۹ عادت افرادی که ذهنی قدرتمند دارند
همهی ما گاهی در زندگیمان به نقطهای میرسیم که قدرت ذهنیمان توسط دوست یا همکاری مشکلآفرین، شغلی خستهکننده و فرسایشی یا رابطهای پرکشمکش آزموده میشود. به هر حال، چالش ما هر چه باشد، اگر در زندگی شخصی و حرفهایمان در پیِ موفقیت هستیم، باید سعی کنیم از نظر ذهنی و روانی قدرتمند باشیم و مسائل را با دیدی تازه بنگریم و در نهایت مصمم عمل کنیم.
همهی ما تمایل داریم که دوستانی خوب، شغلی مناسب و روابطی پایدار داشته باشیم و با اینکه داشتنِ همهی این موارد بسیار ساده به نظر میرسند، اما واقعا اینگونه نیست و بسیار چالشبرانگیز و دشوار است. البته قدرت ذهنی نیز مانند سایر مهارتها اکتسابی بوده و قابل یادگیری است.
«اِیمی مورین»، رواندرمانگر، در کتابی با عنوانِ «۱۳ کاری که افرادی با ذهن قدرتمند هرگز انجام نمیدهند» مینویسد: «ژنتیک، شخصیت و تجریبات زندگی شما، همگی در قدرت ذهنیتان نقش دارند.»
از آنجا که ما میدانیم افرادی با ذهنی قدرتمند چه کارهایی را انجام نمیدهند، بنابراین از مورین دربارهی عادات مهم چنین افرادی سؤالاتی مطرح کردیم.
در ادامه، ۹ کاری را که افرادی با ذهن قدرتمند هر روز انجام میدهند، میخوانید.
اکثر مردم اینطور فکر میکنند که افرادی با ذهن قدرتمند هیجاناتشان را سرکوب میکنند، در حالی که مورین میگوید: «چنین افرادی کاملا از هیجاناتشان آگاهند. آنها در طول روز هیجاناتشان را پایش میکنند و متوجه هستند که احساساتشان چگونه روی افکار و رفتارشان تأثیر میگذارند. آنها میدانند که گاهی برای دستیابی به بالاترین حد از پتانسیلهایشان باید کاملا مخالف چیزی که احساس میکنند، رفتار کنند.»
داشتن دیدگاه مثبت همیشه ممکن نیست و منفینگریِ بیش از اندازه نیز نتیجهی عکس دارد.
مورین میگوید: «افرادی با ذهن قدرتمند درک میکنند که افکارشان همیشه درست نیستند و تلاش میکنند تا ساختار منفینگریشان را تغییر دهند. آنها افکار بیش از حد منفی را با مکالمهای درونی و واقعبینانه با خودشان جایگزین میکنند.»
مورین در این باره میگوید: «اگر بخواهیم ساده بیانش کنیم، افرادی با ذهن قدرتمند خودشان را درگیر فعالیتهای بیبازده نمیکنند.» پس به جای اینکه بنشینید و از روز بدی که در محل کارتان داشتهاید، شکایت کنید و آرزو کنید که ای کاش اتفاقات بد رخ نمیدادند، دلیل اینکه چرا اشتباهی رخ داده را بررسی و ارزیابی کنید و سپس تلاش کنید تا آن را درست کنید. او میگوید: «محاسبهی ریسکها و خطرات را بیاموزید و از آنجا به بعد رو به جلو حرکت کنید.»
مورین میگوید: «افرادی با ذهن قدرتمند به جای اینکه خودشان را به خاطر اشتباهاتشان تنبیه کنند، با خودشان مهربان هستند و طوری با خودشان صحبت میکنند، گویا دارند با یک دوست صمیمی حرف میزنند.»
او در ادامه میگوید: «آنها به ندای انتقادکنندهی درونشان طوری واکنش نشان میدهند که انگار در مقابل بچه قلدرهای مدرسه قرار گرفتهاند. به خاطر اشتباهاتشان خودشان را میبخشند و همانطور که به سمت اهدافشان در حرکتند، به خودشان روحیه میدهند.»
یکی از مواردی که افرادی با ذهن قدرتمند از آن دوری میکنند، کنار گذاشتن قدرتشان است. مورین توضیح میدهد که: «افراد هنگامی که مرزهای فیزیکی و احساسی درستی ندارند، قدرتشان را از دست میدهند. اما افرادی با ذهن قدرتمند با رفتاری قاطعانه، مرزبندیهای صحیحی برای خودشان ایجاد میکنند.»
او ادامه میدهد: «آنها مسئولیت کامل افکار، احساسات و رفتارشان را میپذیرند و به هیچ کس اجازه نمیدهند که خوب یا بد بودن روزهایشان را برایشان تعیین کند.»
مورین میگوید: «افرادی با ذهنی قدرتمند زمان را منبعی محدود میدانند.» به همین دلیل سعی میکنند که به روشی معنادار از آن استفاده کنند. او میگوید: «این افراد به جای اینکه انرژیشان را با نشخوار کردنِ گذشته یا نفرت از دیگران به خاطر تلف کردن وقتشان، هدر دهند، روی فعالیتهایی پربازدهتر تمرکز میکنند.»
عملی کردن اهدافِ زندگیتان، آن هم به طور موفقیتآمیز، نیازمند صرف زمان است. افرادی با ذهنی قدرتمند این را میدانند و روی اصلِ مطلب تمرکز میکنند و به یاد دارند که انتخابهای امروزشان آینده را تحت تأثیر قرار میدهند.
مورین میگوید: «افرادی با ذهنی قدرتمند چالشهای هرروزه را به شکل فرصتهایی برای توانمندتر شدن میبینند.» به علاوه، آنها هرگز از پای نمینشینند و خودشان را به اندازهی کافی قدرتمند نمیدانند. از دید آنها همیشه جای پیشرفت وجود دارد.
او میگوید: «آنها میدانند همانطور که افرادی با بدنی قدرتمند برای خوشاندام ماندن نیاز به تمرینات ورزشی دارند، خودشان نیز برای پیشگیری از ضعیف شدن ذهنشان، باید عضلات آن را تمرین دهند.»
اینکه هر کاری که در توانتان است، انجام دهید، میتواند شما را در دستیابی به بالاترین و بیشترین حد از استعدادهایتان یاری کند. این راه با شناسایی نقاط ضعفتان و سپس در پیش گرفتن روشِ «بهانه بی بهانه!» آغاز میشود.
مورین میگوید: «افرادی با ذهن قدرتمند به جای بهانه تراشیدن برای اشتباهات یا شکستهایشان، توضیحاتی مییابند که برای بهتر پیش رفتن به آنها کمک خواهد کرد».
حتما برای شما هم پیش آمده است که صبح با شور و شوقِ شروعِ یک روز کاری از خواب بیدار بشوید اما شب با این احساس که روز مفیدی نداشتهاید به رختخواب بروید. چرا چنین اتفاقی میافتد؟ شاید مسئله کاری که انجام میدهید نیست بلکه زمان انجام آن است. مثلا ممکن است تمام ساعتهای صبح را با پاسخ دادن به ایمیلها گذرانده باشید و بنابراین برای کارهای خیلی مهمِ بعد از ظهر انرژیای برایتان باقی نمانده باشد. در این مقاله چند پژوهش علمی دربارهی بهترین زمان برای انجام هرکاری را مرور میکنیم. این مقاله را بخوانید و شروع به تنظیم یک برنامهی زمانبندی تمام عیار برای خودتان کنید.
میخواهید چند کیلویی وزن کم کنید؟
پس با لباسهای ورزشی بخوابید، با دوستی قرار بگذارید که با هم ورزش کنید، در یک باشگاه ورزشی عضو شوید. خلاصه اینکه هرکاری از دستتان برمیآید برای بیدار شدن و ایجاد انگیزهی ورزشِ صبحگاهی انجام بدهید.
پژوهشها میگویند که ورزش صبحگاهی- به خصوص قبل از صبحانه- بهترین نوع ورزش برای کاهش وزن است. ارین برادوین میگوید که ظاهرا علت تأثیر ورزش صبحگاهی در کاهش وزن و افزایش انرژی این است که بدن شما از صبح روی سوزاندن چربی تنظیم میشود.
اگر به محض بیدار شدن یا بلافاصله بعد از ورود به دفتر به سراغ فنجان قهوه یا لیوان چایتان میروید شاید بد نباشد این رویه را تغییر دهید.
یک دانشجوی دکترای عصبشناسی در این مصاحبه میگوید که بهترین زمان برای نوشیدن قهوه بعد از ساعت ۹:۳۰ صبح است چرا که هورمون استرس، یعنی کورتیزول که مسئول تنظیم انرژی بدن است معمولا بین ساعت ۸ و ۹ صبح در اوج خود قرار دارد بنابراین شما نیازی به تحریک آن ندارید.
بهترین زمان بیولوژیک بدن (BPT) عبارتی است که توسط سم کارپنتر، نویسندهی کتاب «از سیستم کار بکشید» ابداع شده است. این اصطلاح به زمانی از روز اشاره دارد که بدن شما دارای بیشترین انرژی است. BPT افراد با هم متفاوت است.
اگر میخواهید بدانید BPT شما چیست از کلکی که کریس بیلی، نویسندهی کتاب «پروژهی بهرهوری» ابداع کرده است استفاده کنید. بیلی، کافئین و الکل را از رژیم غذایی خود حذف کرد، میزان شکر دریافتی بدنش را به حداقل رساند و تنظیم زنگ هشدار برای بیدار شدن را کنار گذاشت. بعد به مدت سه هفته سطح انرژی خود را در هر ساعت یادداشت کرد. این آزمایش به او نشان داد که BPTهای او اغلب بین ساعت ۱۰ صبح تا ظهر و ۵ تا ۸ بعد از ظهر هستند.
بعد از تعیین BPT خودتان میتوانید (تا حدی که محدودیتهای شغلیتان اجازه میدهد) برنامه روزانهی خود را تغییر دهید به طوری که مهمترین و سختترین کارها را در طول ساعتهای BPT انجام دهید.
اگر مدیر بخش استخدام از شما پرسید چه زمانی میتوانید برای مصاحبه بروید یکشنبه ساعت ۱۰:۳۰ را پیشنهاد کنید. این احتمالا برای خود مصاحبهکننده هم مناسبترین زمان است. مخصوصا دقت کنید که درست در ابتدا یا انتهای روز یا بلافاصله قبل یا بعد از ناهار قرار نگذارید.
اخیرا تحقیقی انجام شده که میگوید بهترین زمان برای زنگ تفریح اواسط صبح است. علت این مسئله آن است که منابع ذهنی شما معمولا بعد از بیداری در بالاترین سطح خود هستند. این منابع به تدریج در طول روز مصرف میشوند. به این ترتیب هرچه زنگ تفریح به ابتدای روز کاری نزدیکتر باشد تجدید قوا آسانتر است.
به علاوه، این پژوهش میگوید که نیازی نیست در مدت زنگ تفریح لزوما فعالیت «غیرکاری» داشته باشید. همین که کاری را انجام دهید که دوست دارید و خودتان انجام آن را انتخاب کردهاید کافی است.
از بین شرکتکنندگان در این پژوهش، آنهایی که در ساعاتی نزدیکتر به صبح زنگ تفریح داشتند و در طول آن فعالیتهایی را که برایشان ارجحیت داشت انجام داده بودند تنش فیزیکی کمتر و احساس رضایت شغلی بیشتری را گزارش کردهاند.
براساس پژوهشی که توسط کلینیک مایو انجام شده است، میانهی بعد از ظهر به دو دلیل بهترین زمان برای چرت روزانه است. اول اینکه، همهی انسانها معمولا بعد از ناهار کمی احساس خوابآلودگی یا کاهش هوشیاری دارند. دوم اینکه، احتمال تداخل خواب روزانه با خواب شبانه در این ساعتها از ساعتهای دیگرِ بعد از ظهر کمتر است.
کلینیک مایو پیشنهاد میکند که زمان چرت زدن بیشتر از ۱۰ تا ۳۰ دقیقه نباشد وگرنه با خستگی و خمودی بیدار خواهید شد.
پژوهشی وجود دارد که میگوید ساعت ۳ بعد از ظهر یکشنبه (دومین روز از هفتهی کاری) بهترین زمان برای برگزاری جلسهی تیمی است. چون این زمانی است که احتمال حضور همهی اعضا بیشتر است. در مقابل، بدترین زمان برگزاری جلسه در ابتدای روز اعلام شده است.
کیت هریس، محققِ ارشد این پژوهش میگوید :«باید به افراد زمانی برای آماده شدن بدهیم. اگر جلسه ساعت ۹ صبح باشد افراد یا روز قبل را به آمادهسازی برای جلسه سپری میکنند یا بدون آمادگی در جلسه حاضر میشوند.»
احتمالا شما هم فکر میکنید کارهای خلاقانه را باید برای زمانی که هوشیار و پرانرژی هستید بگذارید اما تحقیقات خلاف این را نشان میدهند.
پژوهشی که اخیرا روی دو گروه از دانشجویان دورهی کارشناسی انجام شده نشان میدهد گروهی که درگیر بازی کامپیوتریِ نیازمند به تمرکز بیشتر بودند نسبت به گروهی که بازی سادهتری را انجام میدادند خلاقتر بودند.
نویسندگان این پژوهش میگویند علت این مسئله آن است که تمرکز کردن نیروی بازدارندگی ذهن شرکت کنندگان را از بین میبرد و ذهن آنها را برای پالایش اطلاعات غیر ضروری از ناخودآگاهشان توانمند میکند.