یادگیری مهار احساسات و واکنش مناسب به احساسات دیگران بخش مهمی از آموزش کودکان است. آموزش این مهارت به کودکان و تقویت هوش هیجانی آنها علاوه بر جلوگیری از رفتارهای خشونتآمیز، نقش مهمی در بهبود یادگیری و موفقیت تحصیلی آنها دارد. آموزش هوش هیجانی به کودکان باعث میشود نحوه برخورد با کودکان دیگر را هم بهتر بیاموزند. در ادامه درباره هوش هیجانی و مزایایش گفتهایم و ۱۱ راهکار برای آموزش هوش هیجانی به کودکان ارائه دادهایم. با ما همراه باشید.
هوش انواع مختلفی دارد که هوش هیجانی هم یکی از آنهاست. این هوش نشانگر توانایی بیان و مهار احساس در عین احترامگذاشتن به احساس دیگران است. هوش هیجانی مهارتی آموختنی است که کودک در هر سنی میتواند آن را فرابگیرد.
هوش هیجانی باعث تعامل مثبت و سازنده کودک با سایر کودکان میشود. کودکانی که هوش هیجانی بالایی دارند بهخوبی احساسات کودکان دیگر را درک و به میزان معقولی با آنها همدلی میکنند.
هر کودکی میتواند مهارتهای هوش هیجانی را یاد بگیرد. در ادامه با برخی از راهبردهای آموزش هوش هیجانی به کودکان آشنا خواهید شد.
کودک برای بیان احساس خود باید نام احساس خود را بداند. پس برای کمک به او باید نام احساساتی را که در شرایط مختلف با آنها مواجه میشود به او یاد بدهید.
مثلا زمانی که از باختن در بازی عصبانی است، به او بگویید: «بهنظرم الان خیلی عصبانی هستی» یا اگر غمگین است، به او بگویید: «از اینکه امروز نمیتونیم به دیدن مامانبزرگ بریم ناراحتی؟»
کلماتی مثل «عصبانی»، «مضطرب»، «غمگین» و «خجالتزده» که برای احساسهای مختلف انتخاب میشوند دایره واژگان کودک را برای بیان احساسات گسترش میدهند. در آموزش این واژگان به کودک حتما به نامگذاری احساسات مثبت مثل خوشحالی، لذت، شعف و امیدواری نیز توجه کنید.
شاید در جایگاه والد ترجیح بدهید که هنگام ناراحتی کودکتان با بیاهمیت جلوهدادن موضوع او را تسکین بدهید و از ناراحتی او بکاهید. اما تحقیر احساس کودک ممکن است این ذهنیت را در کودک ایجاد کند که احساسش اشتباه است.
در چنین شرایطی، حتی اگر ناراحتی کودک برایتان توجیهپذیر نیست، بهتر است با کودک همدردی کنید و به احساسات او ارزش بدهید. زمانی که کودک بداند شما احساس او را درک کردهاید، برای بیان احساساتی مثل خشم یا ناراحتی به رفتارهایی مثل گریه یا فریادزدن متوسل نمیشود و احساس بهتری خواهد داشت.
بعد از اینکه کودک احساس خود را بیان کرد، باید بداند که نحوه درست برخورد با آن احساس چطور است. کودک بدون آموزش نمیداند که چطور با ترسهایش روبهرو شود، خود را آرام کند یا حال خود را خوب کند. با مثالهای واضح نحوه برخورد با احساسات را به کودک خود بیاموزید. مثلا میتوانید به او بگویید زمانی که عصبانی است چند نفس عمیق بکشد تا آرام شود.
برای آموزش این مسئله بهزبان کودکانه، از او بخواهید از راه بینی نفس بکشد و بعد مثل زمانی که حباب درست میکند هوا را از طریق دهان بیرون بدهد. همچنین میتوانید از دفتر رنگآمیزی، کتاب داستانهای خندهدار، موسیقی آرامشبخش یا لوسیونی خوشبو استفاده کنید تا حواس کودک از موضوع پرت شود و آرام بگیرد. میتوانید چند تا از این وسایل را در یک جعبه زیبا قرار بدهید و از کودک بخواهید هنگام ناراحتی یا عصبانیت به سراغ این جعبه برود.
از دانشآموزان بخواهید در حل مسائل مشارکت و همکاری داشته باشند. حلکردن گروهی یک مسئله دشوار ریاضی یا همفکری برای تعیین قوانین کلاس در ابتدای سال تحصیلی نمونههایی از مشارکت کودکان در حل مسائل هستند.
بهبود توانایی حل مسئله بخشی از پرورش هوش هیجانی است. بعد از اینکه کودک احساس خود را بشناسد و بیان کند، نوبت به حل اصل مسئله میرسد. مثلا ممکن است کودک از اینکه همکلاسیاش در حین مطالعه حواس او را پرت میکند عصبانی باشد. از او بخواهید ۵ راهحل برای این مسئله پیشنهاد بدهد. ممکن است برخی از این راهحلها معقول نباشند. در این مرحله هدف فقط ایجاد طوفان ذهنی و کمک به بیان نظرات است. بعد از بیان پیشنهادها، با همفکری یکدیگر مزایا و معایب هر پیشنهاد را بررسی و بهترین راهحل را انتخاب کنید. در چنین مواردی بهتر است راهنما باشید نه کسی که بهتنهایی مشکل را حل میکند. اگر لازم بود، کودک را راهنمایی کنید اما این اجازه را به او بدهید که بداند خودش میتواند بهتنهایی از پس حل مسائل برآید.
مهارت کار گروهی یکی از مهارتهای مهم در زمینههای مختلف زندگی است. پروژههای گروهی راه بسیار خوبی برای تشویق کودکان به همکاری با یکدیگر و تقویت روحیه کار گروهی در آنهاست.
گنجاندن مفاهیم هوش هیجانی در دروس مدرسه در مقایسه با ایجاد واحدی جداگانه برای آموزش هوش هیجانی، تأثیر بیشتری در تقویت این مهارت خواهد داشت. مثلا در درس علوم و در بخش ساختار مولکولها میتوانید درباره راههای مشارکت و همکاری مؤثر نیز با دانشآموزان صحبت کرد.
مطالعه کتاب یا بحث درباره اتفاقات چالشبرانگیز تاریخی نیز راه دیگری برای آموزش هوش هیجانی به کودک است. بهتر است دانشآموزان در بحث راجع به نحوه حل مشکلات و رویارویی با چالشهای اجتماعی شرکت کنند. با این رویکرد در حین یادگیری دروسی مثل تاریخ یا علوم بهصورت ناخودآگاه مهارت هوش هیجانی دانشآموزان نیز پرورش مییابد.
مطالعات نشان دادهاند کودکانی که میتوانند در مواجهه با مشکلات مقاومت کرده و خود را بازیابند، از لحاظ تحصیلی نیز موفقتر هستند. این کودکان در برخورد با مشکلات سریع خود را پیدا میکنند و اصول و اعتقادات خود را فراموش نمیکنند. این ویژگیها خودباوری کودک را افزایش میدهد. کودکانی که تابآوری بالایی دارند هنگام مواجهه با زورگویی و خشونت از طرف کودکان دیگر، کمتر آسیب میبینند.
خودانگیزی یکی از عناصر مهم یادگیری مهارتهای اجتماعی و احساسی است. این ویژگی به کودک کمک میکند کارها را به سرانجام برساند. برخی از دانشآموزان ذاتا تمایل و انگیزه بسیاری برای پیشرفت و بهبود مهارتهای خود دارند، اما برخی دیگر برای ایجاد انگیزه و پشتکار نیاز به آموزش دارند.
به کودک یادآور شوید که برای کسب موفقیت باید تلاش کند و پشتکار داشته باشد. اگر دانشآموز بهرغم تلاش فراوان و مداوم همچنان شکست میخورد یا نمرههای بالای کسب نمیکند، تلاش او را تحسین کنید و از او بخواهید تا زمانی که موفق شود به تلاشش ادامه دهد. تشویق کودک به تعیین هدف، موجب میشود که او در هر مرحله از تلاشش طعم رضایت از انجام کار را بچشد. تعیین هدف مانع افکار منفی میشود و کودک را تشویق میکند که با تلاش و اراده راسخ به موفقیت برسد.
یادگیری احترام به دیگران یکی از درسهای مهم زندگی است. استفاده از لحن و زبان مؤدبانه و تشویق کودک به تقلید از رفتار شما یکی از بهترین راههای ایجاد الگو برای رفتارهای مؤدبانه است. توجه به زبان و فرهنگی که کودک در آن رشد میکند نیز در الگوسازی رفتارهای محترمانه نقش دارد.
کودک باید یاد بگیرد حتی در صورتی که دیگران با او تفاوت یا اختلافنظر دارند نیز به آنها احترام بگذارد. همچنین کودک باید بداند که ملزم نیست برای احترام به دیگران نظر خود را پنهان کند یا با آنها همنظر شود. یادگیری احترام میزان رفتارهای خشونتآمیز در کودکان را کم میکند و بخش مهمی از آموزش است.
پرورش شخصیت کودک او را تشویق میکند که مسئولیتپذیر و پایبند به اخلاق باشد. کودکان باید یاد بگیرند که ارزشهای مثبت داشته باشند، صادق و قابلاعتماد باشند و مسئولیت کارهای خود را بر عهده بگیرند. فرصت پرورش و توسعه این مهارتها باید در کلاس درس به دانشآموزان داده شود. میتوان در حین انجام فعالیتهایی مثل خواندن کتاب در کلاس، درباره این مهارتها بحث کرد.
میتوان از دانشآموزان درباره روشهای مسئولیتپذیری و قابلاعتمادبودن در کلاس پرسید و فرصت تبدیل ایدههای مطرحشده به عمل را در اختیار آنها قرار داد. زمانی که دانشآموز مسئولیت کار اشتباه خود را بر عهده میگیرد، باید از این رفتار اخلاقی و صادقانه او قدردانی شود. این نکته بهمعنی نادیدهگرفتن رفتار نادرست دانشآموز نیست، بلکه بهمعنی ارزشنهادن به رفتار صادقانه اوست.
معلمان باید نظرات و ایدههای دانشآموزان را جویا شوند، به آنها فرصت شروع فعالیتهای جدید را بدهند و در پاسخ به نظرات دانشآموزان انعطاف داشته باشند. این روش با ایجاد حس رقابت در دانشآموزان، تمایل آنها به یادگیری را افزایش میدهد. علاوه بر این، شنیدهشدن ایدههای دانشآموزان حس حسادت و حسرت را در آنها کمرنگ میکند. حسادت ریشه اصلی قلدری و رفتارهای خشونتآمیز در روابط است.
یکی از راههای تقویت همدلی در کودک این است که از او بخواهید خود را جای دیگران بگذارد. در جریان این آموزش از کودک بپرسید: «فکر میکنی دوستت درباره این مسئله چطور فکر میکنه؟» یا «فکر میکنی دوستت در این باره چه احساسی داره؟»
احساس همدلی باعث ایجاد ارتباط مثبت میشود. ارتباط مثبت هم شاهکلید یادگیری مهارتهای اجتماعی و پرورش هوش هیجانی است. کودک را تشویق کنید که به صحبتهای دیگران خوب گوش بدهد و احساس دیگران را درک کند.
تقویت هوش هیجانی فرد محدود به دوران کودکی نیست. اگر پدر یا مادر هستید، میتوانید تقویت این مهارت را همچون هدفی بلندمدت برای فرزندتان در نظر بگیرید و در مراحل مختلف زندگی او به اقتضای سنش از راهکارهای مناسب برای رسیدن به این هدف استفاده کنید. در دوران نوجوانی میتوانید از مثالهای دنیای واقعی کمک بگیرید و با فرزندتان درباره این مثالها صحبت کنید. با پشتیبانی و راهنمایی مداوم شما، فرزندتان میتواند هوش هیجانی خود را پرورش دهد و ذهنی قدرتمند داشته باشد.
منبع: