۱۸ سوالی که پس از شکست در کنکور باید از خود بپرسید – قسمت دوم
همانطور که در قسمت قبل گفته شد، اگر پس از کنکور، نسبت به دستیابی به رتبهی مد نظرتان خوشبین نباشید، در محاصرهی احساسات و برداشتهای متفاوت قرار میگیرید. در قسمت دوم و پایانی این مقاله، درخصوص تحلیل و بررسی این تفکرات و احساسات و سؤالاتی که پس از شکست در کنکور باید از خودتان بپرسید، توضیحاتی ارائه میدهیم.
در خانواده بالاترین مدرک سیکل است، خواهر که زود ازدواج کرد و همسرداری و بچهداری فرصت ادامهتحصیل را از او گرفت، برادر بزرگتر مجبور شد کنار پدر کار کند تا خرج خانواده را دربیاورد. همه به سهم خود تلاش کردهاند، اکنون نوبت به من رسیده است. قرار است بهجای آنها کنکور بدهم و لیسانس بگیرم تا به قول آنها جلوی فامیل و در و همسایه، آبرو داشته باشیم.
شما اگر تنها موفق به تحقق اهداف خودتان بشوید، بیاندازه شایستهی تحسین هستید، روا نیست کسی فراتر از این از شما انتظار داشته باشد. مگر یک نفر چقدر انرژی دارد که بخواهد آرزوهای برآوردهنشدهی دیگران را هم برآورده کند؟ اگر در چنین شرایطی قرار گرفتهاید، پیش از هر اقدامی، توانمندی و آرزومندی خود را با هم مقایسه کنید. هرچه فاصلهی بین این دو بیشتر باشد، میزان نارضایتی شما از زندگی بیشتر خواهد بود.
هیچ بعید نیست که این افراد به دنیا آمده باشند تا درنهایت یکی مثل سایر بزرگان خاندان خود شوند. غافل از اینکه تحت چنین شرایطی، ممکن است فردیتشان قربانی مصلحتطلبی و سلیقهی عمومی خانواده شود.
شاید افسردگی بسیاری از افرادی که موقعیتِ ممتاز و منزلت اجتماعی رشکبرانگیزی دارند، نتیجهی تربیت در چنین فضایی باشد. برای مثال یک روز اتفاقی با جوانی برخورد کردم که بسیار باشخصیت و مصمم بود. سومین یا چهارمین بار بود که میخواست در کنکور شرکت کند. پیش از این با رتبهی زیر ۲۰۰۰ قبول شده بود، اما این رتبه، او را به رشتهی دلخواهش نمیرساند. این ناکامی بهاضافهی مسائل دیگر، باعث شده بود با لجبازی بیشتری درس بخواند، تا انتظارات اولیای مدرسه را محقق کند. او یکی از دانشآموزان سمپاد (سازمان ملی پرورش استعدادهای درخشان) بود. شانس آورد که خودکشیاش ناموفق بود و پس از چند ماه از کُما برگشت!
بیتردید تمایل شما به قبولی در دانشگاه، با هر انگیزه و توجیهی، صددرصد به نفع مؤسسات آموزشی خواهد بود، اما آیا منافع شما هم مد نظر قرار میگیرد؟ پاسخ دادن به این پرسش، وظیفهای است که پیش از هرکس، برعهدهی خود شماست. آیا راضی هستید با عبور از کنکور و ورود به دانشگاه، غافلگیر، سَرخورده یا پشیمان شوید؟
به گفتهی «کن رابینسون» مدرکگرایی، دیگر مانند گذشته ارج و قربی ندارد، پس بگردید و ببینید چه هدف و انگیزهی دیگری برای حضور در دانشگاه دارید؟ افزایش معلومات؟ بهدست آوردن موقعیت شغلی مناسب؟ همرنگ شدن با جماعت؟ چشموهمچشمی؟ فرار از سربازی؟
اگر به این پرسشها فکر نکنید، به احتمال زیاد درنهایت در مخمصه میافتید؛ مخمصهای که برای خروج از آن مجبور میشوید مدام بهدنبالِ گرفتن مرخصی، حذف ترم، تغییر رشته، انصراف و کنکور مجدد باشید یا درنهایت، به حضور بیمعنا و منفعل در کلاس درس محکوم شوید؛ تازه اگر به قول خودتان، کلاس را نپیچانید. شُعار غالب دانشجویانی که در مخمصه میافتند، جملهی «خسته نباشید» خطاب به استاد است؛ آن هم در همان نیمساعت اول کلاس!
شرط لازم برای واکاوی موفق انگیزهها، دست یافتن به مرتبهای قابل قبول از خودشناسی است. در ضمن، این کار کمی هم به فوتوفن تحلیلگری نیاز دارد. برای خودشناسی ابزارهای زیادی وجود دارد، اما از بین آنها «آزمونهای معتبر» انگشتشمار و معدود هستند. نباید اسیر ظاهر و جذابیتهای دروغین و بیاساس ابزارهای خودشناسی شوید.
برای مثال، تست هوش هیجانی، تست MBTI، تست کهنالگوهای اسطورهای از جمله آزمونهایی بودند که به من خیلی کمک کردند. پیشنهاد میکنم حتما، حتما و حتما کتاب «شغل مناسب شما» اثر پل و باربارا تیگر را بخوانید. دختر خانمها هم میتوانند در کنار این، کتاب «همسر مناسب شما» را از همین دو نویسنده مطالعه کنند.
لطفا این مسائل را شوخی نگیرید. غافلگیر شدن را انتخاب نکنید. شاید در آینده به این سادگی فرصت جبران اشتباهات و اصلاح انتخابهایتان را بهدست نیاورید. اگر میخواهید در آینده زندگی راحتی داشته باشید، اگر میخواهید برای گرفتن وام، دربهدر دنبال ضامن ندوید، اگر مایلید از منزلت اجتماعی و زندگی خانوادگی خوبی بهرهمند شوید، برای رسیدن به اینها باید از همین الان تلاش کنید.
منتظر کسی نباشید. بگذارید آب پاکی را روی دستتان بریزم و خیالتان را راحت کنم. مهمترین و تأثیرگذارترین فرد در سرنوشت شما کسی نیست جز «خودتان». پس به امید این و آن نباشید و منتظر تغییر یا بهبود سیاستها نمانید. آدم عاقل در عین حال که منتظر فرصتهاست، دست روی دست نمیگذارد، تلاش میکند و خود را توانمند میسازد.
در همین راستا، پیشنهاد میکنم قبل از هرگونه تصمیم گیری، با «خطاهای شناختی» آشنا شوید. آشنایی با آنها باعث میشود تهدیدها را از خود دور و فرصتها را به خود نزدیکتر کنید.
برخی از افراد تا خودشان چیزی را تجربه نکنند، به درک قابل قبولی از پدیدهها و رویدادهای پیرامون خود نمیرسند. انگار که باید سرشان به سنگ بخورد، اما چندبار؟ به چه قمیتی؟
بسیار بعید به نظر میرسد که بتوان مستقل از گذشته و بیتوجه به آینده تصمیم گرفت. پیرو همین اصل، هر انتخاب شما میتواند انتخابهای بعدیتان را تحت تأثیر قرار بدهد و بر تصمیمهای بعدیتان سایه بیندازد، چنانکه گاهی عواقب یک انتخاب، گریبانتان را بگیرد و تأثیرات نامطلوبش تا مدتها بر شما تحمیل شود. دلیل این همه تأکیدم این است که متأسفانه دانشآموزان زیادی را در این زمینه غیرمصمم، بیاراده، از پیش تسلیمشده، ناآگاه و بیهدف یافتهام؛ همانها که به احتمال زیاد بعدا کاری از دستشان بر نمیآید، مگر گشودن سفرهی دلشان برای دیگران.
برایم تعریف کرد که هنگام ثبتنام، فضای دانشگاه هیچ به مذاقش خوش نیامده بود. درنهایت، از ثبتنام منصرف شد و یک سال معطل ماند تا دوباره کنکور بدهد.
خودتان قضاوت کنید؛ اگر این دوست من قبل از انتخاب رشته، دستِکم یکبار به وبسایت دانشگاه یادشده مراجعه کرده بود، لزوما باز هم همین انتخاب را میکرد؟ آیا باز هم یک سال از عمر خود را پشت دروازهی دانشگاه میگذراند؟ آیا یک جستوجوی ۵ دقیقهای، نمیتوانست از هدر رفتن ۳۶۵ روز از عمر گرانبهای او جلوگیری کند؟
بر همین اساس، اگر به شعر، بازیگری، موسیقی، روانشناسی، فیزیک، شیمی، زبان انگلیسی و هر رشتهی دیگری علاقهمندید، تا زمانی که بهاندازهی کافی تحقیق نکردهاید، رشته و دانشگاه خود را تعیین نکنید. در غیر این صورت، بعد از ورود به دانشگاه، احتمالا از تفاوت تصورتان با واقعیت امر، متعجب میشوید!
اگر میخواهید به بهترین جواب برسید، به نظرم میارزد که کمی همت کنید و وقت بگذارید. جوابی که ممکن است مثل تغییر ریل قطار، مقصد آیندهتان را تعیین کند. پیشنهاد میکنم در صورت امکان در فاصلهی اعلام نتایج و انتخاب رشته، به چند دانشگاه مطرح سفر کنید یا به نزدیکترین دانشگاه بروید یا لااقل به وبسایت آن دانشگاهها سر بزنید. تاریخچه، امکانات، رتبهی علمی، سیاستهای حاکم بر فضای آموزشی، سابقه و دستاوردهای علمی استادان و … را بررسی کنید. اگر در قسمت آشنایی با دانشگاه فایل ویدئویی بیابید که دیگر نور علی نور است.
در هنگام مراجعه به دانشگاه، هرگز بهسرعت به روایات و حکایات دیگر دانشجوها اعتماد نکنید. در عوض، رتبهی آزمون سراسری و معدلی فعلیشان را بپرسید.
با طیف متنوعی از دانشجویان گفتوگو کنید. فقط سراغ پیشکسوتان دانشگاه نروید؛ همانهایی که نیّت کردهاند یکمرتبه با استادان خود بازنشسته و فارغالتحصیل بشوند. اصلا با مدیرگروه رشتهی موردنظرتان رودررو گفتوگو کنید، او بیش از هرکس دیگری اطلاعات موثق دارد و از تغییرات آتی قوانین و سیاستهای خرد و کلان مطلع است.
راه دیگر، تهیهی دفترچهی انتخاب رشتهی سال گذشته است که در آن شرایط خاص دانشگاهها و بایدها و نبایدهای هر رشته ذکر شده است. مثلا اگر به رشتهی تربیتبدنی علاقه دارید، بررسی کنید که آیا نمرهی عینکتان اجازه میدهد چنین رشتهای را انتخاب کنید یا نه؟ یا اگر میخواهید در شهر دیگری ادامه تحصیل بدهید، آیا دغدغهی اِسکان دارید یا نه؟ در صورت جواب مثبت، آیا حاضرید در دانشگاهی ثبتنام کنید که خوابگاههایش بیرون از دانشگاه هستند؟
خودشناسی اولین و مهمترین نکته است. گزینهی دیگر بازار کار است. چه برنامهای برای کسب درآمد و تأمین هزینههای زندگیتان دارید؟ آیا به برنامهی جایگزین اندیشیدهاید؟ آیا میخواهید کارمند بشوید؟ در شرکت خصوصی یا یک دستگاه دولتی؟ آیا از همین الان به فکر مهاجرت و جستوجوی شغل در آن سوی آب هستید؟
آیا میخواهید کارآفرین بشوید؟ میخواهید وارد فضای دانشگاهی شوید؟ آیا رشتهای که امسال بازار کار خوبی دارد، چهار سال آینده هم به همین شکل خواهد بود؟
آیا چهار سال بعد، فارغالتحصیل این رشته از سوی صاحبان کار به همکاری دعوت میشود؟ از کجا معلوم که بازار آن، اشباع نشده یا از رونق نیفتاده باشد؟ بیشک نمیتوان همه چیز را پیشبینی کرد یا بر همه چیز کنترل داشت، اما گاهی اوقات کمی پرسوجو مانع از این میشود که در آینده متأسف شویم و حسرت بخوریم.
درونگرایی در شما غالب است، طوری که بیشتر دوست دارید دور از جمعیت، به مسائل موردعلاقهی خود فکر کنید. در این صورت میتوان گفت که فضای پژوهش، نظریهپردازی، اشتغالات هنری، صنایع دستی و … به روحیات شما نزدیکتر است، اما آیا در این زمینهها، مستعد هم هستید؟ آیا واقعا به فعالیتهای یادشده علاقه دارید؟
در صورت پاسخ مثبت، آیا اصلا جسارت پیگیری انتخاب خود را دارید؟ یا از قضاوت دیگران و مخالفت احتمالی خانواده واهمه دارید؟ اصلا آیا رتبهتان اجازه میدهد رشتهی دلخواهتان را انتخاب کنید؟ برای یافتن پاسخ این پرسشها، با افراد صاحبنظر مشورت کنید. زحمت امروز این کار، از پشیمانی و سَرخوردگی فردا بهتر است.
آیامیدانستید اگر پیش از پایان دومین ترم از دانشگاه انصراف بدهید، حق شرکت مجدد در دانشگاه روزانه را نخواهید داشت؟ آیا میدانستید تنها یکبار میتوانید از دانشگاه انصراف و مجددا کنکور بدهید؟
اگر به این نتیجه رسیدید که شاید قبول نشدن در دانشگاه، از ثبتنام ناآگاهانه عاقلانهتر باشد، به شما تبریک میگوییم.
همانطور که اشاره شد دانشگاه دولتی در کنار مزایای متعدد، محدودیتهای خاص خود را نیز دارد. مثلا اگر در امتحان غایب باشید، نمرهی آن درستان صفر و در معدلتان لحاظ میشود. همچنین، غیبت از کلاس اختیاری نیست، مگر با هماهنگی استاد. در غیر این صورت، عدم حضور در کلاس میتواند باعث حذف آن درس و مانع حضور شما در جلسهی امتحان شود.
مسئلهی دیگر بحث اسکان و اقامت است. آیا واقعا برای شروع زندگی خوابگاهی آمادگی دارید؟ آیا با تهدیدها و آسیبهای محتمل و البته مرسوم در زندگی خوابگاهی آشنا هستید؟ از نظر اقتصادی قدرت پرداخت هزینهی خوابگاه را دارید؟ آیا آنقدر تجربهی اجتماعی دارید که بتوانید در فضای ناشناس و متفاوت شهر مقصد، بیدردسر زندگی کنید؟ در صورت تمایل، قبل از پاسخ مثبت و منفی به این سؤال، فیلم «دربند» را ببینید، هم فال است و هم تماشا.
سالهاست که حضور در دانشگاه در مقایسه با گذشته، بیقدروقیمت شده است. پیش از این، نشستن بر صندلی دانشگاه ساده نبود. هرکس که به دانشگاه راه مییافت، حکم رزمندهی از جهادبرگشته را داشت، اما امروزه با افزایش ظرفیت پذیرش دانشجو، شرایط تغییر کرده است.
گذشته از این، در زندگی مسائل بسیار مهمتری پیش خواهد آمد که استرس کنکور در مقابل آن پوچ و بیارزش به نظر میرسد. اگر کنکورچیها اینها را به شما بگویند، آنگاه باید بساط خود را جمع کنند. آنها نمیدانند یا نمیخواهند به شما بگویند که غیر از دخترانِ آتنایی و احیانا آرتمیسی (آتنا و آرتمیس دو نمونه از کهنالگوهای زنانه هستند که ویژگیهایی همچون عقل، رقابتجویی و سرسختی در رسیدن به هدف را دارند) و پسران آپولوییِ و زئوسی (آپولو و زئوس دو نمونه از کهنالگوهای مردانه هستند. از جمله ویژگیهای آنها میتوان به مرتب و منظم بودن، پیگیری و بااراده بودن، قدرتطلبی و تیزبینی اشاره کرد) دیگر دانشجویان شاید مجبور باشند، برای کسب مدارج عالیه بیشتر یا به شکل دیگری تلاش کنند.
همچنین، ممکن است بدون شناخت از روانشناسی جنس مخالف و الگوهای جذب، به خودتان صدمه بزنید. غالبا این عارضه گریبان دانشجویانی را خواهد گرفت که از یک شهرستان کوچکتر به یکی از کلانشهرها کوچ میکنند.
بیتوجهی به آیندهی شغلی هم دور از خردمندی است. کافی است که فرض کنید از دانشگاه فارغالتحصیل شدهاید. آیا مطمئن هستید آنچه آموختهاید به کارتان میآید؟ اصلا آیا به بازار کار اندیشیدهاید؟ یا مثل زمان دانشجویی من، میخواهید با بیاعتنایی به وضع موجود، حدس گلدباخ را اثبات یا مسئلهی تثلیث زاویه را حل کنید؟!
کنکورگران به مشتریانشان نمیآموزند که چطور واقعبین باشند. شاید خرده بگیرید که وظیفهشان هم آموزش این چیزها نیست. صددرصد حق با شماست، اما در مقابل باید با صراحت یادآوری کنم که اغراق در اهمیت کنکور و نشان دادن درِ باغ سبز به کنکوریها، کلاهبرداری ناجوانمردانهای است!
۱۸ سوالی که پس از شکست در کنکور باید از خود بپرسید
منبع :