آنچه در این مقاله میخوانید
هوشنگ ابتهاج
- نخستین نغمهها، ۱۳۲۵
- سراب، ۱۳۳۰
- سیاه مشق، فروردین ۱۳۳۲
- شبگیر، مرداد ۱۳۳۲
- زمین، دی ۱۳۳۴
- چند برگ از یلدا، آبان ۱۳۴۴
- یادنامه، مهر ۱۳۴۸ (ترجمه شعر تومانیان شاعر ارمنی، با همکاری نادرپور، گالوست خاننتس و روبن)
- تا صبح شب یلدا، مهر ۱۳۶۰
- یادگار خون سرو، بهمن ۱۳۶۰
- حافظ به سعی سایه (دیوان حافظ با تصحیح ابتهاج)
- تاسیان مهر ۱۳۸۵ (اشعار ابتهاج در قالب نو)
- بانگ نی
ابتهاج در میان همه مجموعه اشعارش، دفترهای «سیاه مشق» و «تاسیان» را با تجدیدنظر در محتوا، به چاپهای بعدی سپرد که در واقع مجموعه و چکیده همه شعرهایش است. دفتر شعر «بانگ نی» نیز در پاییز ۱۳۹۵ بدون آگاهی او منتشر شد.
من نمیدانستم معنی هرگز را
تو چرا بازنگشتی دیگر
نظرات بزرگان ادب و هنر درباره هوشنگ ابتهاج
- سایه در سال ۱۳۴۶ به اجرای شعرخوانی بر آرامگاه حافظ در جشن هنر شیراز میپردازد که باستانی پاریزی در سفرنامه معروف خود (از پاریز تا پاریس) استقبال شرکت کنندگان و هیجان آنها پس از شنیدن اشعار سایه را شرح میدهد و مینویسد که تا قبل از آن هرگز باور نمیکرده است که مردم از شنیدن یک شعر نو تااینحد هیجان زده شوند. (باستانی پاریزی)
- · «سایه یکی از افتخارات ایران است. او با شعرهایش و کارهای دیگری که کرده، از افتخارات ماست» سیمین بهبهانی
- · «در طول چهل و اندی سال دوستی از نزدیک و خوشبختانه بسیار نزدیک، هرگز ندیدم که او هنرمند راستینی، از مردم زمانه ما را به چشم انکار نگریسته باشد. در میان صدها دلیلی که به عظمت او میتوان اقامه کرد، همین یک دلیل بس که او بر چکاد بلندی ایستاده که نیازی به انکار دیگران ندارد و این موهبتی است الهی. باز هم از همان فرمول دشمنتراشانهٔ خودم استفاده میکنم و میگویم، متجاوز از نیم قرن است که نسلهای پی در پی عاشقان شعر فارسی حافظههایشان را از شعر سایه سرشار کردهاند. امروز اگر آماری از حافظههای فرهیختهٔ شعردوست در سراسر قلمرو زبان فارسی گرفته شود، شعر هیچیک از معاصران زنده نمیتواند با شعر سایه رقابت کند. بسیاری از مصرعهای شعر او در حکم امثال سایره درآمده است و گاه گاه در زندگی بدان تمثل میشود. از همان حدود ۶۰ سال پیش که در نوجوانی سرود: «روزگاری شد و کس مردِ رهِ عشق ندید / حالیا چشم جهانی نگران من و توست». تا به امروز که غمگنانه با خویش زمزمه میکند «یک دم نگاه کن که چه بر باد میدهیم / چندین هزار امید بنیآدم است این». بسیاری از این سخنان او حکم امثال سایره به خود گرفتهاند» محمدرضا شفیعی کدکنی
شهرام ناظری و شفیعی کدکنی در کنار هوشنگ ابتهاج
- · «من، محمود، نه فقط با غزلها و مهربانیهایتان همیشه با شما بودهام، بلکه هرکجا بوده و باشم، حافظِ به سعی سایه، بر دیدهٔ چشمهای من بوده است و هست. «دیدنِ روی تو را دیدهٔ جانبین باید / وین کجا مرتبهٔ چشم جهانبینِ من است».» (محمود دولت آبادی)
- · «من در آن سالها حاضر نبودم به رادیو بروم و از طرفی برخی دوستان مرا محاکمه میکردند و میگفتند باید برای همه ملت ایران بخوانم. زمان گذشت تا اینکه گفتند کسی رئیس مرکز موسیقی رادیو شده که آدم متفاوتی است و میتوانید با او حرف بزنید و آن شخص جناب هوشنگ ابتهاج بود. من پیشتر با اشعارش آشنایی مختصری داشتم. به دیدن ایشان رفتم و همانجور که انتظار داشتم، با برخورد یک چهره فرهیخته و ادیب روبهرو شدم، در آن دیدار جناب سایه بسیار زیبا برخورد کردند، گفتند در برنامههای ما شرکت کنید. موافقت نکردم، اما آنقدر خوب و زیبا برخورد کرد که باعث تشویق من شد. ایشان همواره مرا در کار و فعالیت تشویق میکردند. پس از آن فعالیتم در رادیو آغاز شد و رابطه عاشقانهای با جناب ایشان پدید آمد و روزی دو سه بار در هفته به منزلشان میرفتم و از دیدگاه ظریف زیباییشناسیاش بهره میبردم. مرا شاعرانه و رندانه تشویق میکرد.»
شهرام ناظری)
- · «در آن سالها که خدمت جناب سایه میرسیدیم، بسیاری دیگر از ادیبان و شاعران حضور داشتند؛ بهآذین، محمد قاضی، سیاوش کسرایی، احسان طبری و بسیاری دیگر حضور داشتند. دوره درخشانی در زندگی من بود. ایشان همواره با صبر و حوصله کار میکردند. به اعتقاد من در شکلگیری دیدگاه اجتماعی در موسیقی ایران بسیار اثرگذار بودند و در گروهی که به وجود آمد، جناب سایه سردسته بود. ایشان مثل پدر ما بود و ما هم مانند پروانه به گرد ایشان جمع شده بودیم.» (شهرام ناظری)
- · «سایه از سالهای دهه ۵۰ با بهترین موسیقیدانها در ارتباط بود و با فعالیتهایی که صورت گرفت، جانی دیگر به موسیقی ایرانی دمیده شد و نقش ایشان در ریاست بخش موسیقی رادیو بسیار باارزش و محترم بود» (داریوش طلایی)
بوسه ابتهاج بر گیسوان سپید پوری
پوراندخت سلطانی همسر مرتضی کیوان و دوست و رفیق شاعران چپگرایی همچون ابتهاج و احمد شاملو بود. پس از قتل مرتضی کیوان در زندان پهلوی، «پوری» که یادگار ارزشمند این دوست بود همچنان دوست عزیز آنان باقی ماند. شاملو در شعری معروف از او اینگونه یاد میکند: سالِ درد/ سالِ عزا/ سالِ اشکِ پوری/ سالِ خونِ مرتضا…
پوری سالها پس از مرتضی زیست تا گیسوانش سپید شد. در سال ۹۴ پس از اینکه پوراندخت سلطانی زندگی را بدرود گفت؛ دختر ابتهاج (یلدا ابتهاج) در فیسبوکش عکسی منتشر کرد و زیر آن نوشت:
دلا این یادگار خون سرو است …
بوسه ی سایه ی جان بر پیشانی پوراندخت سلطانی که سالیان درازی یادگار رفیق از دست رفته اش مرتضی کیوان بود. پوری دیروز درگذشت. اشک پوری ولی جاریست هر سال.
خدا را چه دیدی ، شاید پیرمرد با شعر دیگری برخاست.
ساحت گور تو سروستان شد
ای عزیز دل من
تو کدامین سروی؟
نمونه اشعار هوشنگ ابتهاج
شما میتوانید گلچینی از زیباترین اشعار هوشنگ ابتهاج را در سایت ستاره بخوانید اما در اینجا یک شعر از سایه را که برای محمدرضا لطفی نوازنده پیشکسوت تار سروده و در بزرگداشت او که در ۱۹۹۷ میلادی در شهر کلن آلمان خوانده با هم مرور میکنیم.
پیش ساز تو من از سِحر سخن دم نزنم
که زبانی چو بیان تو ندارد سخنم
ره مگردان و نگه دار همین پردهی راست
تا من از راز سپهرت گرهی باز کنم
صبر کن ای دل غمدیده که چون پیر حزین
عاقبت مژدهی نصرت رسد از پیرهنم
چه غریبانه تو با یاد وطن مینالی
من چه گویم که غریب است دلم در وطنم
همه مرغان همآواز پراکنده شدند
آه از این باد بلاخیز که زد در چمنم
شعر من با مددِ ساز تو آوازی داشت
کی بود باز که شوری به جهان در فکنم
نی جدا زان لب و دندان جه نوایی دارد؟
من ز بی همنفسی ناله به دل میشکنم
بی تو آری غزل «سایه» ندارد «لطفی»
باز راهی بزن ای دوست که آهی بزنم
نشان عالی هنر برای صلح
در تاریخ پنجشنبه ۱۲ مهر ۱۳۹۷ در مراسم پایانی ششمین «جشنواره بینالمللی هنر برای صلح» ، نشان عالی «هنر برای صلح» به هوشنگ ابتهاج و ۳ هنرمند دیگر اهدا شد. بهرام بیضایی، حسین محجوبی و کامبیز درمبخش سه هنرمند دیگری بودند که این نشان عالی را دریافت کردند.
پیر پرنیان اندیش؛ کتاب خاطرات ابتهاج
کتاب «پیر پرنیان اندیش» که در سال ۱۳۹۱ منتشر شد خاطرات ابتهاج را در بر میگیرد. هوشنگ ابتهاج در دهه نهم از عمر خود در گفتگو با میلاد عظیمی و عاطفه طیه به نقل خاطراتش پرداخت و این خاطرات به صورت مکتوب منتشر شد. این کتاب در کمتر از یک ماه به چاپ دوم رسید. در کتاب پیر پرنیان اندیش هوشنگ ابتهاج به بیان عقاید و نظرات خود درباره بسیاری از چهرههای معروف موسیقی، شعر و سیاست در زمان خود میپردازد.
درگذشت هوشنگ ابتهاج
در بامداد روز ۱۹ مرداد سال ۱۴۰۱ یلدا ابتهاج با انتشار پستی در صفحه اینستاگرامش از درگذشت پدرش در شهر کلن آلمان خبر داد. او در این پست نوشت:
بگردید ، بگردید ، درین خانه بگردید درین خانه غریبید ، غریبانه بگردید
سایه
سایه ما با هفتهزارسالگان سربهسر شد.
هوشنگ ابتهاج همچون گوهری ناب در تاریخ ادبیات ایران زمین درخشید. روحش شاد و یادش گرامی باد.
کلیدواژه : آثار ابتهاج / دکلمه هوشنگ ابتهاج تاسیان / نظرات بزرگان ادب و هنر درباره هوشنگ ابتهاج
نمونه اشعار هوشنگ ابتهاج / درگذشت هوشنگ ابتهاج
منبع 1