نقاشی با اکتیک
از آغاز تصاویر اهمیت داشتند، چه آن زمان که روی دیوارهای غار حک میشدند، چه به جای خط، ابزار ارتباط بودند. نقاشیها قدرتی جادویی دارند تا صحنهای را در طی گذر سالها ثبت کنند، نقاشی به عنوان یکی از جذابترین هنرهای تجسمی، تاریخ و داستانها را برایمان روایت میکند.
نقاشی تاریخ عجیبی دارد، پیش از هرچیزی قدمت داشته و تا امروز پررنگ در زندگیمان حضور دارد. در کودکی سرگرم و در بزرگسالی متحیرمان کرده است. نقاشی میتواند در لحظاتی که کلمهها الکنند، یاریمان کند. روی دیوارهای خیابانها نشانه عصیان باشد و روی تابلوها پیشزمینههای ذهنمان از زیبایی را در هم بشکند و ما را شگفتزده کند.
تاریخچه نقاشی
قدمت اولین نقاشیها به ۴۰۰۰۰ سال پیش برمیگردد. تصاویری هندسی که روی دیوارهای غارها حک شده است یا حیواناتی که در حال شکار به تصویر درآمدهاند. تحلیلگران درباره نقاشیهای غارها نظرات مختلفی دادهاند، برخی حدس میزنند که این نقاشیها برای به تسخیر درآوردن روح حیوانات است و برخی آن را احترام به طبیعت و درک اطراف تفسیر کردهاند. دلیل این نقاشیها هرچه باشد، آنها از نظر زیبایشناسی شگفتانگیزند و با برخی از بهترین آثار نقاشی مدرن رقابت میکنند.
در تمدنهای اولیه نقاشی روی سفال یا ظروف فلزی و چوبی دیده میشد. در بسیاری از کشورها جنبه تزیینی یا جادویی پیدا کرد و بر روی دیوارها کشیده میشد. در چین و مصر باستان بسیاری از این نقاشیها دیده میشود. در متون یونان باستان از نقاشیهایی به شدت شبیه به واقعیت یاد میشود اما اثری از آنها نمانده است.
نقاشی در قرون وسطی و بعد از آن
تاریخ و تاریخچه
در قرون وسطی نقاشی به نقاشی مذهبی و تصویرگری کتاب مقدس و کلیسا محدود شد، اما در رنسانس جانی تازه گرفت و بسیاری از نقاشیهای مهم تاریخ هنر در این دوره خلق شد. نقاشان نئوکلاسیک تلاش کردند تا کمال و زیبایی را در آثارشان نشان دهند، همهچیز دقیق و محاسبه شده باشد، پرسپکتیو به نحو احسنت رعایت شود و آثار هنریشان یادآور شکوه یونان و روم باستان باشد
ظهور عکاسی در قرن نوزدهم هنر نقاشی را به چالش کشید، اگر تا امروز به تصویر کشیدن واقعیت به شکلی دقیق یکی از معیارهای سنجش مهارت نقاشان بود و از نقاشی برای ثبت تصاویر استفاده میشد، حالا دستگاهی این کار را بسیار دقیقتر از هر نقاشی انجام میداد.
پس از ظهور عکاسی و در دوران مدرن دیگر ثبت واقعیت اهمیت خود را از دست داد و نقاشیها شکل دیگری به خود گرفتند. قرن بیستم پر از سبک های نقاشی و جنبشهای هنریای است که یکی پس از دیگری ظهور میکنند و تصور ما را از نقاشی به چالش میکشند. دیگر فرم یا مفهوم یا نگاه هنرمند است که مهم است.
مهمترین سبک های نقاشی
در دورههای تاریخی مختلف بعضی از نقاشیها ویژگیهای مشترکی داشتند یا گروهی با دلیلی سبک خاصی از نقاشی را آغاز میکردند که با معیارهای زیباییشناسانه دورههای قبل از خود نمیشد آنها را سنجید.
این نقاشیها با ویژگیهای مشترک یا فلسفه یا هدفی مشخص، قابلیت داشتند که در یک دسته قرار بگیرند. دستهای بهنام سبک. منتقدان هنری معمولا پس از گذشت زمانی، نامی را برای تعریف دستهبندی کارهای هنرمندانی در دورهای تاریخی انتخاب میکردند که معرف سبک و مکتب آن هنرمندان باشد.
در زیر به تعدادی از مهمترین سبک های نقاشی اشاره کردهایم.
واقعگرایی (Realism)
سبک نقاشی رعالیسم
هرچند واقعگرایی از آغاز همراه هنرهای تجسمی بوده، اما مکتب واقعگرایی یک سبک هنری قرن نوزدهم است که در فرانسه و بعد از انقلاب سال ۱۸۴۸ شروع شد. این جنبش در ضدیت با جنبش روماتنسیسم پدید آمد واقعیت و زندگی روزمره را با زشتی و زیباییهایش بی کم و کاست به تصویر میکشید.
سبک رئالیسم جنبهای اجتماعی سیاسی و چپ به خود گرفت و موضوعات نقاشیهای این سبک بیشتر زندگی مردم عادی و کارگران و دهقانان بود. شاید در امروز این نقاشیها به چشمتان ساختارشکن و انقلابی نیایند ولی جنبش رئالیسم وس از قرنها نقاشی از اساطیر و داستانهای انجیل و خوانوادههای سلطنتی و اشراف، فرودستان را روی بومها آورد. رئالیسم آمریکایی در قرن بیستم ادامه همین مسیر بود.
از نقاش های معروف این سبک میتوان به گوستاو کوبه، ایوان شیشکین و انوره دمیه اشاره کرد.
امپرسیونیسم (Impressionism)
نقاشی امپرسیونیسم
در نیمه دوم قرن نوزدهم گروهی از نقاشان فرانسوی تلاش کردند تا تجربه دیدن رنگ و نور در طبیعت را به روی قاب بیاورند. این نقاشان رنگها را به صورت خام و با ضربات سریع و نقطه به نقطه در کنار هم قرار میدادند تا بیننده تجربه رنگ و نور را حس کند.
در اوایل دهه ۱۸۶۰چهار نقاش جوان یعنی کلود مونه، پیرآگوست رنوار، آلفرد سیسلی و فردریک بازیل دریافتند که هر چهارنفرشان دوست دارند از مناظر و طبیعت نقاشی نقاشی کنند. در آن زمان نقاشی از مناظر و طبیعت بیجان بیارزش شمرده میشد. این ۴ نقاش جوان در فضای آزاد نقاشی میکردند و با گذاشتن رنگهای درخشان در کنار هم تصاویری درخشان و ور ارز نور و رنگ میآفریدند.متی بعد پل سزان و کامیل پیسارو . آرماند گیلانی هم به این نقاشان پیوستند تا تاریخساز شوند و جنبش مهم امپرسیونیسم را به تصویر درآورند.
بیشتر نقاشیهای این سبک، نقاشی از طبیعت است که در فضای آزاد و سریع کشیده شده است. آنها رنگهای خیس را کنار رنگهای خیس میگذاشتند تا در نقاطی روی بوم مخلوط شوند. معمولا رنگها بر زمینهای سفید گذاشته میشدند. از معروفترین هنرمندان این مکتب میتوان به ادوارد مونه و پل سزان و کلود مونه و پیر اگوست رنوار اشاره کرد.
پستامپرسیونیسم (Post Impressionism)
پست امپرسیونیسم
جنبش پستامپرسیونیسم در ادامه امپرسیونیسم و واکنشی به آن جنبش بود. در فرانسه سالهای ۱۸۸۶ تا ۱۹۰۵ هنرمندان جوان این جنبش راههای تازهای برای استفاده از رنگ، سطوح، فرم و خط را امتحان کردند و تعدادی از نقاشان جنبش امپرسیونیست مانند گوگن و سزان هم به مسیرشان را تغییر دادند. آنها دیگر فقط منظرهای را به تصویر نمیکشیدند، موضوعات آنها متنوعتر، انتزاعیتر و سمبولیک بود. بعضی این هنرمندان از ضرب قلمهای تند و خشنتراستفاده میکردند و آثارشان به نسبت امپرسیونیستها شخصیتر و فردیتر و هیجانیتر است. متخصصان این مکتب را راهگشای مکتبهای هنری قرن بیستم میدانند.
از مهمترین هنرمندان این مکتب میتوان به ونسان ونگوک، پل سزان و پل گوگن اشاره کرد.
فوویسم (Fauvism)
فوویسم
بعد از مکتب امپرسیونیسم و تحت تاثیر این مکتب، در آغاز قرن بیستم و در سال ۱۹۰۴ جنبش فوویسم با نقاشیهای هنری ماتیس و آندره درین ظهور کرد. نقاشان این جنبش تاثیر گرفته از پل گوگن، پل سزان و ون گوک بودند. آنها و به مطالعه هنرهای آفریقا و اقیانوسیه و هنرهای غیر غربی ورداختندو تاثیر زیادی بر هنرمندان آوانگارد و اکسپرسیونیسم بعد از خود داشتند.
در نقاشیهای این سبک، رنگ بازیگر اصلی است و رنگآمیزی این نقاشیهاست که جذبمان میکند. رنگهای تند و غلیظ با تاچهای سخت عموما بر یک نقاشی واقعگرا و با فرمی ساده و کمی آبستره کنار هم نشستهاند تا روحمان را تکان بدهند.
رابرت دبرن، هنری ماتیس و آندره درین از مشهورترین چهرههای مکتب فوویسم هستند.
کوبیسم (Cubism)
سبک کوبیسم نقاشی
مکتب کوبیسم یا حجمگرایی در دهه اول قرن بیستم و در سال ۱۹۰۷ با نقاشی «دوشیزگان آوینیون» پابلو پیکاسو ظهور کرد. بسیاری معتقدند که پیکاسو تحت تاثیر آثار پل سزان نقاشی در سبک کوبیسم را آغاز کرد. زاویه دید متنوع یکی از ویژگیهای اصلی سبک کوبیسم است. در نقاشیهای کوبیسم مانند نقاشی ایرانی پرسپکتیو وجود ندارد و هر بخش اثر از یک زاویه دید ترسیم شده است.
برخلاف نقاشیهای مرسوم منبع نور در نقاشیهای کوبیسم مشخص نیست و نور از جاهای مختلفی بر سطحهای مختلفی تابیده است. هنرمندان این مکتب مانند پابلو پیکاسو و ژرژ براک تلاش داشتند تا ذهنیت خود از سوژه را به صورت اشکال هندسی بیان کنند.
فیوچریسم (Futurism)
سبک فیوچریسم نقاشی
جنبش آیندهنگری یا فوتوریسم در اوایل قرن بیستم در ایتالیا پدید آمد. فوتوریستها از هنر گذشته بیزار بودند و دغدغهشان پویایی، سرعت و تکنولوژی بود. ماشینها در آثار فوتوریستها زیاد دیده میشوند، چرا که نشان غلبه انسان بر طبیعتند و قدرت آینده را نشان میدهند.
سورئالیسم یا فراواقع گرایی (Surrealism)
فراواقع گرایی
مکتب سورئالیسم یکی از سبک های نقاشی قرن بیستم است که تصاویری رویاگونه مانند یک نقاشی فانتزی را خلق میکند. زمانی که جنبش دادائیسم رو به پایان بود، پیروان این جنبش به دور آندره برتون جمع شدند و در سال ۱۹۲۴ مکتب سورئالیسم را آغاز کردند.
در نقاشیهای این مکتب عناصری غریب کنار هم قرار داده میشوند، اشیا جان میگیرند و مکانها عجیب و ازلیاند. بسیاری از این هنرمندان از خوابها و رویاهای خود برای خلق این تصاویر، الهام گرفتهاند.
به گفته یکی از هنرمندان این مکتب این جنبش را میتوان جنبشی بنیادستیز دانست که میل به دگرگونی در زندگی روزمره از طریق آشکارسازی امر شگفتانگیز و تصادفی عینی نهفته در نظم ظاهری واقعیت را دارد.
از نقاش های معروف این مکتب میتوان به سالوادور دالی، آندره برتون، رنه ماگریت و ماکس ارنست اشاره کرد.
اکسپرسیونیسم (Expressionism)
سبک اکسپرسیونیسم
مکتب اکسپرسیونیسم واکنشی به جنبش سمبولیسم و امپرسیونیسم بود. در زمانه قبل از جنگ جهانی اول و در طول جنگ هنرمندان آلمان نیاز داشتند تا خشم و ترس و نفرتشان را با رنگهای تند، خطوط شکسته و خشن و اغراق در نورها نشان دهند. در نقاشیهای اکسپرسیونیسم عنصر آرامشبخش دیده نمیشود.
کته کلویتس هنرند این مکتب طراحیهایی بسیار درخشان با خطوطی شکسته دارد. از دیگر نقاشان این مکتب میتوان به ارنست بالاخ، ادوارد مونک، فرانسیس بیکن، و امیل نولده اشاره کرد.
هنر انتزاعی (Abstract Art)
در نقاشیهای انتزاعی با اشکال و فرمهایی روبهرو میشویم که ما به ازای بیرونی ندارند و گاهی بسیار شبیه نقاشی کودکان هستند. این نقاشیها بیشتر از کنار هم قرار گرفتن اشکال و رنگهایی ساخته میشوند که در نهایت تصویری آشنا را نمیسازند. این سبک در نیمه اول قرن بیستم در آلمان شروع شد و واسیلی کاندینسکی، پل کله و جکسون پولاک از نقاشان سرشناس این سبک هستند.
هنر مفهومی (Conceptual Art)
هنر مفهومی یکی از جنبشهای مدرن هنرهای تجسمی است که در آن ایده یا مفهوم بر جنبه زیباییشناسانه اثر اولویت دارد و از خود آن مهمتر است. این جنبش را نمیتوان فقط در نقاشی تعریف کرد و آثار آن معمولا ترکیبی از نقاشی، چیدمان ، مجسمهسازی و … است.
فوتورئالیسم (Photorealism)
فوتورئالیسم
فوتورئالیسم یکی از سبک های نقاشی است که در نیمه دوم قرن بیستم و در دهه ۶۰ و ۷۰ پدید آمد. در این مکتب نقاشیها به اندازه یک عکس واقعی به نظر میرسند. این جنبش در ادامه جنبش پاپآرت واکنشی به مکتب اکسپرسیونیسم انتزاعی بود.
عموما روش کار هنرمندان این سبک از نقاشی به این صورت بود که اول از سوژه مورد نظرشان عکس میگرفتند و از روی عکس نقاشی میکردند. چاک کلوز، دی آندرا، لوسین فروید، دیون هانسون و ادری فلک از هنرمندان این مکتب هستند.
مینیمالیسم (Minimalism)
سبک نقاشی مینیمالیسم
جنبش مینیمالیسم پایه خود را بر اثر هنری و نقاشی ساده و موجز بنا میکند و از آثار ژاپنی و ذن و بودیسم تاثیر گرفته است.
در روسیه ساختارگراها به مینیمالیسم و اشکال هندسی گرایش پیدا کردند و آثاری بسیار برجستهای در این مکتب آفریدند. همزمان مینیمالیسم به سرعت در آمریکا پا میگرفت و هنرمندان با استفاده از مواد ساده، کیفیت ناب فرم و فضا را به نمایش میگذاشتند.
مالویچ، ایو کلین، رابرت ریمن و اگنس مارتین از هنرمندان مطرح جنبش مینیمالیسم هستند.
پاپآرت (Pop Art)
پاپ آرت
جنبش هنر عامه یا پاپآرت در دهه ۵۰ و ۶۰ میلادی شروع شد و واکنشی به بیش از حد انتزاعی شدن هنر بود. هنرمندان پاپآرت موضوعهای خود را از فرهنگ عامه انتخاب میکردند، مثل قوطیهای آبجو، ستارههای سینما و موسیقی، داستانهای کامیک و …
هنرمندان این جنبش سعی در بازنمایی فرهنگ عامه داشتند و تاثیر زیادی بر گرافیک، مد و تبلیغات گذاشتند. اندی وارهول بزرگترین هنرمند پاپآرت علاقه داشت که شبیه به یک ماشین عمل کند و کارگاهش را خط تولیدی میدانست و آثار هنریاش را به تعداد زیادی تکثیر میکرد تا یگانگی اثرش از بین برود.
اپ آرت (Op Art)
مکتب نقاشی اپ آرت
مکتب اپآرت در دهه ۶۰ از جنبش پاپآرت بیرون آمد. هنرمندان این مکتب با مجموعهای از خطها و شکلهای خرد و سطوح رنگی درخشان نقاشیهای سه بعدی متقارن خلق میکردند. اسم این مکتب به معنای هنر دیدمانی است و به خاطر خطای دیدی که خلق میکند این نام را برای این مکتب انتخاب کردهاند. بریجیت رایلی مشهورترین هنرمند این مکتب است.
منبع: 1