/ دسته‌بندی نشده / ۲ انشا درباره تلفن همراه با لحن توصیفی و طنز
آنچه در این مقاله می‌خوانید

انشا درباره تلفن همراه و یا نمونه انشاهای مشابه آن، می‌تواند یک نوشته‌ با نگاه انتقادی یا کمی طنزآلود باشد و با دیدگاهی واقع گرایانه و امروزی همراه گردد.

انشا درباره تلفن همراه را می‌توان با ایده‌های مختلف نوشت. شاید شما بخواهید با نوشتن یک انشا به روش جانشین سازی خودتان را جای یک گوشی موبایل بگذارید و از زبان او سخن بگویید و حتی درددل کنید! شاید هم یک خاطره خنده دار از خود یا خانواده‌تان در رابطه با تلفن همراه به خاطر دارید که نوشتن آن خالی از لطف نیست. دچار تلفن هراسی هستید و از تماس‌های مکرر که با ظهور تلفن همراه در اجتماع بیشتر شده شاکی هستید؛ توصیف همین حالت ایده خوبی برای نوشتن انشا درباره تلفن همراه خواهد بود. در ساده‌ترین شکل هم می‌توانید توصیفی از تلفن همراه و امکانات و مزایای آن داشته باشید. در ادامه ما به دو مدل از این موضوع انشا با لحن جدی و طنزگونه می‌پردازیم.

انشا درباره تلفن همراه

انشا اول: توصیف دنیای بعد از ظهور تلفن همراه

بند مقدمه (زمینه سازی)

ارتباطات میان افراد بشر، همیشه بخش بزرگی از حیات اجتماعی آن ها را رقم زده است و میل بشر به ارتباطات چیز جدیدی نیست. اما با وارد شدن به عصر جدید تکنولوژی، ارتباطات نیز شکل دیگری به خود گرفته و توانایی انسان‌ها برای برقرار ارتباط با یکدیگر از راه دور، متحول شده است. اگر چه پیش از عرضه تلفن همراه در جهان نیز با تلفن‌های ثابت، نامه نگاری و سایر روش‌ها با یکدیگر در ارتباط بودیم؛ اما هیچ چیز مانند تلفن همراه نتوانست مرزهای مکانی را کنار زده و ارتباطات را متحول سازد.

بندهای بدنه (متن نوشته)

دنیای ارتباطات با تلفن همراه به شکلی درآمد که پیش از آن فکرش را هم نمی‌کردیم. پیش از ظهور تلفن همراه، بیرون رفتن از خانه به معنای قطع ارتباط با کسانی بود که به آن‌ها دسترسی فیزیکی نداشتیم. اما پس از تولید تلفن همراه، دیگر قطع ارتباط و عدم دسترسی معنایی ندارد. دکل‌های مخابراتی تلفن‌های همراه در کورترین و دورافتاده‌ترین نقاط شهرها و روستاها نصب شده و با عرضه انبوه این وسیله ارتباطی، همه به آن دسترسی دارند.

البته ماجرا به همین ارتباط تلفنی از طریق تلفن‌های همراه یا همان گوشی‌های موبایل ختم نمی‌شود. امکان ارسال و دریافت پیام متنی نیز تحولی بوده که همراه با این ابزار به دنیای ارتباطات اضافه شد. به این شکل بسیاری از مفاهیم ارتباطی از شکل گفتاری خارج شده و در قالب ارسال و دریافت پیام متنی خلاصه شد.

در گامی دیگر با پیدا شدن تلفن‌های همراه هوشمند و نسل‌های اینترنت، دنیای مجازی در بستر تلفن‌های همراه شکل گرفت و جهان ارتباطات به فاز دیگری وارد شد. اکنون فضاهای مجازی را باید بزرگترین بازیگردانان جوامع بدانیم که قدرت تاثیرگذاری آن‌ها از هر رسانه‌ای بیشتر است. این میوه‌ای است که بد یا خوب حاصل ساخت اولیه تلفن همراه بوده و مشخص نیست در آینده چه محصولات دیگری به همراه داشته باشد!

بند نتیجه‌گیری (جمع بندی)

هر تولید، اختراع یا کشف جدیدی در عالم بشریت به شرط آن که مربوط به ابزار خشونت آمیز و کشتار نباشد؛ در ذات خود عالی و ستودنی است. اما این شکل رفتار و مصرف ما است که به ماهیت آن معنا بخشیده و می‌تواند یک تولید سازنده را به وسیله‌ای مخرب و آسیب‌رسان تبدیل ساخته و یا از آن بهره‌برداری سازنده نماید. تلفن همراه نیز از همین قاعده پیروی می‌کند و می‌توانیم آن را به شکلی سازنده مورد استفاده قرار داده و یا به وسیله آن زندگی خود را به چالش بکشیم!

انشا دوم: خاطره‌ای از داشتن تلفن همراه در گذشته

بند مقدمه (زمینه‌سازی)

به یاد دارم که تازه تلفن همراه به ایران آمده بود و کمتر کسی از آن برخوردار بود. اگر کسی در خیابان تلفن همراه داشت، اندازه آن شبیه به یک تلفن ماهواره‌ای بزرگ و عجیب بود. خانواده ما نیز یک خط تلفن همراه که در آن زمان کالایی لوکس محسوب می‌شد، خریداری کرده و ما، به‌ویژه خواهرم در پوست خود نمی‌گنجیدیم. پدر یک گوشی تلفن همراه خریده بود که دو برابر دست من بود.

بندهای بدنه (متن نوشته)

خواهرم شدیدا اصرار داشت که پدر اجازه دهد او برای بیرون رفتن با دوستانش، گوشی تلفن همراه را نیز ببرد. پدر ابتدا مقاومت می‌کرد و به نظرم می‌آمد که دوباره به کودکی تبدیل شده و دلبستگی عجیبی به این وسیله ارتباطی جدید دارد. اما پس از کمی ادامه پیدا کردن اصرارهای خواهرم، در نهایت تسلیم شد. پدر گوشی تلفن همراه را با سفارش‌های فراوان به خواهرم داد و به او گفت که از گوشی مانند جانش محافظت و نگهداری کند!

خواهرم با افتخار تمام گوشی تلفن همراه را در کیف دستی‌اش گذاشت و در حالی که گویی به جای زمین، قدم‌هایش روی ابرها پیش می‌رفت، از خانه خارج شد. البته قبل از خروج از خانه نیز بارها به ما سفارش کرد که پس از گذشت چیزی نزدیک به یک ساعت، چندین بار از تلفن منزل با او تماس بگیریم که صدای تلفنش شنیده شود و دوستانش متوجه تلفن همراه او گردند.

مادرم نیز طبق چیزی که خواهرم خواسته بود؛ یک ساعت بعد چندین بار با او تماس گرفت. خواهرم بعدا تعریف کرد که تلفن همراه داخل کیفش مرتب زنگ می‌خورده و آن‌ها در تعجب بودند که این صدای چیست. خواهرم به روی خودش نمی‌آورده که تلفن همراه در کیف او زنگ می‌خورد. او که از شنیدن صدای جذاب زنگ خوردن تلفن همراه خود خوشحال بوده، پس از چندین بار زنگ زدن مادرم، با افتخار زیپ کیفش را باز کرده و گوشی بزرگ را از آن خارج ساخته است. خواهرم با صدایی که به قول خودش پیچ و تابی به آن داده، چند کلمه‌ای با مادرم صحبت می‌کند و دوباره گوشی را سرجای خود بازمی‌گرداند. باید وضعیت دوست‌های خواهرم را می‌دیدید که چطور چشمانشان گرد شده بود! (این چیزی است که خواهرم تعریف می‌کند.)

بند نتیجه گیری (جمع بندی)

آن روز گردش خواهرم با دوستانش با صدای زنگ‌های تلفن همراه به چیزی خاص تبدیل شده و از آن لحظه به بعد خواهرم خود را پرنسس جمع احساس می‌کند. حال دخترهای دیگر هم نگفتنی است که هر یک چطور برای تلفن همراه حسرت می‌خوردند. امروز که کودک و پیر و جوان همه صاحب یک گوشی همراه هستند، تعریف آن روزها برای خواهرم به یک خاطره شیرین و جذاب تبدیل شده است.

انشا درمورد تلفن همراه_تلفن همراه

۲ انشا درباره بوی خاک پس از بارش باران (توصیفی و خاطره نگاری)

انشا درباره بوی خاک پس از بارش باران را با توصیف حس لمس خاک و استشمام بوی باران‌زده آن نوشته و می‌توانیم یک خاطره نیز به همراه آن تعریف کنیم.

بوی خاک پس از بارش باران در خود چیزی جادویی و مدهوش‌کننده نهفته دارد و استشمام آن، هرگز سیرابمان نخواهد ساخت. این موضوع انشا همچون انشا در مورد صدای وزش شدید باد، با توصیف عناصر طبیعی همراه شده و حال و هوایی لطیف دارد. در ادامه به دو نمونه انشا درباره بوی خاک پس از بارش باران می‌پردازیم.

انشا توصیفی بوی خاک پس از بارش باران

بند مقدمه (زمینه‌سازی)

به ما گفته شده که یک انشا درباره بوی خاک پس از بارش باران بنویسیم. همین که می‌خواهم نوشتن را شروع کنم، بوی نم و رطوبت آن در مشامم می‌پیچد و نمی‌توانم به چیز دیگری فکر کنم. دوباره ذهنم به بهار سال قبل پر می‌کشد که بارش‌های سیل‌آسا در شهرهای مختلف کشور، غوغا کرده بود. در شهر ما نیز همین بارش‌های بهاری جریان داشت و هر روز غروب کوبش‌های آسمان شروع می‌شد.

بندهای بدنه (متن نوشته)

گویی آسمان به وقت غروب، حسابی دلگیر شده و برای گریه و زاری خود را آماده می‌ساخت. اشک‌هایی که تا جا داشت سنگین و سنگین‌تر شده و دانه‌های غلطان آن‌ها درشت و پرآب بود. پیش از این بوی خاک پس از بارش باران را استشمام کرده بودم، اما هرگز نمی‌دانستم باران می‌تواند تا این اندازه قوی و پرشتاب باشد. شاخه‌های درختان که تازه رنگ بهاری را به خود دیده بودند، زیر تازیانه‌های باد و باران به این سو و آن سو رفته و در جای خود بند نبودند. اما خاک باغچه‌های کنار خیابان چه حالی داشت. می‌توانستم احساسش کنم که به اندازه یک عمر، سیراب شده و از بارانی که بر تن آن می‌بارد، چه لذتی می‌برد. چنین لذتی را با عطری که پس از پایان باران از آن استشمام می‌شد، می‌توانستم بهتر درک کنم. باغچه راضی و خوشحال بود!

این خاک همیشه تشنه بود. بارش‌های کم و خشکسالی‌های طولانی تشنه‌ نگهش می‌داشت. اکنون که بارش‌های بهاری بی‌وقفه در هر غروب، می‌باریدند، حال خاک باغچه‌ها بهتر شده بود. منتظر بودم و دل دل می‌کردم که هر چه زودتر بارش باران پایان یابد و بوی خاک پس از بارش باران را استشمام کنم. این بهترین بخش ماجرا بود. بوی خاک پس از بارش باران، چیزی جادویی در خود داشت و نمی‌توانستم به هیچ چیز دیگری تشبیهش کنم.

این رایحه کاهگلی و مرطوب، به برکتی می‌مانست که ربطی به زمین نداشت. گویی چیزی آسمانی در آن نهفته بود و به همان اندازه در اعماق روح من نفوذ می‌کرد. دوست داشتم چشمانم را ببندم و سرم را روی خیسی و خنکی خاک بگذارم و در بوی رطوبت آن غرق شوم. این بازی هر روز من با باران و خاک کوچه بود، که تا بارش‌ها ادامه داشت، این نیز ادامه پیدا می‌کرد.

بند نتیجه‌گیری (جمع‌بندی)

از نظر بسیاری افراد شاید بوی خاک پس از بارش باران چیزی معمولی و ابتدایی باشد، اما برای من به هیچ وجه این طور نبوده و نیست. من در بوی خاک، حیاتی را پیدا می‌کنم که در ذهن من به حلقه آفرینش مربوط است و به همان اندازه زنده و نشاط آور می‌نماید.

انشا خاطره نگاری درباره بوی خاک پس از بارش باران

بند مقدمه (زمینه‌سازی)

یادم می‌آید چیزی نزدیک به یک سال قبل بود. باران می‌بارید و با دوستانم مشغول بازی در کوچه بودیم. توپ بازی ما اوج گرفته بود و شدیدتر شدن باران نیز نمی‌توانست تاثیری روی آن داشته باشد. خیال می‌کردیم که این از مسابقات سری اول لیگ قهرمانان اروپاست و اجازه متوقف ساختن آن زیر بارش شدید باران را نیز نداریم!

بندهای بدنه (متن نوشته)

بارش باران باعث شده بود که حرکات ما کند شود و گویی توپ هم وزن سنگین‌تری به خود گرفته بود. از این جهت ناچار بودیم که ضربات محکم‌تری به توپ بزنیم. یکی از این توپ‌ها با شدت تمام به من برخورد کرد و روی زمین افتادم. با افتادن من روی زمین، صورتم درست روی خاک باغچه کنار کوچه قرار گرفت. دوستانم دور من حلقه زدند و نگران بودند که چه اتفاقی برایم افتاده است.

من تکان نمی‌خوردم، اما بر خلاف تصور آن‌ها اتفاق بدی برایم نیفتاده بود. بوی نم خاک که باران مرطوبش ساخته بود، به مشامم وارد شده بود و داشتم از آن لذت می‌بردم. همین طور خیسی و خنکی خاک روی پوست صورتم برایم دوست داشتنی بود و مایل به ترک آن نبودم. دوستانم با حالتی نگران مرا تکان داده و مرتب اسمم را صدا می‌کردند و من در دل به آن‌ها می‌خندیدم.

خاک و بوی رطوبت آن دوست داشتنی بود و آرزو می‌کردم ساعت‌ها همان جا بمانم. قطرات درشت باران با شدت از آسمان به سمتم می‌بارید و انگار خاک با باران حرف می‌زد. لحظه ای رویایی بود و دوست داشتم همان طور ادامه پیدا کند، اما دوستانم سرانجام مرا از زمین بلند کردند. لباس‌هایم را تکانده و خاک‌های آن را پاک کردند. یکی از دوستانم خاک و گل روی صورتم را نیز با یک دستمال پاک کرد.

بند نتیجه‌گیری (جمع‌بندی)

دستمال را از او گرفتم و در جیبم گذاشتم. دوستم تعجب کرد. به او گفتم بوی خاک باران زده را دوست دارم و می‌خواهم این دستمال گلی را با عطر آن، یادگاری داشته باشم. آن روز تمام شد، اما من دستمال را که از خاک کوچه مرطوب شده و تکه‌های گل روی آن جای داشت، برای همیشه یادگاری نگه داشته و خواهم داشت.

انشا درمورد بوی خاک باران خورده_باران

برچسب ها :

برای امتیاز به این نوشته کلیک کنید!

کل :
میانگین :
اشتراک در
اطلاع از
guest

0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x