۱۰ تمرین برای تقویت تفکر خلاق
به ندرت پیش میآید که ایدهای درخشان خودش زنگ در خانهی شما را بزند. «جان اینگلدو»، در کتاب جدیدش به نام «چگونه ایدههای عالی داشته باشیم: راهنمای تفکر خلاقانه» به معرفی ۵۳ استراتژی پرداخته است. ما در اینجا ۱۰ مورد از بهترین استراتژیهای این کتاب را برای دستیابی شما به موفقیت بزرگ بعدیتان ارائه میکنیم.
با جان اینگلدو، عکاس و استاد مدعو در دانشکدهی فیلم، رسانه، و طراحی دانشگاه «وست لندن» برای دستیابی به ایدههایی درخشان همراه میشویم.
ما به بسیاری از چیزها، اشیا، ساختمانها، فضاها، مواد، فناوری، و سیستمها از دریچهی عادت و آشنایی نگاه میکنیم و از احتمالات متعدد دیگری که برای استفاده از آنها وجود دارد، چشمپوشی میکنیم. باید با این گرایش موجود در ذهن خود مبارزه کنید. این پرسش که «چه کار دیگری میتوانم با آن انجام دهم؟» باعث اختراعات و ایدههای جدید میشود.
پیشنهاد: زباله را به طلا تبدیل کنید. تمام نامههای دور انداختنی صندوق پست خود را به چیزهایی ارزشمند تبدیل کنید. چه کار دیگری میتوانید با روزنامه انجام دهید؟
پروفسور «گای کلاکستون»، استاد علوم، دریافته است که افراد خلاق، متخصصِ دقیق نگاه کردن هستند. آنها توانایی بالایی در مشاهدهی نکات ظریف، جمعآوری و استفاده از چیزهایی دارند که دیگران آنها را نادیده میگیرند. داشتن کنجکاوی فعال در مورد جهانی که در اطراف شما است، باعث ظهور ایدههای جدید میشود. کنجکاو باشید و به خوبی اطرافتان را ببینید.
پیشنهاد: چهرهها، حیوانات، حروف و اعدادی را که به طور تصادفی در اثر فرسایش، تعمیر، گذر زمان، پوسیدگیها، نشتها، شکستگیها، جابجاییها، نور، سایه، باران یا برف ایجاد میشود کشف و جمعآوری کنید. برخی از این موارد تنها زمانی خود را آشکار میکنند که شما به آنها کج، وارونه یا در جهت معکوس نگاه کنید.
مشکلات اغلب پشت اطلاعات بیش از حد، پنهان شدهاند. چالش پیش روی خود را با صرف زمان برای درک و تعریف مشکل، روشن و مشخص کنید. آیا میتوانید آن را در ۱۰ کلمه، ۵ کلمه، و یا حتی ۳ کلمه ساده کنید؟
پیشنهاد: نویسندهی معروفی به نام «ارنست همینگوی» چالشی را برای نوشتن یک داستان در ۶ کلمه برگزار کرد. شما هم امتحان کنید یا آن را به صورت یک چالش توییتری در آورید و داستانی با تنها 140 حرف ارسال کنید.
نامعقول بودن در قلب تعدادی از خلاقانهترین ایدههای مربوط به قرن ۱۹ و ۲۰ میلادی قرار دارد. «لوئیس کارول» و «ادوارد لیر» از پوچی و نامعقول بودن موقعیتها در داستانسرایی استفاده میکردند؛ برادران «مارکس»، «اسپایک میلیگان»، و «مونتی پایتون» از نامعقول دیدن امور، به عنوان منبعی برای کمدی بهره میبردند. «ساموئل بکت» هم از آن برای درام استفاده میکرد؛ «فرانک زاپا» برای موسیقی؛ «السا اسکیاپارلی» در طراحی مد و دادائیستها و سوررئالیستها از آن برای خلق هنر استفاده میکردند.
پروژه: از سیستم علامت زبان بصری استفاده کنید و نشانههای نامعقول و خلاف عادتی را بسازید که بینندگان را گیج کند، تحریک کند یا به خنده وادارد.
استفاده از سیستمهای آماده، موفق، آزمایش شده و مطمئنِ موجود در یک حیطهی عمل در حیطهی دیگر میتواند به نوآوری بزرگی منجر شود.
«اوون مک لارن» اولین کالسکهی تاشوی بچهها را با استفاده از سیستم طراحی شدهی ارابههای فرود تاشوی هواپیماهای «اسپیت فایر» که مربوط به جنگ جهانی دوم بود، ساخت. «جیمز دایسون» از سیستم گردبادی که برای جذب خاکارههای موجود در کارخانههای چوببُری استفاده میشد بهره گرفت و آن را در جاروهای خانگی به کار برد. اینها هر دو انقلابی در طرحهای تثبیت شدهی پیشین بود. اگر شما در حال حاضر سیستمی را ناامیدکننده یا ناکافی میدانید، سعی کنید سیستم دیگری را از زمینهای دیگر قرض بگیرید.
پیشنهاد: نگاهی به سیستمهای تغییر سریع صحنهی تئاتر بیندازید و آنها را برای تغییر محل زندگی و یا فضای کار خود به خدمت گیرید.
تغییر در چگونگی نگاه کردن به چیزی، میتواند امکانات و ایدههای جدیدی را برای ما آشکار کند. این کار را میتوانید با جستجوی تمام زوایای دید امکانپذیر، و با تغییر دادن بافت زمینه انجام دهید.
جعبههای مربوط به سیمهای شستشو و قوطیهای صابون مواردی آشنا در سوپر مارکت هستند. تختهای نامرتب در اتاق خواب هر نوجوانی هست و لاشهی گاو و گوسفند را میتوان در پستوی هر مغازهی قصابیای پیدا کرد، اما آنها را در یک گالری هنری قرار دهید تا یک اثر هنری بزرگ خلق کنید! نزدیک به ۱۰۰ سال پیش، «مارسل دوشان» اولین هنرمندی بود که درک کرد چنین تغییری میتواند اثرگذار باشد. او به چشم دید که یک نمایشگاه هنری از سرامیکهای سرویس بهداشتی که بر پشت به صورت صاف قرار گرفته بودند، چه ولولهای بر پا کرد.
پیشنهاد: چیزهای عادی را قابل توجه کنید. به یک فروشگاه مصالح ساختمانی بروید و یک شیء ارزانقیمت پیدا کنید که با تغییر موقعیت آن در خانه، هدف جدید و تعجبآوری پیدا کند.
استفاده از فرآیندهای تغییر و تحول به شدت برانگیزانندهی ایدهها است. تبدیل چیزها از یک فرم و یا محیط به دیگری، میتواند افکار را در جهات کاملا جدید و هیجانانگیز هدایت کند. یادتان باشد که یک ایده منجر به ایدهی دیگری میشود.
«واسیلی کاندینسکی»، هنرمند نامدار روسی، موسیقی کلاسیک را به نقاشی های انتزاعی تبدیل کرد و رنگهای مختلفی را برای مشخص کردن احساسات متفاوتی که توسط موسیقی برانگیخته میشوند، انتخاب کرد. همچنین او ماشینی را اختراع کرد که اصوات موسیقی را به دستورالعملهایی برای نقاشی تبدیل میکرد.
پیشنهاد: کلمات زیر را به علایم و نشانههای رمزی (تایپوگرافی) تبدیل کنید: تنبل، شاد، صدای بلند، نرم.
بداهه عمل کردن، خلاقیت به رغم تمام محدودیتهاست. نوعی نحوهی تفکر و عمل است که به راهحلهایی در موقعیتهای بسیار چالش برانگیز منجر میشود. مانند زمانی که افراد خود را در زندان، تکوتنها در جایی دورافتاده، در محاصره، اسیر، گمشده در دریا و در کشتی شکسته یا در حال غرق شدن مییابند.
پیشنهاد: چالش «مایلهای طراحی». برای مثال در ابتکار «مایلهای غذایی» فاصلهی زیادی که مواد غذایی از محل تولید تا میز غذا طی میکنند به چالش کشیده شد. قصد این کمپین حمایت از انتخاب محصولات محلی بود، محصولات محلی برای رسیدن به دست مصرفکننده حداقل فاصله را طی میکنند و در این جابجایی کوتاه منابع جهان کمتر تهی میشود. چالش «مایلهای طراحی» هم مشابه همین چالش است. تنها از چیزهایی استفاده کنید که دم دست شماست. شما هم میتوانید با حل مشکلات، تنها با استفاده از چیزهایی که در جیب خود، روی میز، مواد در دسترس، چیزهای باقی مانده از کاری دیگر یا تنها با استفاده از چیزی که در فاصله بسیار کوتاهی از شما هست، خود را به چالش بکشید.
برای تولید سریع و مداوم ایدهها، درک اینکه چه شرایطی شما را بیشتر به خلاقیت وا میدارد، ضروری است. «چایکوفسکی»، پیوتر ایلیچ چایکوفسکی، آهنگساز شهیر روسی، میگوید: «اگر منتظر حس و حال لازم شویم، بیآنکه برای بدست آوردنش در میان تلاشهایمان حرکتی کرده باشیم، خیلی ساده به آدمهای بیعمل و بیانگیزه بدل میشویم.»
پیشنهاد: فرایندهای منجر به خلاقیت را در قهرمانان ایدهپردازی که به آنها علاقهمندید کشف کنید. برخی از این شیوهها بسیار نامتعارفاند، مثلا «فریدریش شیلر»، شاعر آلمانی، دریافت زمانی بهتر کار میکند که بوی سیب فاسد را استشمام کند.
از همه چیز زندگی و تجربهی خود برای ایجاد جرقهی ایده استفاده کنید: چیزهایی که در مورد خود یا خانوادهتان میدانید و چیزهایی که ریشههای شما هستند.
همانطور که «آل ژان»، یکی از نویسندگان اصلی مجموعهی کارتونی «سیمپسونها» میگوید: «شما ایدهها را از زندگی واقعی دریافت میکنید. از معلمانی که داشتهاید، مشکلاتی که فرزندانتان در مدرسه با آنها برخورد میکنند و چیزهایی که در روزنامهها میخوانید.»
احساس میکنید در کارهایتان غرق شدهاید؟ یاد بگیرید چگونه هدفتان را به تکههای کوچک قابل هضم و بهعبارتی به گامهای کوچک تقسیم کنید.
مدیریت ایدهآل به سبک چهارگانه (که در آن کارها بر اساس اولویت به مهم و فوری، مهم و غیرفوری، غیرمهم و فوری و غیرمهم و غیرفوری تقسیم میشوند) میگوید ضروریترین حرکت برای موفقیت و بهره وری در کسبوکار این است که بیشترین زمان برای کارهای «مهم و غیرفوری» صرف شود.
مدیریت چهارگانه، زمان خود را در طول روز صَرف برنامهریزی طولانیمدت، گسترش روابط و آموزش کارکنان برای انجام کارها به نمایندگی از شرکت میکند. توجه کنید که این نوع مدیریت هیچ وقتی را به چک کردن ایمیل، جواب دادن به پیغامگیر تلفن و شرکت در جلسات اختصاص نمیدهد.
آنها در عین حال آشپز، ارباب، پادو و مستخدم کسبوکار خودشان هستند. بسیاری از آنها برای خود خانوادهای دارند و به شدت دارند تلاش میکنند هندوانههایی را که با یک دستشان برداشتهاند، سالم به مقصد برسانند. به نظر من دلیل اینکه خیلی از استارتاپها با شکست مواجه میشوند همین است. با سبکی که اغلب ما سعی داریم با مشکلات مواجه شویم تقریبا هیچ راهی برای مقابله با این آشوب وجود ندارد.
اگر میبینید که هر روز و هرشب پیوسته کار میکنید و هنوز هیچچیز قابل توجهی به دست نیاوردهاید، صبر کنید، دوباره فکر کنید و یک رویکرد جدید را به کار بگیرید.
فرض کنیم شما برای کسبوکار خود یک چشمانداز بلندمدت (۵ساله) و یک چشمانداز کوتاهمدت (۶ماهه) در نظر گرفتهاید. فعالیتها و اقدامات روزمرهی شما توسط این هدف و چشمانداز است که هدایت میشود، پس کاملا منطقی است که با یک طرح کاری، قدرتمند شروع کنید.
این هدف بزرگ میتواند در گامهای زیاد کوچکی به دست آید، به طوری که به صورت پیوسته اقدام کنید. به محض اینکه باور داشته باشید هر کاری را که لازم است، دوست دارید و یا بهتر است، میتوانید انجام دهید، این سوال را از خود بپرسید که «بهترین راه برای این که امروز بیشترین استفاده را از زمان و انرژیام بکنم چیست؟»
بث و جیمز هود، بنیانگذاران «نقشه کجاست؟» هستند، وبسایتی که به دانشآموزان و دانشجویان کمک میکند مسیر گذار خود را به جامعه و جهان واقعی پیدا کنند. این دو برنامههای یک و پنج ساله برای درآمد، محصولات، خدمات و تأثیرگذاری شرکت خود تعیین کردهاند.
اولین پلهی آنها ساختن یک بستر ملی برای شناخته شدن به عنوان سخنران است. فعالیتهایی که برای این پله مورد نیاز است عبارتاند از: درست کردن یک جعبهابزار سخنرانی و رسانه، برنامهریزی کردن برای ۱۰ مصاحبهی رادیویی در ماه، اضافه کردن ۱۰۰۰ نفر در ماه به وبسایت و بهبود بخشیدن مهارتهای ارائه و سخنرانی.
آنها تصمیم گرفتهاند هر روز شش قدم مهم در راستای رسیدن به پلهشان بردارند. قدمهایی که برمیدارند بسیار ساده و قابل اندازهگیریاند. آنها هیچگاه بیشتر از شش قدم در لیست کارهای روزانهشان قرار نمیدهند و هر روز دو ساعت از وقتشان را به برداشتن این شش قدم اختصاص میدهند. در این دو ساعت گوشی موبایل و وسایل الکترونیکیشان را خاموش میکنند و تمرکزشان را بهتنهایی روی این قدمها میگذارند. اگر کارشان در همان روز تمام نشود آن را به روز بعد موکول میکنند و برنامهشان را جوری تنظیم میکنند که از هیچ کاری عقب نیافتند.
همچنین آنها پلههایی دارند که مربوط به ارزشهای عمیقترشان در زندگی میشود مانند ازدواج، محیط خانه، سلامت فیزیکی، خدمت به جامعه، معنویات و غیره. برای هر کدام از اینها هم باید برنامهای اختصاص دهند، وقت بگذارند و قدمی بردارند. بدین ترتیب خانم و آقای هود، شش قدم را به سمت هدف بلندمدتشان با گذاشتن وقت کمی از هر روزشان برمیدارند. آنها در پایان هر روز میتوانند بهرهوریشان را با کارها و قدمهای کوچکی که برداشتهاند بسنجند. لیستشان کمکم تبدیل به یک نوع دفتر خاطرات موفقیت میشود و بعدها میتوانند برای انگیزه گرفتن به آن مراجعه کنند.
فهرستی از کارهایی که هر روز انجام میدهید تهیه کنید. اگر شما مانند اغلب مؤسسان و کارآفرینها هستید، احتمالا خودتان این کارها را انتخاب نکردهاید. همین الان ۱۰ دقیقه وقت بگذارید و فهرست زیر را تهیه کنید:
کدامیک از اینها هستند که اگر تمام وقت و انرژی خود را به صورت پیوسته صرف آنها میکردید، بزرگترین تأثیر را در زندگی مالی، عاطفی و شخصی شما داشتند و به شما احساس زنده بودن میدادند؟ پیدا کردن اولویتها و پیاده کردن روشهای بالا در رسیدن به اهدافتان باعث میشود میزان بهرهوری و انرژی شما تا حد زیادی افزایش پیدا کند.
به اندازهی کافی کار کردن برای هدف، بیشتر از اینکه چیزی باشد که به خودیِ خود وجود داشته باشد، یک تصمیم از جانب شماست. اگر هدفتان برای شما کاملا واضح و مشخص باشد و اولویتهایتان را برای رسیدگی به سلامت شخصی، روابط، کارهای منزل و کسبوکارتان مشخص کرده باشید، دارید سنگ تمام میگذارید. بدانید که همین مقدار کافی است، نیازهای شخصیتان را به رسمیت بشناسید، استراحت کنید، از زندگیتان لذت ببرید و تماشا کنید که چه نتایج خوبی به سراغتان خواهند آمد.