبع: