کدام کارها را صبحها انجام بدهیم؟
مثل خیلی از ماها، شغل زهرا هم ملغمهای است از فعالیتهای گوناگون: وظایف روزمره که معمولا هم فوری و اضطراری هستند و کارهای بلندمدتتر و مهمتر که معمولا اضطرار کمتری برایشان هست.
زهرا صبحهایش را صرف کارهای فوری و اضطراری میکند. این دسته از وظایفش کمی حوصلهسربرند؛ برای همین زهرا تمام تلاشش را میکند تا اینها را تمام کند و هر چه زودتر از لیستش خط بزند. به این ترتیب، عصرهایش را آزاد است تا روی پروژههای بلندمدت کار کند و ایده پردازی های خلاقانه انجام بدهد؛ مثل پژوهش و تحقیق، برنامه ریزی، یا نوشتن متن برای ارائهها.
مسئله این است که زهرا از آن آدمهایی است که مخشان صبحها بهتر کار میکند. تا زمانی که بالاخره آن کارهای حوصلهسربر را تمام کند، عصر شده و انرژی زهرا حسابی افت کرده است. بدتر از همه اینکه زهرا در یک شرکت بینالمللی کار میکند و بخشی از همکارانش در کانادا مستقرند؛
بنابراین تا عصر میشود انبوهی از ایمیل و تلفن از طرف کاناداییها به سوی او هجوم میآورند.
نتیجه اینکه مجبور میشود کارهای خلاقانه و ایدهپردازیها را عقب بیندازد و آخر روز انجامشان بدهد، یعنی درست همان وقتی که میزان انرژیاش به پایینترین حد ممکن رسیده. شکی نیست که این طور نظم دادن به کارها اصلا به صلاح زهرا نیست!
در این مطلب، یاد میگیرید چطور بهترین و پرانرژی ترین ساعات روز (یا هفته) خود را تشخیص بدهید و برای کارهایتان، متناسب با این ساعتها برنامه بریزید.
قبول، بعضی کارها را حتما باید اورژانسی انجام داد و تمام کرد. این روش را برای آنهایی به کار ببرید که اینقدر عجله برایشان لازم نیست.
هرکدام از ما برای خودمان نقطهی اوجی داریم؛ یعنی زمان بهخصوصی در طول روز که در آن مدت انرژیمان در بالاترین حد است. بعضیها اوجشان صبحهاست، بعضیها شاید وسطهای بعد از ظهر بیشتر انرژی داشته باشند. برخی هم شب که میشود، پرانرژیترین حالت خود را رو میکنند.
بیشتر افراد بهطور شمّی میدانند کی در اوجند و چه زمانی در فرود. البته لازم نیست حتما فقط یک نقطهی اوج داشته باشید. بعضی آدمها صبح سرشار از انرژیاند و ظهر خموده و بیحالند، اما عصر که میشود دوباره انرژی از درونشان فوران میکند.
اگر در مورد نقطههای اوج خودتان زیاد مطمئن نیستید، میتوانید برای چند روز به سطوح انرژی خودتان نمره بدهید. برای هر روز، یک نمودار بکشید که محور افقی آن ساعتهای بیداریتان و محور عمودی نمرهای باشد که به سطوح انرژی خود میدهید. نمره را به هر مقیاسی دوست داشتید بدهید، مثلا از ۰ تا ۱۰۰.
بد نیست علاوه بر مقایسهی میزان انرژیتان در ساعتهای مختلف روز، به بالا و پایین شدنهای آن در طول هفته نیز توجه کنید. به این ترتیب برنامهی هفتگیتان را هم بهتر میتوانید بچینید.
برای خیلی از افراد، شنبه روز شلوغی محسوب میشود. چون اول هفته است، کلی جلسه برای این روز گذاشته میشود. تازه، همه از تعطیلی برگشتهاند و هزار تا کار برای انجام دادن دارند.
اما خیلیها میگویند که یکشنبهها، پربازدهترین روزشان در طول هفته است. علت این است که هم درک خوبی از اهداف آن هفته پیدا کردهاند و هم اینکه تمرکز بالاتری دارند. اما هر روز که به آخر هفته نزدیکتر میشویم، بازدهی افراد کمتر و کمتر میشود. چهارشنبه که میرسد، دیگر همه از کار کردن خسته شدهاند، انرژیشان ته کشیده و با اشتیاق منتظرند تعطیلی آخر هفته فرا برسد.
از کارهایی که باید انجام بدهید یک لیست بنویسید. با توجه به چهار گروه بالا، هر کدام از کارها را در طبقهی مناسب خودش جای بدهید. البته این طبقهبندی بیشتر دم دستی است تا کمی دیدتان را به کارها روشنتر بکند؛ بنابراین نگران نشوید اگر دیدید بعضی از کارها به بیشتر از یک گروه تعلق داشتند.
حالا که میدانید چه نوع کارهایی پیش رو دارید، وقتش است سراغ مرحلهی بعدی برویم: برنامهریزی!
خیلی مهم است که کارهایتان متناسب با بالا پایین شدنهای انرژیتان تنظیم شده باشند. نقاط اوج منحنی انرژی را به کارهایی اختصاص بدهید که نیاز به خلاقیت یا تمرکز بالا دارند. وظایف روزمره و معمولی را هم بگذارید برای ساعات افت انرژی.
بگذارید مثالی برایتان بزنم. شخصی به نام شیما را در ذهنتان تصور کنید که مدیر منابع انسانی یک شرکت است. شیما مسئولیتهای مختلفی دارد که در طول هفته باید انجام بدهد: مثلا مصاحبه با متقاضیان کار، آموزش و راهنمایی کارکنان جدید، مدیریت حقوق و مزایا، هدایت جلسات تیمها و تهیه کردن گزارشهای عملکرد کارکنان.
اول صبح که شیما به شرکت میرسد، انرژیاش معمولا خیلی کم است. برای همین در ابتدای ساعات کاری، تمرکزش را میگذارد روی کارهای ساده و روزمره مثل چک کردن ایمیلها، تلفن زدنها و دیگر کارهایی که انرژی زیادی نمیطلبند.
بعد از اینکه ناهار دیرهنگامش را میخورد، انرژی شیما به پایینترین حد خود میرسد. اواخر بعد از ظهر، شیما کمکم توان خود را بازمییابد و از آنجایی که از این تغییر انرژی خودش باخبر است، این ساعات را به کارهایی اختصاص میدهد که نیازمند تمرکز اما ساده باشند؛ مثلا مدیریت حقوق و مزایا و تهیهی گزارشهای عملکرد کارکنان.
به این ترتیب، شیما توانست با برنامهریزی کردن کارها مطابق با چرخههای انرژی خود، بازدهیاش را بالا ببرد و مطمئن باشد که برای کارهای مهم و دشوار، بیشترین انرژی و بازدهی را خواهد داشت.
میتوانید در برنامهریزیتان از جزر و مدهای این چرخه هم سود ببرید! مثلا اگر شما آدمی هستید که صبحها ذهنش بهتر کار میکند، میتوانید صبح زود خودتان را به شرکت برسانید و کارهای خلاقانه را آن موقع انجام بدهید.
سکوت و فضای خالی شرکت، فرصت مناسبی فراهم میکند تا بدون مختل شدن تمرکزتان، کارها را پیش ببرید. همچنین با توجه کردن به چرخهی انرژی شرکت، میتوانید متوجه شوید که معمولا افراد چه ساعتی ناهار میخورند و بنابراین حواستان باشد که یک وقت جلسات طوفان فکری را درست بعد از ناهار برگزار نکنید که همه سنگین شده باشند و چرت بزنند!
اگر دوست دارید نکات بیشتری در مورد برنامهریزی یاد بگیرید، مطلب مراحل برنامه ریزی موفق را بخوانید که کمک میکند بیشترین استفاده را از زمانتان ببرید!