معنی درس گذر سیاوش از آتش
پراگنده کافور بر خویشتن
چنانچون بود رسم و ساز کفن
کافور، کفن: تناسب
بدان گه که شد پیش کاووس باز
فرود آمد از باره، بردش نماز
آرایه های ادبی:
نماز بردن: استعاره از تعظیم کردن، عمل سر فرود آوردن در مقابل کسی برای تعظیم
رخ شاه کاووس پرشرم دید
سخن گفتنش با پسر نرم دید
سخن گفتن نرم: کنایه از ” مهربانی کردن؛ حس آمیزی
شرم، نرم: جناس ناهمسان
سیاوش بدو گفت انده مدار
کزین سان بود گردش روزگار
سرِ پر ز شرم و بهایی مراست
اگر بی گناهم رهایی مراست
آرایه های ادبی:
سر: مجاز از “وجود “
بهایی، رهایی: جناس ناهمسان
را: به معنای «دارندگی»
ور ایدون که زین کار هستم گناه
جهان آفرینم ندارد نگاه
به نیروی یزدان نیکی دهش
کزین کوه آتش نیابم تپش
کوه آتش: اضافه تشبیهی (آتش : مشبه / کوه : مشبه به)
اغراق
تپش یافتن: کنایه از هراسیدن
به: ایهام دارد: 1- به معنی «با» 2- به معنی «قسم»
سیاوش سیه را به تندی بتاخت
نشد تنگ دل جنگِ آتش بساخت
آرایه های ادبی:
تنگ دل شدن: کنایه از “غمگین شدن”
تندی: ایهام (۱- خشم، ۲- سرعت)
بتاخت، بساخت: جناس ناهمسان
ز هر سو زبانه همی بر کشید
کسی خُود و اسپ سیاوش ندید
خُود: کلاهخُود، مجاز از ” سیاوش”
یکی دشت با دیدگان پر ز خون
که تا او کی آید ز آتش برون
آرایه های ادبی:
دشت: مجاز از ” مردم”
دیده پر از خون: کنایه از شدت “غم و اندوه، خون گریه کردن”
اغراق
چو او را بدیدند برخاست غو
که آمد ز آتش برون شاه نو
آرایه های ادبی:
نو: ایهام (1- ولیعهد بودن سیاوش 2- جوان و جان بازیافته(
غو، نو: جناس ناهمسان
چنان آمد اسپ و قبای سوار
که گفتی سمن داشت اندر کنار
سمن در کنار داشتن: کنایه از آرامش و تندرستی و آسیب ندیدن
گفتی: گویی، قید تشبیه
اندر: در
کنار: بغل
اسب، سوار: تناسب
به ویژگی خرق عادت حماسه اشاره دارد.
چو بخشایش پاک یزدان بود
دم آتش و آب یکسان بود
آرایه های ادبی:
بخشایش: آمرزش
یزدان: ایزد، خداوند
دم: دما و گرما
تلمیح به داستان حضرت ابراهیم
آتش، آب: تضاد
چو از کوه آتش به هامون گذشت
خروشیدن آمد ز شهر و ز دشت
کوه آتش: اضافه تشبیهی
اغراق
شهر، دشت: مجاز از “مردم” (می توان مجاز نیز در نظر نگرفت؛ زیرا ممکن است که از شهر و دشت فریادی به گوش برسد)
کوه، شهر، دشت: تناسب
واج آرایی: ش
همی داد مژده یکی را دگر
که بخشود بر بی گنه دادگر
آرایه های ادبی:
مصراع دوم: متناقض نما (پارادوکس) (ازاین جهت که شخصی بی گناه، گناهش بخشوده گردد)
همی کَند سودابه از خشم موی
همی ریخت آب و همی خست روی
آرایه های ادبی:
موی کندن: کنایه از “شدت خشم و اندوه”
آب: مجاز از اشک، عرق شرم
موی، روی: جناس ناهمسان، تناسب
چو پیش پدر شد سیاوش پاک
نه دود و نه آتش نه گرد و نه خاک
پاک: ایهام (۱- پاکیزه ۲- بی گناه)
تناسب: دود، آتش، گرد، خاک
تناسب: آتش، خاک (عناصر چهار گانه)
پاک، خاک: جناس ناهمسان
واج آرایی: صامتهای “پ” و “ش” / نه: واژه آرایی
فرود آمد از اسپ کاووس شاه
پیاده سپهبد پیاده سپاه
آرایه های ادبی:
مصراع دوم : واج آرایی صامت “پ”
واژه آرایی: پیاده
سپهبد، سپاه: تناسب، اشتقاق
سیاوش را تنگ در بر گرفت
ز کردار بد پوزش اندر گرفت
آرایه های ادبی:
بر، بد: جناس
قافیه: بر، اندر
گرفت: ردیف
ادبیات دوئازدهم_معنی و نکات درس گذرسیاوش از اتش
منبع: