اثرات نامطلوب تنبیه کودکان و ۱۰ روش جایگزین آن-تنبیه کودکان به شکلی که در برخورد با کار نادرستشان آنها را با پیامدهای دردناکی مواجه کنیم، شاید باعث شود کارشان را تکرار نکنند، اما اثرات جانبی نامطلوبی به دنبال دارد. کودکی که تنبیه شده ممکن است واکنش احساسی نشان بدهد، مقابلهبهمثل کند یا از فرد تنبیهکننده دوری کند. اگر میخواهید کودکی داشته باشید که مهربان و مؤدب است و دائما نیاز ندارد که او را به انجامِ کارِ درست وادار کنید، با این نوشته همراه شوید.
تناقضی در تنبیه کودکان وجود دارد؛ تنبیه عملِ خشونتآمیزِ یک بزرگسال است که کودک را هدف قرار میدهد، این در حالی است که خشونت همان واکنش ناخوشایندی است که نمیخواهیم در کودکان مشاهده کنیم. تنبیه کودکان احساس تنفر را در آنها شعلهور میکند و اغلب به دلیل اینکه رفتارهای نامطلوب آنها را افزایش میدهد منجر به ازدیاد خشونت و سوءاستفادههای جدیِ جسمی و روانی از کودکان میشود.
تقویت مثبت شامل تمام پیامدهای خوشایندی است که در پی رفتار میآیند و تکرار آن رفتار را تقویت میکنند. به جای تنبیه رفتارهای نادرست کودک، سعی کنید مچ او را در زمانهایی که کارهای خوب میکند بگیرید.
از کارهای خوبش تقدیر کنید، این توجه مثبت را به دفعات و به صورت همیشگی انجام دهید. در عین حال مطمئن شوید که کودک در پی کار نادرستی که انجام میدهد پاداشی نمیگیرد؛ برای مثال از انجام تکالیف یا وظایفش در منزل معاف نمیشود یا از دیگران توجه دریافت نمیکند.
پدرومادرِ خوب از روشهای غیرخشن و متناسب با سن کودک برای تربیت او استفاده میکنند. والدین علاوه بر اینکه باید الگوی مثبتی برای کودکانشان باشند باید در صورت مشاهدهی رفتار نادرست با ایجاد انگیزه برای انجامِ کارِ درست، بازداشتن کودک از کار نادرست و تعیین حد و مرزی محکم و منطقی به او پاسخ دهند.
برای رفتار نامهربانانه یا خرابکاریهای کودک همیشه دلایل معصومانهای وجود دارد. گاهی دلیل بازیگوشی و سرخوشی است، و گاهی بروز رفتار خشن یا عصبانی از سر ناراحتی یا سردرگمی است. هرچه رفتار کودک آزاردهندهتر باشد نشانهی رنجِ بیشتر و نیاز شدیدتر او به عشق و درک شدن است. به عبارت دیگر چیزی به عنوان رفتار بد در کودکان وجود ندارد؛ در عوض مسئله کودکی است که بهترین کاری را که میتوانسته انجام داده است و ما او را درک نمیکنیم.
پاسخ این است که زندگی کودک به هر شکلی که باشد او همان را یاد می گیرد. مؤثرترین راه برای آموزش کودکان این است که رفتارتان با آنها همانی باشد که میخواهید کودکان در مقابل دیگران از خود نشان بدهند: رفتاری از سرِ رحم و درک. زمانی که کودکان را کتک میزنید یا بر سرشان فریاد میکشید آنها میآموزند که رفتاری همراه با خشونت داشته باشند.
این کار، درست در زمانی که کودک بیش از همیشه به ما نیاز دارد تا فرصتی برای یادگیری نحوهی مدیریت احساساتش در اختیارش بگذاریم به او این پیام را میدهد که با فوران احساسات ترسناکی که تجربه میکند تنها رها شده است.
البته من طرفدار سرسخت کنار کشیدن کودک از موقعیت دردسرساز و شنیدن حرفها و احساسات او هستم (نقطهی مقابل گوشهنشانی) بعد از شنیدن حرفهای کودک باید به او کمک کنید تا مرحله به مرحلهی احساساتی را که موجب انجام کار نادرست شده است پردازش کند.
این کار به معنیِ انکار مسئولیتی که برای هدایت کودکان بهوسیلهی تعیین حدومرزها بر عهده داریم نیست. دویدن به خیابان، زدن بچهها، ادرار روی فرش، کندن گلهای باغچهی همسایه، آسیب زدن به حیوانات همگی همچنان کارهای ممنوعه هستند؛ اما اینها همان حدومرزهای تربیتی هستند و نه تنبیه کودکان.
اگر دارید از خودتان میپرسید چطور کودکم میتواند بدون اینکه او را «تنبیه» کنم یاد بگیرد که دوباره کار اشتباه را تکرار نکند؟ پس فرض شما بر این است که برای «تربیت» کودک به تنبیه نیاز است. این فرض همانطور که گفتیم درست نیست و برای تربیت فرزندان روشهای مفیدتری وجود دارد که به آنها اشاره خواهیم کرد.
همانطور که پیشتر اشاره کردیم تحقیقات نشان میدهند تنبیه کودکان به افزایش رفتارهای نادرست در آنها منجر میشود. تنبیه کودکان آنها را عصبانی میکند و در لاک دفاعی فرو میبرد. تنبیه ترشح هورمون آدرنالین و سایر هورمونهای مرتبط با واکنشهای جنگ، گریز یا فلج شدگی را در بدن کودکان آغاز میکند و انگیزهی استدلال منطقی و همیاری را سرد میکند.
کودک در مواجهه با تنبیه به سرعت رفتارِ «بد» منجر به تنبیه را فراموش میکند، آنها حتی وقتی دارند احساسات تلخ پس از تنبیه را طی هفتههای آینده پردازش میکنند چیزی از دلیل اصلی تنبیهشان به یاد نمیآورند. اگر قرارباشد کودکان از تنبیه درسی بیاموزند آن درس دروغگویی و پرهیز از به دام افتادن دوباره خواهد بود.
با تنبیه کودکان بین خودتان و آنها فاصله میاندازید و از تأثیر و نفوذتان روی آنها میکاهید. تنبیه کودکان حتی ضریب هوشی (IQ) آنها را پایین میآورد، زیرا تا زمانی که به طور تمام و کمال احساس امنیت و مصون بودن از خطر نداشته باشند ذهنشان برای یادگیری آزاد نخواهد بود. به زبان ساده تنبیه هرگز روشی مؤثر برای بار آوردن انسانی مسئولیتپذیر، باملاحظه و شاد نیست. تنبیه کودکان به طور کلی درسهای نادرستی به آنها یاد میدهد.
اگر به جای تنبیه کودکان بتوانیم در عین حفظ مهربانی و رابطهمان با آنها برایشان حد و مرز تعیین کنیم، کودکانمان آنچه را انجام میدهند درونی میکنند و در مقابلِ راهنماییهای ما مقاومت نشان نمیدهند تا بتوانند رابطهای را که با ما دارند حفظ کنند.
علاوه بر این کودکان تحت چنین تربیتی تأثیر رفتارشان را روی دیگران میبینند بنابراین به انسانهایی باملاحظه و مسئول تبدیل میشوند. به دلیل اینکه این کودکان پدرومادری داشتهاند که قادر به اداره و تنظیم احساسات خود (خودگردانی احساسات) بودهاند از آنها الگو میگیرند و میآموزند که چطور میتوانند احساسات خودشان و به دنبال آن رفتارشان را مدیریت کنند. این کودکان چون مورد پذیرش تمام و کمال پدرومادر قرار دارند با احساسات قویِ درونیشان در ارتباط هستند و برای کشف آنها باانگیزهاند.
این روشی است که به کودکان میآموزد احساساتشان را تعدیل کنند. شما الگوی آنها هستید. وقتی ناراحتید دست به عمل نزنید. اگر در لحظاتی متوجه شدید نمیتوانید به عشق درونیای که به فرزندتان دارید متصل شوید، به این فکر کنید که در چنین موقعیتی پدرومادری خارقالعاده چطور رفتار خواهند کرد؟ و همان کار را انجام بدهید. اگر نمیتوانید، نفس عمیقی بکشید و تا زمانی که آرامشتان را بازبیابید صبر کنید؛ سپس به آنچه پیش آمده است رسیدگی کنید. در مقابل میلتان به تنبیهگری مقاومت کنید. تنبیه همیشه نتیجهی معکوس میدهد.
وقتی کودک اسیر هورمون آدرنالین و دیگر هورمونهای جنگ و گریز باشد، نمیتواند چیزی یاد بگیرد. به جای موعظه کردن برای کودک «زمانی برای در میان گذاشتن احساسات» در نظر بگیرید؛ با او بمانید و اجازه بدهید زیر سایهی شما هیجانات احساسیِ خود را بیان کند. هدف این است که «محیط انسجامبخش»ی برای ناراحتی کودک فراهم کنید.
محیطی حمایتی که در آن کودک قادر باشد به انسجام احساسی دست پیدا کند. بیان احساسات به فرد بالغی که مراقب، پذیرا و امن است به کودک کمک میکند از میان عواطفی که تجربه میکند بگذرد و بیاموزد که چگونه خودش را دلداری بدهد تا سرانجام قادر باشد به صورت مستقل احساساتش را تعدیل کند.
وقتی کودک طوفان احساساتش را شرح میدهد سعی نکنید برایش دلیل بیاورید. بعد از این برونریزیِ احساسی کودک حال بسیار بهتری پیدا میکند و به شما نزدیکتر میشود؛ در همین زمان ذهنش نسبت به راهنماییهای شما حالت پذیرنده پیدا میکند. حالا میتوانید به او بگویید چرا ما از عبارت «خفه شو» استفاده نمیکنیم، چون رنجش به بار میآورد؛ یا چرا دروغ نمیگوییم، چون رشتهی نامرئیای را که قلبهایمان را به هم وصل میکند قطع میکند.
مثال مسواک زدن را در نظر بگیرید. برای اینکه کودکتان یاد بگیرد مسواک بزند و خودش آن را انجام بدهد چه میکنید؟ اوایل شما این کار را برایش انجام میدهید. خودتان با مسواک زدن مرتب الگویی برای او فراهم میکنید. مسواک زدن را به کاری مفرّح تبدیل میکنید. کمکم مسئولیت این کار را به خود او واگذار میکنید. سرانجام کودک شما خودانگیخته به سراغ مسواک زدن خواهد رفت.
همین قاعدهی کلی برای آموختن سپاسگزاری از دیگران، رعایت نوبت، جا نگذاشتن وسائل، آب دادن به گلدانش، انجام تکالیف مدرسه و اغلبِ مسائل دیگری که به ذهنتان میرسد کاربرد دارد. روالهایی که برای کودک به صورت عادت درمیآیند اهمیت فوقالعاده دارند زیرا برای یادگیری مهارتهای اولیه یک «داربست» فراهم میکنند درست به همان شکل که داربست یک ساختمان ساختاری را برای شکلگیری آن فراهم میکند. شاید از کوره در بروید که دوباره ژاکتش را جاگذاشته، اما فریاد کشیدن بر سر کودک به او کمک نمیکند این مسئله را به خاطر بسپارد؛ بلکه این «داربست»ها هستند که به کمک او میآیند.
قبل از اینکه بتوانید عملکرد کودک را تصحیح کنید باید بتوانید با او رابطه برقرا کنید. حتی در هنگام ارائهی راهنمایی لازم است رابطهی خود را با کودک حفظ کنید زیرا ارتباط با پدرومادر به کودک انگیزه میدهد تا بهترینِ خودش باشد. فراموش نکنید کودکان وقتی بدرفتاری میکنند که دربارهی خودشان احساس بدی پیدا کردهاند و رابطهشان را با ما گسسته میبینند.
به پایین خم شوید تا بتوانید به چشمان کودک نگاه کنید: «عصبانی شدی… بهم بگو چی میخوای… گاز گرفتن ممنوعه!»
از زمین بلندش کنید به چشمهایش نگاه کنید و بگویید: «دلت میخواد میتونستی بیشتر بازی کنی… الان وقت خوابه.»
تماس چشمی محبتآمیز با او برقرار کنید و بگویید: «الان خیلی ناراحتی.»
دستتان را روی شانهاش بگذارید و بگویید: «میترسی دربارهی کلوچه باهام حرف بزنی.»
البته که میخواهید روی برخی قواعد پافشاری داشته باشید. اما در عین حال میتوانید چشمانداز کودک را تصدیق کنید. کودکان وقتی احساس میکنند که درکشان میکنید بهتر میتوانند حدومرزهای ما را بپذیرند.
«گاز گرفتن ممنوعه! تو خیلی خیلی عصبانی هستی و اذیت شدی، اما باید این رو با حرف زدن به برادرت بگی.»
«الان وقت خوابه. میدونم دلت میخواست بیشتر بازی کنی.»
«تو نمیخوای مامان بهت نه بگه… شنیدم چی گفتی…و جوابم نهِ. ما به هم نمیگیم خفه شو، حتی وقتی از دست هم ناراحت و عصبانی هستیم.»
«مهم نیست چقدر ترسیدی، میخوام که حقیقت رو بهم بگی.»
به یاد داشته باشید تمام «بدرفتاری»ها نمایشی از نیازهای برحق کودک است، حتی اگر روش ابراز آنها صحیح نباشد. کودکان برای رفتار نادرست خود دلیلی دارند حتی وقتی به نظر ما این دلیل موجه نیست. آیا کودکتان بسیار بد رفتار میکند؟ پس حتما در حال تجربهی حالی بسیار بد است.
آیا به خواب بیشتر، گذراندن زمان بیشتر با شما یا استراحت بیشتر نیاز دارد؟ شاید هم به فرصتی بیشتر برای گریه کردن و آزاد کردن احساسات منفی که همهی ما در خود انباشته میکنیم؟ اگر به نیازی که بدرفتاری از آن سرچشمه گرفته است رسیدگی کنید، آن رفتار حذف خواهد شد.
کودکان تقریبا به همهی درخواستهای ما جواب مثبت میدهند به این شرط که آن را با زبان خوش بیان کنیم. به جای نه گفتن راهی برای گفتنِ بله پیدا کنید؛ حتی وقتی مشغول وضع حدومرزها برای کودک هستید. «اوهوم الان وقت جمعوجور کردنه، و آره من بهت کمک میکنم و آره که میتونیم قلعهای که ساختی رو جمع نکنیم، باشه میتونی در اینباره غرغر کنی، بله اگه عجله کنی میتونیم یه داستان دیگه هم بخونیم، و البته که میتونیم این کار رو مثل یه بازی انجام بدیم و آره که عاشقتم و بله که شانس آوردم که مامام تو شدم. بله!» وقتی با بله گفتن و تأیید کردن با کودک حرف بزنید او واکنشی مهربانانه و درخورِ رفتار خودتان بروز خواهد داد.
در این مدت از آنچه او میگوید تبعیت کنید. دنیا بهخودیخود به طور مکرر به کودک احساس حقارت میدهد بنابراین در این ۲۰ دقیقه فردی ناشی و بیکفایت باشید و بگذارید او برنده باشد. هرهر خندیدن ترسها و نگرانیهای فروخورده را آزاد میکند، پس حتما با کودک بازی کنید، هرهر بخندید و دلقکش شوید. با بالش با هم بجنگید. کشتی بگیرید. او را در آغوش گرم و آرامشبخش خود بگیرید.
بگذارید از آنچه در ذهنشان میگذرد با شما حرف بزند، بگذارید سرزنش کنند یا جیغ بکشند. فقط باید تمام این احساسات را بپذیرید و با تمام وجود در لحظه حضور داشته باشید. کودکان وقتی مطمئن میشوند که میتوانند به صرفِ وقت اختصاصی روزانهی والدین با آنها تکیه کنند شکوفا میشوند، زیرا به اندازهی کافی اعتماد در آنها پدید میآید که بتوانند طیف احساساتی را که تجربه میکنند بازگو کنند؛ به علاوه این کودکان «مایلاند» که رفتاری درست داشته باشند.
اگر دربارهی خودتان احساس بدی دارید نمیتوانید پدرومادر الهامبخشی باشید. درست به همان نحو که کودک شما اگر احساس بدی دربارهی خودش داشته باشد نمیتواند کار «درست» را انجام بدهد. همیشه میتوانید رابطهتان را با کودتان بهبود بدهید. از همین امروز شروع کنید.
وقتی همهی راهها به شکست منتهی شد خودتان را در آغوش بگیرید و بعد از آن کودکتان را. در مسیر پرورش کودک، پیوندِ با اوست که بر همهی راهکارهای دیگر پیروز میشود.
برگرفته از psychologytoday psychologytoday
هشدار! این مطلب صرفا جنبه آموزشی دارد و برای استفاده از آن لازم است با پزشک یا متخصص مربوطه مشورت کنید.
کلمات کلیدی: تنبیه – اثرات نامطلوب – روش جایگزین – مشاوره – فرزند سالم و شاد