/ دسته‌بندی نشده / ۱۵ انشا مورد مادری و لالایی مادر
آنچه در این مقاله می‌خوانید

۱۵ انشا مورد مادری و لالایی مادر

انشا مادر شماره ۱

موضوع انشا : انشا کوتاه به زبان ساده و کودکانه برای مادر 

مناسب پایه تحصیلی : سوم چهارم پنجم ( زبان کودکانه )

مقدمه: من مادرم را دوست دارم و این انشا را به او تقدیم میکنم

انشا مادر عادی ، انشا درمورد مادر

من مادرم را خیلی دوست دارم

چون او خیلی برای من زحمت میکشد

او برای من غذا درست میکند ، لباس هایم را میشورد و اتاقم را مرتب میکند .

او همیشه نگران درس و تحصیل من است ، در درس ها به من کمک میکند تا در آینده موفق باشم

وقتی تنها میشوم گاهی او با من بازی میکند تا خوشحال باشم و بخندم

بعضی شب ها برایم لالایی میخواند ، یا از روی کتاب های داستان برایم داستان میگوید تا بخوابم

هر وقت تنها هستم یا میترسم به بغل مادرم میروم چون او خیلی مهربان است و همیشه من را نوازش میکند

من میدانم هیچ کس در دنیا من را به اندازه مادرم دوست ندارد .

مادر ها همه چیزهای خوب را برای بچه هایشان میخواهند و همیشه نگران بچه هایشان هستند.

به همین خاطر است که میگویند بهشت زیر پای مادران است

انشاء مادر ادبی

نتیجه گیری: من همیشه سعی میکنم به مادرم احترام بگذارم و با درس خواندن و سعی و تلاش کاری کنم که در آینده موفق شوم تا پدر و مادرم از من راضی باشند و به من افتخار کنند.

انشا مادر شماره ۲

موضوع انشا : مادر عزیزم دوستت دارم  

مناسب پایه تحصیلی : همه پایه ها 

مادر عزیزم تو را بی نهایت دوست دارم…

گذشته از تمام دلتنگی ها ، از اشک ها و شکایت هایت …

باید اعتراف کنم وقتی میخندی من خوشبختم !

و چه تاثیر شفا بخشی دارد ” غصه نخور ، درست میشود ” گفتن های مادر ،

انگار اثری دارد که هزار قرص آرامبخش ندارد…

اصلا میدانید مادر من مدرک پزشکی ندارد؛ ولی دستهایش کاری میکنند که قرص و دوا نمیکند…

مدرک مهندسی ندارد، ولی از ویرانه های من با محبت هایش آدمی نو می سازد…

مادرم نقاش نیست، ولی با کلامش نقش لبخندی روی لب هایم می کشد که از پس هیچ نقاشی بر نمی آیند…

مادرم هنر موسیقی ندارد ، ولی آهنگ صدایش از هر موسیقی در جهان دل نواز تر است…

اسم مادرم در لیست بهترین سر آشپز ها نیست ، ولی عطر و طعم غذاهایش هوش از سرم می پراند…

راستش من بهشت را زیر پایش ندیدم، ولی شک ندارم بهشت زیر پایش نیست…

بهشت نعمت وجودش است…

انشا مادر شماره ۳

موضوع انشا : خطاب به مادرم 

مناسب پایه تحصیلی : همه پایه های تحصیلی 

مادر مهربانم !

امروز میخواهم از تو چیزی بخواهم … میخواهم انقدر مهربان نباشی !

انقدر قوی نباش !

گاهی خسته شو ، گاهی غر بزن ، گاهی کم بیاور ،

گاهی اشک بریز، گاهی انقدر مهربان و دلسوز نباش

گاهی بگذار خانه نامرتب باشد ، گاهی غذا آماده نباشد ، گاهی لباس‌ها شسته نباشد…

گاهی دغدغه‌های ما دغدغه‌هایت نباشد ، گاهی نگرانم نباش ،

گاهی غم‌های ما ناآرامت نکند ، گاهی بیخیال باش، کمی بیخیال…

وقتی بی‌حوصلگی موبایلت را بگیر، گوشه‌ای دراز بکش و الکی فضای مجازی را به دنبال سرگرمی‌هایت بگرد

وقتی خسته ای ، بیخیال تمام کارها فقط گوشه‌ای بخواب…

گاهی صبح‌ها دیرتر از ما بیدار شو و شب‌ها زودتر از ما بخواب

گاهی پافشاری کن روی خواسته‌ های خودت ، و به خاطر ما خودت را فراموش نکن!

مادرم من تو را همیشه برای ما دیدم و با وجود تو خودم را کم دغدغه‌ترین فرزند دنیا

کاش می‌توانستی گاهی فقط برای خودت باشی و برای خودت زندگی کنی

و این تنها کاری‌ست که مادرها از پسش بر نمی‌آیند!

دوستت دارم مهربان ترین موجود روی زمین !

انشا مادر شماره ۴

موضوع انشا : انشا از زبان مادر شهید 

مناسب پایه تحصیلی : پنجم ششم هفتم هشت نهم 

مقدمه: من یک مادر هستم  .

من یک مادر هستم و مثل همه مادران عاشق فرزندم بودم

زمانی که فرزندم کوچک بود چشم از او برنمی داشتم تا مبادا در هنگام بازی ها و شیطنت های کودکانه آسیبی به او نرسد

وقتی مریض میشد تا زمانی که دوباره خوب نمیشد چشم از او بر نمی داشتم

وقتی لحظه ای دستش از دستم جدا میشد انگار جان من که از تنم جدا شده است .

حاضر بودم همه زندگی ام را بدهم و لحظه ای آرامش نداشته باشم اما کودکم همیشه شاد و سرزنده باشد .

همیشه دل نگران آینده اش بودم ، درس هایش ، اخلاق و رفتار و ایمانش

همه چیز گذشت و کودک شیطان و بازگوشم من حالا دیگر برای خودش مردی شده بود.

پسری مودب ، با حیا ، مومن ، درسخوان که هر وقت به قد و بالایش نگاه میکردم قند در دلم آب میشد .

اما اتفاقی افتاد که هیچ کدام از ما انتظارش را نداشتیم

جنگ شروع شد  .

پسران و مردان شجاع و با غیرت ایران یکی پس از دیگری از خانواده های خود جدا شدند

تا برای دفاع از وجب به وجب خاک وطنشان تا پای جان بایستند

روزی که پسرم را برای رفتن به جبهه بدرقه میکردم گویی جانم را میدیدم که قدم قدم از من دور و دور تر میشود

اما با خود گفتم خون پسر من ، از خون پسران امام حسین (ع) که رنگین تر نیست

با خودم گفتم اگر پسرم را با اصرار در کنار خود نگاه دارم فردا قیامت در مقابل امام و شهدا و ائمه شرمنده خواهم شد.

حالا سال ها از رفتن پسرم میگذرد و من هرگز پس از آن روز جگر گوشه ام را ندیدم

شاید فکر کنید چطور با دلتنگی از میوه دلم سر میکنم  .

سخت است اما تنها دلخوشی ام این است که من بهترین هدیه ای را که داشتم در راه اسلام و ایران دادم

و امیدوارم فردای قیامت کودک نازدانه ام را دوباره در آغوش بکشم  .

انشا مادر شماره ۵

موضوع انشا : انشا و متن ادبی در مورد مادر و مهر مادری 

مناسب پایه تحصیلی : پایه ششم به بالا

انشاء درباره مادرم، انشا درباره مادر و پدر

مقدمه: مادر ای ترانه زیبای هستی با یاد و خداوند مهربان از مهربانی تو می نویسم تا بگویم که عاشقانه تو را دوست دارم .

آن هنگام که درخشش چشمانت را در آسمان زندگی ام می بینم؛

آن هنگام که جوشش چشمه ی چشمت را در سراشیبی صورت زیبایت برانداز می کنم؛

زمانی که به یاد می آورم چگونه در جستجوی آغوش پرمهرت حجم خالی فضا را لمس می کردم و با بی تابی نامت را بر زبان می آوردم؛

دلم چون کودکی بازیگوش و بهانه گیر در کنج قفس سینه سر بر دیوار می کوبد.

عزیز من، عزیز بودنت را خدا دانست.

او که بهشت را زیر پایت نهاد؛ و تو را بزرگ و گرامی داشت.

گاه دست هایم روی موج احساس می لرزد و باران اشک در چشمانم به غم می نشیند.

چرا که جوانیت را به پای من ریختی تا جوانم کنی ،

تا روزی کنارت بنشینم و سرم را بر زانویت بگذارم و نوازش دست هایت را روی صورتم احساس کنم؛

تا روزی تکیه گاهت شوم و انیس تنهاییت .

ای کسی که خورشید در مقابل مهربانی ات شرمنده می شود

و ماه چهره در نقاب می کشد ،

هنگامی که رنج بی خوابی ات را که با گریه های شبانه ی من تفسیر می شود،

تصویر می کنم و زمانی که به یاد می آورم که نمی توانستم لحظه ای حتی به اندازه یک چشم بر هم زدن بی تو بمانم،

اشک روی چشمانم پرده می اندازد .

مادرم، ای امید من، هنگامی که با وجودت گل آرزوهایم شکوفه داد و دیوارهای سنگی سکوتم شکست.

تو به من زبانی آسمانی یاد دادی، تو آیینه ی آفتابی. مرا مثل آب جذب خودت کردی، تو مرا سبز کردی…

نتیجه گیری:

مادرم، ای آن که وجود مقدست سراسر عشق و ایمان و دل دریاییت به وسعت آسمان است، من با وا‍ژه هایم که لبریز عشق است همه جا می نویسم که دوستت دارم و بدان که تو را در ایمن ترین و زیباترین عضو بدنم جای داده ام و هر لحظه با هر تپش، قلبم نام زیبایت را زمزمه می کند. مادرم؛ عشق را بخاطر تو آموختم.  دوست داشتن را برای تو نوشتم و تویی که همیشه در زندگی ام ترانه ی امید سردادی. تو را دوست می دارم اگر باور کنی تو خدای روی زمینم هستی.

کلیدواژه : انشا در مورد مادر / مادر / نمونه انشا

منبع:

1

برچسب ها :

برای امتیاز به این نوشته کلیک کنید!

کل :
میانگین :
اشتراک در
اطلاع از
guest

0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x