/ دسته‌بندی نشده / ۲ انشا درباره طعم بستنی یخی
آنچه در این مقاله می‌خوانید

انشا درباره طعم بستنی یخی با توصیف طعم دلچسب بستنی‌های شاه توت، طالبی، توت فرنگی و … همراه شده و می‌تواند شکلی طنزآلود یا خاطره‎ نویسی به خود بگیرد.

انشا درباره موضوع «طعم بستنی یخی» می‌تواند موضوع انشا فوق العاده جذابی باشد. بستنی یخی با خاطرات کودکی و دوران دبستان گره‌ ای بازنشدنی خورده است. طعم بستنی یخی در دهان به محض آن که خنکی‌اش را احساس می‌کنیم، چیزی جادویی به نظر می‌رسد که موجب نشاط می‌شود و خستگی را در لحظه به در خواهد کرد. در ادامه با ما همراه باشید تا به دو نمونه انشا درباره طعم بستنی یخی به صورت تعریف خاطره و کمی طنزآلود بپردازیم.

انشا درباره طعم بستنی یخی توصیفی و طنز آلود

بند مقدمه (زمینه سازی)

معلم دیروز گفت که باید انشایی درباره طعم بستنی یخی بنویسیم. حتی اسم انشا طعم بستنی یخی نیز جذاب و شیرین است! حال اگر من بخواهم این انشا را بنویسم، باید برای یادآوری طعم‌های گوناگون بستنی یخی، به سراغ فریز خانه‌مان رفته و دلی از عزا دربیاورم. اگر بخواهم در مورد هر یک از طعم‌های بستنی یخی چیزی بنویسم، باید حداقل چند گاز از همان طعم زده باشم.

بندهای بدنه (متن نوشته)

به سراغ یخچال فریزر خانه می‌روم، در طبقه اول فریزر انواع و اقسام بستنی‌ها چیده شده و به نظر می‌رسد که مادر تازه خرید کرده است. یک بستنی یخی با طعم شاه‌توت برمی‌دارم. می‌دانم که این یکی کمی ترش‌مزه است. دانه‌های شاه توت اما در آن پیداست. گاز اول و چه طعمی! طعم خوش ترشی و شیرینی به همراه هم و مزه کردن دانه‌های شاه توت زیر دندان‌هایم عالی است…

طعم بعدی که باید امتحان کنم، طعم بستنی یخی پرتقالی است. بستنی یخی پرتقالی، سنتی‌ترین طعم بستنی یخی است و فکر می‌کنم پدر و مادرهای ما نیز در کودکی بسیار از آن خورده باشند. رنگ نارنجی آن، بعضی وقت‌ها زبانم را نارنجی می‌کند. مادر معتقد است که بستنی‌هایی که رنگ می‌دهند، نامرغوب و بی‌کیفیت هستند و بار دیگر از آن ها خرید نمی‌کند. اما من اتفاقا عاشق بستنی یخی‌های پرتقالی هستم که زبانم را به رنگ نارنجی درمی‌آورند. پس از خوردن این بستنی یخی‌ها، دقایقی جلوی آینه شکلک‌های خنده‌دار درمی‌آورم و رنگ نارنجی زبانم برایم جالب است.

طعم سوم، به بستنی یخی توت فرنگی می‌رسد. اصلا توت فرنگی مگر مزه خاصی دارد که قرار باشد طعم بستنی یخی‌اش را توصیف کنم؟ به نظر من توت فرنگی بیشتر طعمی شبیه به آب دارد و نمی‌توانم توصیف زیادی برای مزه آن داشته باشم. این بستنی را با میل کمتری می‌خورم. حالا یک لیوان آب یخ، مزه می‌دهد. گلویم پر از شیرینی بستنی‌ها شده و باید با یک لیوان پر آب، آن‌ها را بشویم. جایی برای بستنی دیگر نمانده، اما اگر همچنان مایل به دانستن درباره طعم بستنی‌های یخی باشید، باید فداکاری کنم و یک بستنی طالبی هم بخورم، آن وقت بگویم که طعم طالبی هم در نوع خود جالب است. البته بستنی یخی‌ها با طعم طالبی و رنگ سبز، نسل جدیدی هستند که در منزل ما به موفقیت زیادی دست نیافته اند.

بند نتیجه گیری (جمع بندی)

طعم بستنی یخی از آن دسته طعم‌هایی است که با چشیدن آن، احساسات منفی کنار رفته و شادی و شور زندگی به قلب و وجود آدم هجوم می‌آورد. بنابراین توصیه می‌کنم هر وقت دچار ناراحتی و ناامیدی در زندگی شدید، طعم بستنی یخی را امتحان نمایید. این کار معجزه خواهد کرد!

انشا درباره طعم بستنی یخی به شکل تعریف یک خاطره

بند مقدمه (زمینه‌سازی)

اگر بخواهم از خاطرات طعم بستنی یخی بگویم، خاطرات ریز و درشت جالب و شادی‌آور زیادی در ذهن دارم. خاطراتی که به سال‌های قبل و حتی همین چند ماه پیش بازمی‌گردند. اما در میان تمام این خاطرات رنگی با طعم بستنی یخی، خاطره‌ای تلخ و ناگوار نیز در ذهنم دارم که هرگز قادر به فراموش کردن آن نیستم. خاطره‌ای که برایم به نوعی درس زندگی بود و باعث شد به حد زیادی از انسان‌نما بودن برخی از هم‌نوعان و هم‌سالان خود، دلگیر باشم.

بندهای بدنه (متن نوشته)

یک روز گرم تابستان از مدرسه تعطیل شده و در گروه‌های چند نفری در حال رفتن به سوی خانه‌هایمان بودیم. چند کوچه آن طرف‌تر، پسری که هم‌سن و سال خود ما بود، کنار جوی آب نشسته و جعبه‌ای بستنی یخی مقابلش بود. پسرک با نگاهی التماس‌آمیز به جمع‌های شاد و شلوغ ما نگاه می‌کرد و پیوسته داد می‌زد: بستنی یخی! آی بستنی یخی خوشمزه! فهمیدم که پسرک، فروشنده دوره‌گرد بستنی یخی است و به نزدیک مدرسه آمده تا از میان همسالان خود، خریدارهای بیشتری پیدا کند.

تصمیم گرفتم که به او نزدیک شوم و یک بستنی بخرم. اما پیش از آن که بتوانم تصمیمم را عملی کنم، گروهی از بچه‌های مدرسه که با آن‌ها آشنایی نداشتم به پسرک نزدیک شده و با او به گفتگو پرداختند. من هم نزدیک‌تر رفتم و به حرف‌هایشان گوش دادم. یکی از بچه‌ها که اندام درشتی نیز داشت، رو به پسرک بستنی فروش کرد و گفت که می‌خواهد در یک مسابقه همراه با دوستانش، تمام بستنی‌ها را خریده و آن‌ها را بخورند.

پسرک بستنی فروش خوشحال شده بود. تمام بستنی‌هایش فروش می‌رفت و دیگر چه چیزی بیش از این می‌خواست؟ هم‌مدرسه‌ای من شروع کرد به باز کردن بستنی‌های یخی با طعم‌های مختلف توت فرنگی، پرتقالی و … . تمام بستنی‌ها در عرض چند دقیقه به وسیله او و همراهانش خورده شدند. من چشمان پسرک بستنی فروش را می‌دیدم که برقی از شادی در آن‌ها بود. اما وقت پول دادن که رسید، پسر درشت اندام کنار کشید و گفت پولی در کار نیست!

بند نتیجه‌گیری (جمع‌بندی)

پسرک بستنی فروش سینه سپر کرد و به او گفت که باید پول بستنی‌ها را پرداخت کند. اما آن‌ها به جای پول، دسته جمعی یک کتک حسابی به پسرک زدند و از آن جا گریختند. من پسرک را دیدم که درب و داغان کنار جوی نشسته و با نگاهی به دست‌های خالی خود اشک می‌ریزد. کنارش رفتم و سعی کردم دلداری‌اش دهم. اما اشک‎های پسرک بند نمی‌آمد و من در آن لحظه به مرگ انسانیت در وجود بعضی آدم‌ها نفرین فرستادم. دلم سخت گرفته بود. تصمیم گرفت به همراه بستنی فروش به مدرسه بازگردم و این اتفاق را با مدیر در میان بگذارم. به این امید که والدین این دانش‌آموزان شرور، پول بستنی‌ها را بپردازند و با فرزندان خود درباره رفتار غیرانسانی‌شان صحبت کنند. 

کلام آخر

نوشتن انشا در مورد طعم بستنی یخی چیزی شبیه به نوشتن انشا درباره تلفن همراه است. خاطره انگیز و گاه کمی طنز! شما چطور انشایی درباره بستنی یخی و طعم آن می‌نویسید؟ چه خاطراتی از این خوراکی جذاب و خوشمزه دارید؟ نظرات خود را با ما و سایر خوانندگان این مطلب در میان بگذارید. 

انشا درباره بستنی_بستنی

منبع:

1

۲ انشا در مورد شب و روز (توصیفی و خیالی)

انشا در مورد شب و روز را باید انشایی با موضوع ماه و خورشید، سیاهی و روشنایی و خواب و بیداری بنویسیم و با این مفاهیم و تضادها به آن معنا بخشیم.

انشا در مورد شب و روز را باید یک نمونه انشاهای مقایسه ای (انشا به روش سنجش و مقایسه) بدانیم. پیوند زدن آن چه میان شب و روز می‌گذرد در این موضوع انشا، می‌تواند مورد توجه قرار بگیرد. در این مطلب ۲ نمونه انشا در مورد شب و روز به شکل توصیفی و خیال پردازی آورده شده است. بخوانید و ایده‌های بیشتری برای نوشتن این انشا بگیرید. 

انشا در مورد شب و روز )توصیفی(

بند مقدمه (زمینه‌سازی)

شب و روز با تفاوت‌هایی که دارند، بخش بزرگی از خلقت پروردگار را به خود اختصاص می‌دهند. شب با سیاهی بی‌پایان خود و روز با روشنایی و نور و برکاتش، حیات و زندگی انسان را به دو بخش تقسیم کرده‌اند. هر آن چیزی که روز به نمایش می‌گذارد، در سیاهی شب پنهان شده و با رمز و راز همراه می‌گردد.

بندهای بدنه (متن نوشته)

خداوند با خلقت روز و شب و گردش زمین به دور خورشید، زندگی بشر روی زمین را نظم بخشید. ما با طلوع خورشید و آغاز روز، کار و فعالیت را آغاز کرده و با غروب خورشید و طلوع ماه، به استراحت می‌پردازیم.

خواب! نعمتی که خداوند به انسان داده و به کمک آن می‌توان خستگی‌های روزانه را به فراموشی سپرد. سیاهی شب، انسان را به خوابی شیرین فرو می‌برد و به او کمک می‌کند تا صبحی تازه را آغاز نماید. به راستی این تاریکی، سکوت و ظلمات شب است که نوید صبحی سپید و تازه را می‌دهد. با سپری کردن ساعات شب هنگام، برای وارد شدن به روزی جدید آماده می‌شویم.

صدای جیرجیرک‌ها که در شب از باغچه شنیده می‌شود و نور جادویی مهتاب که به داخل می‌تابد؛ همگی از شب وام گرفته شده و نمودهایی از آن هستند. دعاهای انسان نیز به وقت شب، معراج بیشتری به آسمان دارد و گویی فرشته‌ها سکوت کرده و خداوند بهتر دعاها را می‌شنود.

بند نتیجه‌گیری (جمع‌بندی)

شب و روز و هر ساعتی از شبانه روز، به انسان هدیه داده شده تا اعمال نیک داشته و از زندگی خویش بار بگیرد. اگر چه بیشترین زمان شب را در خواب به سر می‌بریم، اما هر یک از ما باید بهترین استفاده را از فرصت زندگی خویش در طول شب و روز داشته باشیم.

انشا در مورد شب و روز (خیال‌پردازی)

بند مقدمه (زمینه‌سازی)

دیشب در حالی که می‌خواستم برای خواب آماده شده و به تختخواب روم، به چشم خود دیدم که ماه به زمین نزدیک‌تر شده است. شب از راه رسیده و سیاهی آن به صورت مطلق همه جا را در بر گرفته بود. ماه نزدیک‌تر آمده و به لب حوض می‌رسید. یک لحظه خیال کردم می‌خواهد از آب داخل حوض، جرعه‌ای بنوشد. اما ماه تابان که قرصی کامل هم بود، با عشوه‌ای دوباره به سمت آسمان برگشت. با خود گفتم شاید تنها می‌خواست رخ زیبای خود را در آینه آب ببیند.

بندهای بدنه (متن نوشته)

سیاهی شب سپری شده و صبح از راه رسید. چیزی چشمانم را قلقلک می‌داد. از لا‌به‌‌لای مژه‌هایم نگاهی کردم، دست‌های آفتاب سحرگاهی بود که از پنجره اتاقم داخل آمده و با شیطنت مرا قلقلک می‌داد. غلتی زدم و از شر پنجه‌های آفتاب خلاص شدم. اما او دست بردار نبود و باز با کش و قوسی خود را به من می‌رساند.

از جای برخاستم و برای رفتن به مدرسه آماده شدم. در مسیر، خورشید خانم را دیدم که بالاتر آمده و با یک ابروی کج به من می‌نگریست. شانه‌ای بالا انداختم و به راه خود ادامه دادم. خورشید زیبایی بی‌حد و حصری داشت، اما من دیشب ماه را از نزدیک دیده بودم و می‌دانستم که تا چه اندازه زیبایی معصومانه‌تری دارد.

طعنه‌ای به خورشید زدم و گفتم، “ماه را دیده‌ای؟ اگر ماه را دیده باشی، اینقدر با غرور پرتوهایت را به این طرف و آن طرف نمی‌چرخانی!” خورشید غضب کرد و با قهر و ترشرویی پشت ابرها پنهان شد. ابرهای سیاه جمع شدند و باران گرفت. من که نزدیک به مدرسه شده بودم، قدم‌هایم را تندتر کردم تا سریع‌تر برسم و کمتر خیس شوم.

بند نتیجه‌گیری (جمع‌بندی)

آن روز دیگر خورشید از پشت ابرها بیرون نیامد و تا غروب و شب، همچنان ابرهای تیره می‌باریدند. شب که رسید و ماه در آسمان درآمد، دوباره لب پنجره رفتم. چشم به حوض حیاط دوخته بودم تا باز ماه تابان آمد و با نگاهی معصومانه و مشتاق، زیبایی خود را در آبی حوض دید و باز پرکشید و من را با خیالاتم تنها گذاشت.

کلام آخر

انشا در مورد شب و روز می‌تواند با مفاهیم گوناگونی نوشته شود. می‌تواند سرشار از خیالپردازی باشد مانند انشا درباره ماهی در حوض قالی یا اینکه توصیفات شاعرانه داشته باشد مانند انشا درباره صدای باران. شما چطور درباره چنین موضوعاتی انشا نوشته و به آن‌ها شاخ و برگ می‌دهید؟

انشا درمورد شب و روز_شب_روز

منبع:

1

برچسب ها :

برای امتیاز به این نوشته کلیک کنید!

کل :
میانگین :
اشتراک در
اطلاع از
guest

0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x