/ دسته‌بندی نشده / معنی شعر درس یازدهم کاوه دادخواه با آرایه ها
آنچه در این مقاله می‌خوانید

معنی شعر درس یازدهم کاوه دادخواه

۱.

چو ضحّاک شد بر جهان شهریار
بر او سالیان انجمن شد هزار

وقتی ضحاک پادشاه ایران شد، فرمانروایی او هزار سال به درازا کشید.

معنی لغات: چو: هنگامی که / شهریار: شاه / انجمن شدن: گرد آمدن، انبوه شدن

آرایه های ادبی: بر او سالیان انجمن شد هزار: کنایه از اینکه هزار سال فرمانروایی کرد. / هزار: مجاز از تعداد زیاد / جهان: مجاز از سرزمین پهناور ایران

۲.

نهان گشت کردار فرزانگان
پراگنده شد نام دیوانگان

روش زندگی و رفتار خردمندان از میان رفت و انسان هایِ دیوسیرت مشهور شدند. (جهان به کام بدکرداران شد(

معنی لغات: نهان: پنهان / کردار: عمل، رفتار / فرزانه: دانشمند، دانا 

آرایه های ادبی: فرزانه، دیوانه: تضاد / نام دیوانگان پراگنده شد: کنایه از مشهور شدن، به قدرت و اعتبار رسیدن.

۳.

هنر خوار شد، جادوی ارجمند
نهان راستی، آشکارا گزند

هنر و فضیلتهای اخلاقی بی ارزش شد، جادوگری ارزش یافت، صداقت از بین رفت و آسیبهای اجتماعی همه جا را فراگرفت.

معنی لغات: هنر: فضیلت، استعداد، شایستگی، لیاقت / خوار: پست و بی ارزش / جادو: جادوگر / جادوی: جادوگری / گزند: آسیب 

آرایه های ادبی: خوار، ارجمند: تضاد / هنر، جادوی: تضاد / نهان، آشکارا: تضاد

۴.

برآمد برین روزگار دراز
کشید اژدها را به تنگی فراز

روزگار بسیاری به این شیوه گذشت و (آرام آرام) ضحّاکِ همچون اژدها، در تنگنا افتاد.

معنی لغات: برآمد: گذشت / دراز: طولانی / دراز، فراز: شبه جناس / فش: مانند

آرایه های ادبی:: اژدهافش: مانند اژدها، تشبیه، منظور ضحاک / فش: ادات تشبیه

۵.

چنان بُد که ضحّاک را روز و شب
به نام فریدون گشادی دو لب

اوضاع به گونه ای بود که ضحّاک، روز و شب نام فریدون را بر لب داشت.

معنی لغات: بُد: بود / گشودن: باز کردن 

نکته دستوری: «را»: نقش نمای اضافه؛ نشانه اضافه گسسته؛ دو لب ِ ضحّاک /

آرایه های ادبی: روز و شب: تضاد، کنایه از همیشه / دو لب گشودن: کنایه از سخن گفتن

۶.

ز هر کشوری مهتران را بخواست
که در پادشاهی کُند پشت راست

ضحّاک از همۀ سرزمین ها، بزرگان را فراخواند تا جایگاه خود را در پادشاهی استوار سازد.

معنی لغات: مهتر: بزرگتر، رئیس / بخواست: فراخواند

آرایه های ادبی: پشت راست کردن: کنایه استوار و نیرومند شدن

۷.

از آن پس، چنین گفت با موبدان
که ای پرهنر با گهر بِخْردان

سپس به روحیانیون دانا گفت: «ای هنرمندانِ نژاده و خردمند … (با بیت بعد موقوف المعانی(

معنی لغات: موبد: روحانی زردشتی / هنر: فضیلت، استعداد، شایستگی، لیاقت/ با گهر: نژاده، اصیل / بخرد: خردمند (صفت مرکب: ب + خرد(

۸.

مرا در نهانی یکی دشمن‌ است
که بر بخردان این سخن، روشن ست

من مخفیانه دشمن و بدخواهی دارم و این نکته، بر خردمندان آشکار است…

معنی لغات: نهان: پنهان / بخرد: خردمند / را: نشانه دارندگی و مالکیت 

آرایه های ادبی: واج آرایی: «ن» / روشن بودن سخن: کنایه از واضح بودن منظور و معنای سخن (صفت روشن برای سخن: حس آمیزی(a

۹.

به سال اندکی و به دانش بزرگ
گَوی، بدنژادی، دلیر و سترگ

دشمن من سن و سال کمی دارد؛ اما دانشش بسیار است؛ پهلوانی است بی اصل و نسب، شجاع و بزرگ …

معنی لغات: گو: پهلوان، دلیر و شجاع / سترگ: بزرگ

آرایه های ادبی: اندک، بزرگ: تضاد

۱۰.

یکی محضر اکنون بباید نوشت
که جز تخم نیکی، سپهبد نکِشت

اکنون باید استشهادنامه ای نوشته شود که ضحّاک، به جز کار نیک، هیچ نکرده است.

معنی لغات: محضر: استشهادنامه، متنی که ضحّاک برای تبرئۀ خویش به امضای بزرگان حکومت رسانده بود./ سپهبد: فرمانده و سردار سپاه؛ منظور ضحاک / نکشت: نکاشت 

آرایه های ادبی: تخم نیکی: اضافه تشبیهی / نوشت، نکشت: شبه جناس

۱۱.

ز بیمِ سپهبد همه راستان
بر آن کار گشتند همداستان

از ترس ضحّاک، همه بزرگان کشور، برای نوشتن استشهادنامه، با او همرأی و همراه شدند.

معنی لغات: بیم: ترس / سپهبد: فرمانده سپاه؛ منظور ضحاک / راستان: راستگویان / همداستان: موافق، همرای

۱۲.

بر آن محضر اژدها ناگزیر
گواهی نوشتند بُرنا و پیر

به ناچار پیر و جوان، آن استشهادنامۀ ضحّاک را گواهی و تأیید کردند.

معنی لغات: گواهی: شهادت / برنا: بالغ، جوان

آرایه های ادبی: اژدها: استعاره از ضحاک / برنا، پیر: تضاد

۱۳.

هم‌آنگه یَکایَک ز درگاهِ شاه
برآمد خروشیدنِ دادخواه

در همان موقع، ناگهان از دربار ضحّاک فریاد یک شاکی (کاوه آهنگر) بلند شد.

معنی لغاتیکایک: ناگهان / درگاه: بارگاه / شاه: منظور ضحاک / خروشیدن: فریاد / دادخواه: شاکی، حق جو / برآمد: بلند شد

آرایه های ادبی: برآمد: کنایه از بلند شدن صدا

۱۴.

ستم دیده را پیش او خواندند
برِ نامدارانْش بنشاندند

کاوۀ ستمدیده را نزد ضحاک فراخواندند و او را پیش بزرگانِ دربار نشاندند.

معنی لغات: ستم دیده: کاوه / مرجع او: ضحاک / بر: کنار/ نامدار: سرشناس

آرایه های ادبیواج آرایی «ن»

۱۵.

بدو گفت مهتر به روی دُژم
که برگوی تا از که دیدی ستم؟

ضحّاک با آشفتگی و خشم از کاوه پرسید: «بازگو که از چه کسی ظلم و ستم دیده ای؟»

معنی لغاتمهتر: بزرگتر، رئیس، منظور ضحاک / دژم: خشمگین / به روی دژم: خشمگینانه / برگوی: بگو

۱۶.

خروشید و زد دست بر سر ز شاه
که شاها منم کاوۀ دادخواه!

)کاوه) فریاد زد و از ظلم و ستم شاه، دست بر سر خود کوبید و گفت: «ای پادشاه، من کاوۀ دادخواهم.»

معنی لغات: خروشید: فریاد زد/ شاها: ای شاه / دادخواه: شاکی، حق جو

آرایه های ادبی: دست، سر: تناسب / دست بر سر زدن: کنایه از بیان حالت اندوه و افسوس و بیچارگی

۱۷.

یکی بی زیان مردِ آهنگرم
ز شاه، آتش آید همی بر سرم

آهنگری بی‌آزارم؛ اما شاه، ظلم و ستم بسیاری به من کرده است.

معنی لغات: بی زیان: بی آزار / یکی بی زیان مرد آهنگرم: سه ترکیب وصفی: یک مرِد بی زیانِ آهنگرم

آرایه های ادبی: آتش: استعاره از گرفتاری و رنج و ظلم / آتش بر سرم همی آید: کنایه از اینکه از شاه بلا و ستم دیده ام

۱۸.

تو شاهی و گر اژدها پیکری
بباید بدین داستان داوری

اگر تو پادشاه هستي يا پیکری مثل اژدها داری، بايد دربارۀ سرگذشت من قضاوت کني…

معنی لغات: گر: یا / اژدهاپیکر: در شکل و هیئت اژدها / پیکر: هیکل / داوری: قضاوت

آرایه های ادبی: اژدهاپیکر: اضافه تشبیهی

۱۹.

که گر هفت کشور به شاهی تو راست
چرا رنج و سختی همه بهر ماست

اگر تو پادشاه جهان هستی، چرا نصیبِ ما از پادشاهی تو، فقط رنج و سختی است؟

معنی لغات: بهر: نصیب، بهره / کشور: اقلیم

نکته دستوری: را: نشانه مالکیت و دارندگی

آرایه های ادبی: راست، ماست: جناس

۲۰.

سپهبد به گفتار او بنگرید
شگفت آمدش کان سخن‌ها شنید

ضحّاک به گفتار او توجه کرد و تعجّب کرد که این سخنان گستاخانه را از او می‌شنود.

معنی لغات: بنگرید: نگاه کرد/ شگفت آمدش: تعجب کرد / کان: که آن

آرایه های ادبی: نگاه کردن به گفتار: حس آمیزی

۲۱.

بدو باز دادند فرزند او
به خوبی بجُستند پیوند او

فرزند او را به او بازگرداندند و دلش را به دست آوردند. (از کاوه دلجویی کردند.(

معنی لغات: بازدادن: پس دادن / مرجع او: کاوه / بدو: به او

آرایه های ادبی: پیوند کسی را جستن: نظر و رضایت او را جلب کردن

۲۲.

بفرمود پس کاوه را پادشا
که باشد بر آن محضر اندر گوا

سپس ضحّاک به کاوه دستور داد که او نیز آن استشهادنامه را گواهی کند (امضا و تایید کند(

معنی لغات: «را»: حرف اضافه به معنای «به» / اندر: در / گوا: شاهد

۲۳.

چو برخواند کاوه، همه محضرش
سَبُک، سوی پیران آن کشورش

هنگامی که کاوه استشهادنامه را خواند با سرعت رو به بزرگان کشور کرد و … (با بیت بعد موقوف المعانی(

معنی لغات: چو: هنگامی که / محضر: استشهادنامه / سبک: سریع

۲۴.

خروشید کای پایمردان دیو
بریده دل از ترسِ «گیهان خدیو»

فریاد برآورد که: ای پشتیبانان ضحّاک دیوخو، که از خدای جهان نمی ترسید…

معنی لغات: خروشید: فریاد زد / کای: که ای / پایمرد: دستیاران حکومت، توجیه کنندگانِ حکومت بیداد / پایمردی: خواهشگری، میانجی گری، شفاعت / دیو: ضحاک بدکردار / گیهان: کیهان، جهان، گیتی / خدیو: شاه / گیهان خدیو: خدای جهان، ترکیب اضافی وارونه = خدیوِ کیهان

آرایه های ادبی: دیو: استعاره از ضحاک / دل بریدن: کنایه از بی توجه شدن و نترسیدن / خدیو، دیو: جناس

۲۵.

همه سوی دوزخ نهادید روی
سپُردید دلها به گفتار اوی

همۀ شما جهنّمی هستید؛ زیرا از ضحّاک فرمان می برید…

معنی لغاتدوزخ: جهنّم

آرایه های ادبیروی نهادن: کنایه از رفتن، گراییدن / دل سپُردن: کنایه از پذیرفتن / سوی، روی، اوی: جناس / روی، دل: تناسب

ادبیات یازدهم_معنی درس کوه دادخواه

منبع:

1

برچسب ها :

برای امتیاز به این نوشته کلیک کنید!

کل :
میانگین :
اشتراک در
اطلاع از
guest

0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x