کیسه تنان چگونه تولیدمثل می کنند؟ همه گونههای کیسه تنان قادر به تولیدمثل جنسی هستند، که تنها در یک مرحله از چرخه زندگی، معمولا انواع چتری رخ میدهد. بسیاری از کیسه تنان نیز به صورت غیرجنسی تولیدمثل میکنند که ممکن است در هر دو مرحله رخ دهد. در تولیدمثل غیرجنسی، افراد جدید از تکههای بافتی که از والدین جوانه میزنند، یا توسط والدینی که به صورت طولی یا عرضی به دو فرد کوچکتر تقسیم میشوند، به وجود میآیند. پولیپهایی که از نظر فیزیکی به یکدیگر متصل می شوند یا در یک توده بافت مشترک قرار میگیرند، یک کلنی را تشکیل میدهند. در ادامه انواع تولیدمثل جنسی و غیر جنسی در کیسه تنان را بیشتر بررسی میکنیم.
تولیدمثل جنسی کیسه تنان اغلب شامل یک چرخه زندگی پیچیده با هر دو مرحله پولیپ و مدوز است. به عنوان مثال، در ژلهماهیها و ژلههای جعبهای یک لارو شنا میکند تا جایی که محل مناسبی پیدا میکند و سپس تبدیل به پولیپ میشود. این لارو به طور معمول رشد میکند، اما سپس شاخکهای خود را جذب کرده و به صورت افقی به یک سری از دیسکها تقسیم شده که به مدوز ی جوان تبدیل میشود، فرآیندی که به آن استروبیلاسیون میگویند.
نوجوانان شنا کرده و به آرامی رشد میکنند و به بلوغ میرسند، در حالی که پولیپ دوباره رشد میکند و ممکن است به طور دورهای به استروبیلاسیون ادامه دهد. بزرگسالان غدد جنسی در معده دارند و این غدد جنسی در فصل تولیدمثل تخمک و اسپرم را در آب آزاد می کنند. این پدیده توالی نسلهای مختلف سازمانیافته (پولیپ چسبیده که بهصورت غیرجنسی تولیدمثل میکند، به دنبال آن مدوز شناگر آزاد ایجاد شده که از طریق جنسی تولیدمثل میکند) گاهی اوقات تغییر مراحل غیرجنسی و جنسی، «متاژنز» نامیده میشود، اما نباید آن را با تناوب نسلهایی که در گیاهان یافت میشود اشتباه گرفت.
تخمریزی عموماً توسط عوامل محیطی مانند تغییرات دمای آب انجام میشود و انتشار آنها با شرایط نوری مانند طلوع، غروب خورشید یا فاز ماه تحریک میشود. بسیاری از گونههای کیسهتنان ممکن است به طور همزمان در یک مکان تخمریزی کنند، به طوری که تخمکها و اسپرمهای زیادی وجود دارد که شکارچیان نمیتوانند بیش از درصد کمی آن را بخورند. این تخمریزیهای انبوه ممکن است هیبریدهایی تولید کنند که برخی از آنها میتوانند تهنشین شده و پولیپ را تشکیل دهند، اما مشخص نیست که چقدر میتوانند زنده بمانند. در برخی از گونهها، تخمکها مواد شیمیایی آزاد میکنند که اسپرم همان گونه را جذب میکند.
تخمهای بارور شده با تقسیم به لارو تبدیل میشوند تا زمانی که سلولهای کافی برای تشکیل یک کره توخالی (بلاستولا) وجود داشته باشد و سپس یک فرورفتگی در یک انتها (گاسترولاسیون) ایجاد شده و در نهایت به حفره گوارشی تبدیل میشود. لاروها که پلانول نامیده میشوند، با استفاده از مژک شنا میکنند یا میخزند. آنها سیگاری شکل هستند، اما در انتهای جلو کمی گستردهتر هستند، که انتهای قطبی بیحرکت است و در نهایت اگر گونه دارای مرحله پولیپ باشد، به یک بستر متصل میشود.
لاروهای آنتوزوئن، یا زرده بزرگی دارند یا میتوانند از پلانکتون تغذیه کنند و برخی از آنها قبلاً جلبکهای درونهمزیستی دارند که به تغذیه آنها کمک میکند. از آنجایی که والدین بیحرکت هستند، این قابلیتهای تغذیهای دامنه گسترش لاروها را افزایش میدهد و از ازدحام بیش از حد آن در مکانهای مشخصی جلوگیری میکند. لاروهای ژلهماهیها و هیدرها زرده کمی دارند و اکثر آنها فاقد جلبک همزیستی هستند و بنابراین باید به سرعت تهنشین شده و به پولیپ تبدیل شوند. در عوض، این گونهها برای گسترش دامنه حرکتی به مدوز خود متکی هستند.
تمام کیسهتنان شناخته شده میتوانند به روشهای مختلف به صورت غیرجنسی تولیدمثل کنند، علاوه بر این که پس از تکه تکه شدن دوباره تولید میشوند. پولیپهای هیدروزوآ فقط جوانه میزنند، در حالی که مدوز برخی از هیدروزوآها میتواند از وسط تقسیم شود. پولیپهای Scyphozoan می توانند هم جوانه بزنند و هم از وسط شکافته شوند. علاوه بر هر دوی این روشها، Anthozoa میتواند به صورت افقی درست بالای پایه تقسیم شود. تولیدمثل غیرجنسی باعث میشود که فرزند ایجاد شده تبدیل به یک کلون بالغ شود.
هیچ اندام تنفسی در کیسهتنان وجود ندارد و هر دو لایه سلولی اکسیژن را از آب اطراف جذب کرده و دیاکسیدکربن را به داخل خارج میکنند. هنگامی که آب موجود در حفره گوارشی کهنه میشود باید جایگزین شود و مواد مغذی که جذب نشدهاند همراه با آن دفع میشوند. برخی از آنتوزوآها دارای شیارهای مژکدار روی شاخکهای خود هستند که به آنها اجازه میدهد آب را بدون باز کردن دهان از داخل و خارج حفره گوارشی پمپ کنند. این امر تنفس را پس از تغذیه بهبود میبخشد و به این حیوانات که از حفره به عنوان اسکلت هیدرواستاتیک استفاده میکنند اجازه میدهد تا فشار آب را در حفره بدون بیرون ریختن غذای هضم نشده کنترل کنند.
کیسهتنانی که حامل همزیستهای فتوسنتزی هستند ممکن است مشکلی عکس این مسئله یعنی اکسیژن بیش از حد داشته باشند، که ممکن است سمی باشد. این حیوانات مقادیر زیادی آنتیاکسیدان تولید میکنند تا اکسیژن اضافی را خنثی کنند.
به طور کلی تصور میشود که کیسه تنان مغز یا حتی سیستم عصبی مرکزی ندارند. با این حال، آنها دارای مناطق یکپارچه بافت عصبی هستند که میتواند نوعی استقرار مرکزی در نظر گرفته شود. بیشتر بدن آنها توسط شبکههای عصبی غیرمتمرکز عصبدهی میشود که ماهیچههای شنای آنها را کنترل میکند و با ساختارهای حسی ارتباط برقرار میکند، اگرچه هر گروه ساختارهای کمی متفاوت دارد. این ساختارهای حسی که معمولاً روپالیا نامیده میشوند، میتوانند سیگنالهایی را در پاسخ به انواع مختلف محرکها مانند نور، فشار و موارد دیگر تولید کنند.
مدوز معمولاً چندین عدد از آنها را در اطراف لبه چتر دارد که با هم کار میکنند تا شبکه عصبی حرکتی را کنترل کنند که مستقیماً ماهیچههای شنا را عصبدهی میکند. اکثر کیسه تنان نیز یک سیستم موازی دارند. در اسکایفوزوئرها، این به شکل یک شبکه عصبی منتشر است که اثرات تعدیلی بر روی سیستم عصبی دارد.
ارتباط بین سلولهای عصبی میتواند توسط سیناپسهای شیمیایی یا اتصالات شکافدار در هیدروزوآها رخ دهد، اگرچه اتصالات شکافدار در همه گروهها وجود ندارد. کیسه تنان بسیاری از انتقال دهندههای عصبی مشابه بسیاری از حیوانات، از جمله مواد شیمیایی مانند گلوتامات، GABA، و استیلکولین را دارند. این ساختار تضمین میکند که عضله به سرعت و به طور همزمان از هر نقطه از بدن تحریک شود و همچنین پس از آسیب به روش مناسبتر و بهتری میتواند بهبود یابد.
مدوزها و کلنیهای شناگر پیچیده مانند سیفونوفورها و کندروفورها با استفاده از استاتوسیستها، محفظههایی پوشیده از کرک که حرکت دانههای معدنی داخلی به نام استاتولیت را تشخیص داده و شیب و شتاب را حس میکنند. اگر بدن در جهت اشتباه کج شود، حیوان با افزایش قدرت حرکات شنا در سمتی که کرکها کمتر است، حرکت خود را تنظیم میکند. اکثر گونهها دارای Ocelli (چشمهای ساده) هستند که میتوانند منابع نور را تشخیص دهند. با این حال، چترهای دریایی جعبهای در میان مدوزها منحصربهفرد هستند، زیرا دارای چهار نوع چشم واقعی هستند که شبکیه، قرنیه و عدسی دارند. اگرچه چشمها احتمالاً تصویر نمیسازند، اما این جانوران میتواند به وضوح مسیری که نور از آن میآید را تشخیص دهد.
منبع : 1