درس آزادگی شعری از جامی است که در کتاب فارسی پایه هشتم آمده است. معنی شعر آزادگی (خارکش پیری با دلق درشت) را با آرایه های ادبی و معنی کلمات هر بیت به ترتیب بخوانید.
۱.
خارکش پیری با دَلق دُرُشت
پشتهای خار همی برد به پشت
معنی کلمات: خار: تیغ / دَلق: پوستین، جامه ی درویشی/ دُرُشت: زبر، خشن، ضخیم / همی برد: می برد (کاربرد قدیم ماضی استمراری)
آرایه های ادبی: پشته و پشت: آرایه ی “جناس” دارند.
۲.
لنگلنگان قدمی برمیداشت
هر قدم دانه ی شکری میکاشت
معنی کلمات: لنگلنگان: در حال لنگیدن، شَلان شَلان
آرایه های ادبی: دانه ی شکر: شکرگزاری به کاشتن دانه تشبیه شده است.
۳.
کای فرازنده ی این چرخ بلند!
وی نوازنده ی دلهای نژند!
معنی کلمات: فرازنده: افرازنده، بلند کننده، برپا کننده/ نوازنده: آنکه نوازش و مهربانی کند. لطف کننده، مرحمت کننده / نژند: اندوهگین، پژمرده، غمناک، سرد و بی روح
آرایه های ادبی: چرخ بلند: کنایه از آسمان
۴.
کنم از جَیب نظر تا دامن
چه عزیزی که نکردی با من
معنی کلمات: جَیب: یقه پیراهن، گریبان/ عزیزی: ارجمندی، گرانمایگی، احترام
آرایه های ادبی: از جَیب تا دامن نظر کردن: کنایه از: “به احوالات خود نظر کردن”
۵.
در دولت به رخم بگشادی
تاج عزّت به سرم بنهادی
معنی کلمات: دولت: اقبال، نیکبختی، خوش بختی/ عزّت: ارجمندی، سرافرازی، عزیزی
آرایه های ادبی: تاج عزّت: اضافه تشبیهی/ در دولت: اضافه استعاری => دولت و خوشبختی به باغ یا جایگاهی تشبیه شده که در دارد.
۶.
حد من نیست ثنایت گفتن
گوهر شکر عطایت سُفتن
معنی کلمات: ثنا: تمجید، تعریف، تحسین، مدح، ستایش،شکر، سپاس / عطا: بخشش، انعام/ سُفتن: سوراخ کردن، ساییدن، (درباره ی مروارید)
آرایه های ادبی: گوهر شگر: اضافه تشبیهی / گوهر شکر سفتن: کنایه از از عهده ی شکرگزاری برآمدن
۷.
نوجوانی به جوانی مغرور
رخش پندار همیراند ز دور
معنی کلمات: پندار: اندیشه، گمان، خیال، تصور، غرور، تکبّر
آرایه های ادبی: رخش پندار: اضافه تشبیهی
۸.
آمد آن شکرگزاریش به گوش
گفت کای پیر خِرِف گشته، خموش!
معنی کلمات: خِرِف: مرد کم عقل و پیر
۹.
خار بر پشت، زنی زین سان گام
دولتت چیست، عزیزیت کدام؟
معنی کلمات: زین سان: مخفف از این سان، بدین نحو، اینگونه/ گام: قدم
آرایه های ادبی: گام زدن: کنایه از راه رفتن / دولتت چیست؟ عزیزیت کدام: استفهام انکاری => دولت و عزیزی نداری.
۱۰.
عزّت از خواری نشناختهای
عمر در خارکشی باختهای
معنی کلمات: خواری: پستی، زبونی، ذلّت
آرایه های ادبی: عزّت و خواری: “تضاد” یا “طباق”/ خوار و خار: جناس
۱۱.
پیر گفتا که: «چه عزّت زین به
که نیام بر در تو بالین نه
معنی کلمات: بالین: آنچه هنگام خواب زیر سر نهند. بالش، بالشت
آرایه های ادبی: نیام بر در تو بالین نه: کنایه از محتاج نبودن
۱۲.
کای فلان! چاشت بده یا شامم
نان و آبی که خورم و آشامم
معنی کلمات: چاشت: غذا و طعامی که هنگام صبح یا نزدیک ظهر می خورند./ کای: مخفف که ای
آرایه های ادبی: چاشت و شام، نان و آب: تناسب
۱۳.
شکر گویم که مرا خوار نساخت
به خَسی چون تو گرفتار نساخت
معنی کلمات: خَسی: شخص پست و فرومایه، ناچیز
آرایه های ادبی: خسی چون تو: تشبیه
۱۴.
داد با این همه افتادگیام
عزّ آزادی و آزادگیام
معنی کلمات: افتادگی: فروتنی تواضع، ناتوانی/ آزادی: رهایی، در بند نبودن (از نظرجسمانی)/ آزادگی: حریّت، جوانمردی، نجابت، اصالت
آرایه های ادبی: “آزادی و آزادگی”: جناس
معنی شعر آزادگی
منبع: