تقویت مهارت نوشتن با ۱۰ توصیه ساده و کاربردی آیا از نوشتن لذت میبرید؟ آیا استعداد ذاتی برای نوشتن دارید؟ همهی همکاران از نوشتههای دقیق و زیبای شما تعریف میکنند؟ تبریک میگوییم! به این خاطر که اگر شما در ادارهای کار میکنید یا کسبوکار خودتان را دارید، احتمالا یکچهارم از زمان خود را صرف یک کار میکنید: «نوشتن»
در این مقاله تصمیم داریم که نکاتی برای تقویت مهارت نوشتن را به شما بگوییم که بتوانید بهتر بنویسید.
نوشتن گزارشها، راهنمای شخصیِ کار، پستهای وبلاگ، متنهای فیسبوک، توئیتها، پیامکها، و خاطرات روزانه بیشتر از یکچهارم روزتان را به خود اختصاص میدهد.
در دورهای زندگی میکنیم که نوشتن همهچیز است. بیشتر ماها حداقل در سال ۴۰ هزار کلمه مینویسیم. برای همین هم بهتر است یاد بگیریم به بهترین شکل ممکن بنویسیم. بهتر است نویسندهای باشیم که کلمات او بهترین تأثیر را میگذارند.
قبل از اینکه بنشینید و چیزی بنویسید، از خودتان بپرسید چرا دارم مینویسم؟ از نوشتهی خود چه نتیجهای میخواهید بگیرید؟
مینویسید که زندگی کسی را بهتر کنید؟ گروه خود را تشویق کنید که بعد از یک شکست مفتضحانه تلاش خود را از سر بگیرند؟ کارکنان خود را مجاب کنید زمان جلسهی جدید را قبول کنند؟
بهترین نوشتهها همیشه هدفی کاملا واضح دارند. اول هدف خود را انتخاب کنید و بعد کار را ادامه دهید.
در دنیای تجارت مختصر نوشتن طلاست. اگر سر اصل مطلب رفتن برای شما سخت است، به فرد یا افرادی فکر کنید که برای آنها مینویسید. سعی کنید این جملهها را برای خود کامل کنید:
دلیل نوشتن من…. است.
میخواهم بدانید…..
میخواهم …. را انجام دهید.
در این صورت انگار یک نقشهی راه برای خود بهوجود آوردهاید. اول این نکتهها را روشن کنید. در طول کار به آنها بازگردید تا در مسیر اصلی باقی بمانید.
آلبرت اینشتین میگوید: «اگر مطلبی را متوجه شده باشید، باید بتوانید آن را برای یک کودک ۶ ساله توضیح بدهید».
فرض کنید مخاطبان شما همه کودک هستند؛ کودکانی بیصبر که بهآسانی حواسشان پرت میشود و اصلا حوصلهی کلمات سخت را ندارند. میتوانید در دنیای واقعی با کودکان صحبت کنید. مثلا میتوانید به کودکی نوپا شغل خود را توضیح دهید. خیلی سریع خواهید دید که صحبتکردن شما جذاب و واضح است یا نه.
تا حالا شده وقتی مضطرب هستید، خودتان را «مجبور» کنید که متن زیبایی بنویسید؟ دیدهاید که تقریبا هیچوقت موفق نمیشوید. تحقیقات نشان میدهند که وقتی آرام و خوشحال هستید، راحتتر میتوانید از خلاقیت خود استفاده کنید. مثلا میتوانید دوش بگیرید. وقتی بدن شما سرشار از دوپامین میشود، لحظات الهامبخش خود را تجربه میکنید. مثلا: «بهبه! بهترین عنوان را برای سخنرانیام پیدا کردم!»
خب سر کار که نمیتوانید دوش بگیرید؛ اشکالی ندارد. قبل از اینکه مشغول نوشتن شوید، میتوانید از راههای دیگری به خودتان آرامش ببخشید. مثلا میتوانید موسیقی انرژیبخش گوش کنید. یک شمع معطر روشن کنید. روی توپ ورزشی بالا و پایین بپرید. هرکاری میتوانید انجام دهید تا آرامش بگیرید.
در بیشتر موارد هرچه بیشتر وقت برای نوشتن داشته باشید، کارتان خرابتر میشود. وقتی هدف خاصی از نوشتن دارید و خوشحال و آرام هستید، اولین نسخه از همه بهتر است. لازم نیست دوبارهودوباره آن را ویرایش کنید.
مثلا میخواهید به ایمیلهای خود برسید؟ به خودتان محدودیت زمانی بدهید. مثلا دو دقیقه برای هر ایمیل. اگر محدودیت زمانی نداشته باشید ممکن است دچار فلج تحلیلی شوید. (فلج تحلیلی یعنی زمان زیادی در مورد چیزی فکر میکنید و دیگر نمیتوانید در مورد آن تصمیم بگیرید)
میتوانید فهرستی از آهنگها را برای خودتان انتخاب کنید که هر کدام فقط ۲ دقیقه هستند. بهاینصورت، همراه با آهنگها کار خود را انجام میدهید. وقتی آهنگی تمام شد، ایمیل را بفرستید و به سراغ بعدی بروید.
گاهی اوقات با متنی خیلی خاص و ویژه روبهرو هستید که باید حتما در آن احساس درست را منعکس کنید. دراینمواقع میتوانید از یکی از الگوهای شخصی خود پیروی کنید.
«میستر راجرز در این شرایط چه مینوشت؟»، «دالایی لاما چه میگفت؟»، «ریچارد برنسون در این ایمیل گروهی چه مینوشت؟»
در دریای بیپایانی از مکالمات الکترونیک غرق شدهاید؟ سؤال پشت سؤال به سمت شما روانه شده؟ هرگز نمیتوانید به تصمیم نهایی برسید؟
بهجای اینکه ایمیل خود را با سؤال بهپایان ببرید، یک موضع مشخص داشته باشید.
مثلا بنویسید «به نظر من، این روش بهترین روش است. اگر موافقید بنویسید «بله» تا کار را شروع کنیم».
ننویسید: «شما چه فکر میکنید؟ میخواهم نظر همه را بشنوم».
از این عبارتها در بالای ایمیل خود استفاده کنید:
این عبارتها به خوانندهی شما بهروشنی اعلام میکند که باید چه کاری انجام دهند. اگر لازم بود میتوانید بعدا اطلاعات بیشتری به متن خود اضافه کنید: «این مطالب را برای بعدا بهخاطر داشته باشید».
هر وقت توانستید متن خود را بلند بخوانید.
متن شما طبیعی بهنظر میرسد؟ بهنظر نمیرسد که رباتها آن را نوشتهاند؟ جملات شما آنقدر بلند هستند که نمیتوانید تمامش را یکنفس بخوانید؟ غلط املایی یا کلمات اضافه پیدا کردید؟ اگر بله، آنها را درست کنید و دوباره بخوانید.
گاهی اوقات امکان بلندخواندن وجود ندارد. مثلا نمیخواهید مزاحم کار همکاران شوید. دراینصورت، وقتی کلمهای را بهآرامی میخوانید یک بار انگشت خود را روی میز بزنید. کار عجیبی است. ولی این کار بهخوبی بلندخواندن عمل میکند.
دیوید واگنر (David Wagner) مدیرعامل باشگاه و استخر جووت معمولا از خوشحالکردن دیگران سخن میگوید. او فقط از طریق توجه به مراحل کار عمل نمیکند. میخواهد منبع انرژی مثبت باشد و همه را تشویق کند. او میخواهد همه را خوشحال کند.
وقتی چیزی مینویسید، مثلا ایمیل یا پیغام یا توئیت، این فرصت را دارید که کسی را خوشحال کنید. اکثر اوقات فقط باید چند کلمهی خوشایند بگویید، با خوشفکری از کسی تعریف کنید، یا یادآوری باملاحظه برای آنها بفرستید. کاری کنید مخاطب شما به خود بگوید: «چه حرف خوبی، واقعا مرا خوشحال کرد».
هرچه مینویسید و هر کاری که برای موفقیت میکنید، سعی کنید دیگران را خوشحال کنید.
چه نوشتار شما عالی باشد، چه نباشد، اگر نیت خیر داشته باشید موفق میشوید.
به ما یاد دادهاند در زمینهی حرفهای، مدام از خود تعریف کنیم و لاف بزنیم، اما این توصیهی خوبی نیست.
آدم هر قدر در کارش بهترین باشد، کمتر از خودش تعریف میکند. وقتی کسی واقعا در کارش حرفهای باشد، این دیگران هستند که میگویند «طرف چقدر حرفهای است!»، اما حرفهایها در مورد خودشان چنین حرفی نمیزنند. این کار جلوی پیشرفتشان را میگیرد. آنها مجبور نیستند و اصلا نمیخواهند چنین کاری بکنند.
کسانی که مدام در مورد مدارک تحصیلیشان در شبکههای اجتماعی مرتبط با تجارت و جاهای دیگر لاف میزنند، در واقع میترسند که نکند هیچ دستاوردی نداشتهاند. به همین خاطر شروع به استفاده از واژهها و عبارتهای قلمبهوسلمبه میکنند، اما در حقیقت هیچکس برای آنها احترام قائل نیست.
آنها متوجه نیستند که آدمهای با اعتمادبهنفس و درجه یک، تنها زمانی به آنها احترام میگذارند که خودشان برای خودشان احترام قائل باشند. صداقت شماست که شما را شایستهی احترام میکند، نه واژهها و عبارتهای تمجیدبرانگیزی که پروفایلتان را با آنها پر کردهاید.
لیز رایان (Liz Ryan) از نویسندگان موفق حوزهی نیروی انسانی معتقد است، هرگز نباید این ده عبارتی را که در ادامه بیان شده در مورد خودتان بگویید؛ البته برخی از آنها جز عبارتها و شعارهایی هستند که انگلیسیزبانها با خود به حوزهی برندسازی شخصی آوردهاند، اما بیشترشان در وبسایتهایی همچون لینکداین از سوی فارسیزبانها هم بسیار استفاده میشوند.
این بدترین انتخابی است که میتوان در حوزهی برندسازی یا برندینگ داشت! میگوید «من وارد نظامهای فعلی میشوم و قواعد آنها را برهم میزنم.» کسی که در مسیر است، به سوی هدف مشخصی حرکت میکند؛ یعنی چشماندازی برای خودش تعیین کرده و مسلما دوست ندارد شما در نظامی که ایجاد کرده است اخلال ایجاد کنید. «قاعدهشکن» احمقانهترین انتخابی است که میتوان در برندسازی داشت. همین حالا فراموشش کنید!
این هم کلیشهی مضحک دیگری در برندسازی است که باید از بین برود. اگر میدانید کجا میروید، به کجا آمدهاید و آمدنتان بهر چیست، پس دربارهی همان برای ما حرف بزنید. نگویید کارتان این است که وارد شرکت شوید و به درخواست رئیس بزرگ تغییر ایجاد کنید. اگر چنین کاری میکنید، یعنی تمام قدرتی که دارید، از سوی شخص دیگری به شما داده میشود. این باعث می شود شما نوچه محسوب شوید، نه «مأمور تغییر».
بگذارید دیگران شما را متخصص خطاب کنند. اگر به آنها در حل مسئله ای که با آن روبهرو هستند کمک کنید، با کمال میل این کار را انجام میدهند. از خودتان تعریف نکنید. این کار همهی قدرت تان را خواهد گرفت!
۴. خلاقم
بگویید چه خلاقیتی داشتهاید، ما خودمان تصمیم میگیریم که خلاق هستید یا نه.
۵. در کل کشور شناختهشده هستم، در دنیا مشهورم
گفتن این جملهها دربارهی خودتان احمقانه و شرمآور است، زیرا اگر واقعا درست باشد، به گفتنش نیازی ندارید. بگویید چند مرده حلاج هستید، نه اینکه دیگران در مورد شما چه فکری میکنند.
مُشک آن است که خود ببوید، نه آنکه عطار بگوید.
۷. فارغالتحصیل فلان مدرسه و کارمند بهمان شرکت بودم
در سی، چهل یا پنجاه سالگی، ارزش شما برای دنیای پیرامونتان در مدارسی خلاصه میشود که از آنها فارغالتحصیل شدهاید، و شرکتهایی که برایشان کار کردهاید؟ برای خودتان هم که شده، امیدوارم اینطوری نباشد! مسلما اینها بخشهای مهمی از داستان شما هستند، اما شما بدون این مدارک و گواهینامهها هم فوقالعاده خواهید بودید، و سؤال اینجاست که «چرا؟» چه چیزی شما را متمایز میکند؟ دربارهی آن حرف بزنید.
مشکلِ این تخصصهای فراوانی که در برندسازی پشت هم ردیف میکنید، این است که توانایی شما را به تعداد این مهارتها خُرد میکند. مسلما شما خیلی بیشتر از این حرفها هستید! بگویید با آن مهارتها چه میخواهید بکنید. بگویید آن مهارتها چگونه میتوانند در کنار هم قرار بگیرند تا به شخص دیگری در رشد کسبوکارش کمک کنند.
۹. سختکوشم
اگر کسی صرفا بهخاطر سختکوشی قصد استخدام شما را داشته باشد، بهنظر من نباید قبول کنید. سخت کوشی مفهومی است که وقتی انقلاب صنعتی جای خود را به اقتصاد مبتنی بر دانش داد، قسمت اعظمی از معنای خود را از دست داد. برای کسی کار کنید که به ذهن فوقالعاده و ایدههای باورنکردنی شما احترام میگذارد، نه به اینکه شما تا پای جان کار میکنید!
این یکی آنقدر عمومی و مطلوب نیست که شما را بهعنوان یک شخص، بدون زاویهی دید و بدون ویژگیهای شخصیتی تبدیل به برند کند. در عوض از آنها استفاده کنید و داستان انسانیِ سادهای برایمان بگویید. مثلا:
من با دورهی کارآموزی در بخش روانپزشکیِ بیمارستان وارد حوزهی بازاریابی درمان شدم. از آن زمان به بعد، به برندهای درمانی کمک کردهام دیده شوند و به صورت آنلاین و همینطور از طریق رسانههای سنتی با مصرفکنندگان و کسبوکارهای مربوط ارتباط برقرار کنند.
امروز، روز جدیدی است. هر چقدر اعتمادبهنفس بیشتری داشته باشید، برندسازیتان شکل انسانیتری به خود خواهد گرفت. هر چقدر برندی که میسازید انسانیتر باشد، خوانندگان حرفهایتری را به خود جلب میکنید.
تقویت مهارت نوشتن
منبع: