/ تدوین / اهمیت تدوین و علت استفاده از آن
آنچه در این مقاله می‌خوانید

اهمیت تدوین و علت استفاده از آن

نقش تدوین تداومی

پرش به جلو از حدود صد سال قبل تا امروز.
با توجه به تمام تاریخچه بین ایجاد تدوین فیلم و امروز، تدوینگرهای فیلم، قوانینی را پیدا کرده اند که به آنها اجازه می دهد تا وضوح بصری و وضوح روایت را با وجود استفاده از تعداد کات های بیشتر افزایش دهند.
هدف نهایی این قوانین این است که حرکات در صحنه باقی بماند و سرانجام به مخاطب جهت گیری فضایی صحنه را نشان دهد.
وضوح روایی، زمانی حاصل می شود که یک فیلم تماشاگر را گیج نکند. این کار نیاز به تطبیق حرکت از شاتی به شات دیگر و حفظ حس درونی بین شات ها دارد.

ضرورت نشانه های بصری

این مفهوم منجر به توضیح بصری می شود در صورتی که یک ایده جدید یا یک نمای واسطه معرفی شود.
برای وضوح روایی، نشانه های بصری ضروری هستند، و در اینجا مهارت تدوینگر عامل مهمی است.
باید مشخص شود که تدوینگر از تعدادی “قواعد” بهره می گیرد و این فقط چند مورد اساسی و مهم برای کات در یک صحنه است.
بسیاری از این قواعد، لازم نیست که توسط تدوینگر به عنوان تیم تولید دنبال شود، اما برای تسهیل تداوم تدوین، ضروری هستند.

1: حفظ تدوام بین برش ها یا کات ها

یافتن اشتباهات تداوم در فیلم ها تقریباً مانند یک ورزش است: وب سایت های آنلاین زیادی برای راهنمایی درباره ایجاد تغییرات در تدوین فیلم، اختصاص داده شده اند.
در یک فیلم سینمایی بزرگ، یک متخصص فقط برای اطمینان از این که هر شیء در همان موقعیتی که باید قرار بگیرد،
بازیگران ریتم یکسانی را در بازی خود داشته باشند و حتی موهای بازیگر تغییر حالت ندهد، گماشته می شود (منشی صحنه).
این کار خیلی مهم است زیرا تدوین مبتنی بر این ایده است که وقتی ما از یک زاویه به دیگری کات می دهیم، اطلاعات پایه بین دو شات ثابت باشد
و بنابراین ما روی آنچه اتفاق می افتد تمرکز می کنیم و نه اینکه زاویه تغییر کرده است.

چالش نور و رنگ

به همین دلیل فیلم ها اغلب فقط با یک دوربین در یک زمان شات می شوند(برای اینکه کارگردان بتواند زاویه های دوربین بیشتری در اختیار داشته باشد)
این مشکل را بیشتر پیچیده می کند، به طوری که شات یک صحنه که در آن بسیاری از چیزها ممکن است به طور معمول تغییر کنند، می تواند چند ساعت طول بکشد.
بنابراین، ثابت نگه داشتن تمام عوامل، اولین چالش تدوین تداومی است.این چالش نور و رنگ را نیز شامل می شود، به طوری که “تغییر در نور و رنگ از شاتی به شات دیگر می تواند تدوام را از بین ببرد.
این عناصر تحت کنترل فیلمبردار هستند، اما زمانی که بین شات ها، تغییر وجود دارد، می تواند به خصوص برای تدوینگر مشکل ساز باشد.”

2: نقش 180 درجه و خط عمل

هنگامی که فضای سه بعدی حضور ما ، بر روی فیلم در یک فضای دو بعدی مسطح ضبط می شود،بخشی از چالش تدوینگر این است که این فضای سه بعدی را در یک سطح دو بعدی ایجاد کند.
وقتی یک صحنه شات می شود، یک رابطه ذاتی و خودکار از چپ به راست از اشیاء درون فریم ساخته می شود و در صورتی که هدف ایجاد تدوین شفاف باشد، این رابطه باید به صورت ثابت نگه داشته شود.
به منظور دستیابی به این باید تمام موقعیت های بعدی دوربین به قوس 180 درجه ای که توسط اولین شات ایجاد شده، محدود شود.

شات ها برای ایجاد توالی

به نظر می رسد اجتناب از عبور از خط، بزرگترین مشکل فیلم سازان بی تجربه است و در اتاق تدوین با شات هایی ارائه شود که بسیار ناخوشایند است و نمی توان آنها را با بقیه شات ها برای ایجاد توالی متصل کرد.
دوربین به معنای واقعی کلمه می تواند در هر نقطه از پلان توسط نمای اصلی (یا ‘اولین’) قرار داده شود.
ارتفاع دوربین مهم نیست – دوربین می تواند در بالا یا پایین تر از سطح کاراکترها باشد و یا حتی تا زمانی که ارتباط چپ و راست آنها در فریم ثابت باشد، به صورت مستقیم در بالای سر آنها قرار گیرد.
برای توضیح بصری این مفهوم، به شکل سمت راست نگاه کنید. این مهم است، زیرا طبیعتا توقع داریم روابط چیزهایی که به ما ارائه می شود، ثابت بماند.

اگر دوربین خط عمل را بشکند

اگر دوربین خط عمل را بشکند (یعنی خط خیالی که دوربین را محدود می کند) و به طرف دیگر خط کات شود، به نظر می رسد که مکان کاراکترها تغییر کرده است.به طور کلی این به صورت شکل بد در نظر گرفته می شود در حالی که اگر کات آنقدر بی معنی باشد که بتوانیم بفهمیم که موقعیت کاراکترها ثابت باقی مانده است،
قابل قبول است.به عنوان مثال، اگر دو کاراکتر در مقابل یک پس زمینه سیاه ایستاده باشند و سپس به زاویه دیگری در طرف مقابل خط عمل با یک پس زمینه سیاه مشابه، کات کنیم،مخاطبان گیج خواهند شد چرا که به نظر می رسد که جای شخصیت ها عوض شده است.

با این حال، اگر نمادهای بصری قوی در مورد محلی که کاراکترها قرار دارند،
وجود داشته باشد، کات هم راستا با خط عمل قابل قبول می باشد، همانطور که مغز ما قادر به قرار دادن آنها در فضاست و می فهمد که جای آنها تغییر نکرده است.

تغییر در تعادل قدرت در مکالمه

حتی زمانی که نمادهای بصری ضعیف باشند، اغلب قادر به درک کات همراستا با خط عمل هستیم،اما این کات ها آنقدر پیچیده هستند که می توانند ما را از “واقعیت” فیلم دور کنند و به ما یادآوری کنند که ما در واقع در حال تماشای یک فیلم هستیم.
فیلم های زیادی از این مزیت استفاده می کنند – برای مثال، در فیلم “نفوذی”، برای نشان دادن تغییر در تعادل قدرت در مکالمه از این روش استفاده شد.شایان ذکر است که بازیگران با این محدودیت های سینمایی محدود نمی شوند:
ایجاد یک خط جدید در یک صحنه در هر زمان بسیار آسان است.
این می تواند به سادگی با استفاده از حرکت دوربین که برای ایجاد یک فرد جدید یا حرکت کاراکترهای برای ایجاد یک جهت جدید، انجام شود.

3: جهت پرده

تعمیم قاعده ی 180 درجه، مفهوم جهت پرده است.وقتی که یک شخصیت در یک شات به سمت چپ حرکت می کند، انتظار می رود که در شات بعدی از چپ به راست حرکت کند؛ زیرا این همانند درک زندگی روزمره ماست.
در حقیقت، تمام حرکات بین شات ها باید هماهنگ باشند تا “متقاعد کننده باشد و به بزرگترین انعطاف پذیری در کات مجاز شود”.
اگر شات یک صحنه با قاعده 180 درجه در نظر گرفته شود و تداوم حفظ شود، زمانی که یک کاراکتر در فریم باقی بماند، این امر به صورت خودکار رخ خواهد داد.

وقتی کاراکتر از فریم خارج می شود، چه اتفاقی می افتد؟

اما وقتی کاراکتر از فریم خارج می شود، چه اتفاقی می افتد؟از آنجا که ما می فهمیم که بینندگان انتظار دارند تا جهت پرده حفظ شود، اگر کاراکتر از سمت راست فریم خارج شود،انتظار می رود که در شات بعدی از سمت چپ فریم وارد شود.

چه کاراکترها در سراسر صفحه نمایش حرکت کنند، به سمت دوربین یا از آن دور شوند، این مورد باقی می ماند.اگر ما این قاعده را نادیده بگیریم، این مسئله مطرح می شود که جهت حرکت شخص در کات تغییر کرده است.”درست همانند قاعده ی 180 درجه، اگر یک کاراکتر در فریم تغییر جهت دهد، این حالت می تواند تغییر کند.

4: برش یا کات روی حرکت

یک قاعده بزرگ در اصطلاح برش در صحنه، برش روی حرکت است که امکان تدوین برای درهم آمیختن با عمل را فراهم می کند. فرض کنید در یک شات یک کاراکتر از یک اتاق عبور می کند و در شات بعدی نشسته است.

این دو شات مطابقت ندارند، زیرا ما ندیدیم کاراکتر بنشیند.اگر می دیدیم که در شات اول در حال نشستن است و سپس در شات دوم ببینیم که نشسته است، دو شات، تدوام خواهند داشت.
عامل مهم در اینجا بکارگیری شات هایی است که در آنها حرکت از یک شات با دیگری مطابقت دارد.

نتیجه معکوس برش

این عمل واقعی درون شات است که نه تنها دو کات را متصل می کند، بلکه چشم ما را از این واقعیت که ما به زاویه دیگری کات شده ایم، گیج می کند.از آنجا که جهت پرده حفظ شده است، چشم ما قادر به ردیابی حرکت مداوم است،بنابراین ما روی محیط جدید تمرکز نمی کنیم، بلکه در عوض، حرکت را دنبال می کنیم.

با این حال، نمی توانید فقط بر روی هر عمل کات شوید: این مسئله که حرکت در یک شات باید به اندازه کافی واضح باشد، مهم است، به طوری که برش می تواند ساده باشد.
اگر حرکت بیش از حد دقیق یا ضعیف باشد، برش می تواند نتیجه معکوس داشته باشد.
برش، باعث اطلاعات بیشتر و یا درک دراماتیک تر می شود.اگر شات دوم مهم نباشد، بینندگان متوجه می شوند که تدوینگر و کارگردان آنها را گمراه کرده اند. 

5. قاعده 30 درجه

با قاعده 180 درجه اشتباه نگیرید، قاعده 30 درجه حاکی از آن است که هنگام کات بین شات ها (به ویژه یک موضوع واحد)، تفاوت زاویه بین دو عکس باید برابر با یا بیشتر از 30 درجه باشد تا کات موثر واقع شود.
یک کات که ترکیبی از شات های بیش از حد مشابه است، بیننده را اذیت خواهد کرد.
“کاری که ما انجام می دهیم به نظر می رسد پذیرش دشوار نوع جابجایی باشد که نه دقیق و نه کلی است … [مانند اگر] شات جدید … آنقدر متفاوت است تا نشان دهد که چیزی تغییر کرده، اما آنقدر متفاوت نیست تا بتوانیم مجددا محتوای آن را ارزیابی کنیم.

جابجایی تصویر، نه حرکت و نه تغییر زمینه است، و تجمیع این دو ایده، یک جریانی ذهنی ایجاد می کند – پرش – که نسبتاً آزاردهنده است.

منبع: 1

برچسب ها :

برای امتیاز به این نوشته کلیک کنید!

کل :
میانگین :
اشتراک در
اطلاع از
guest

0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x