۹ روش کاربردی برای اینکه کودکانی حرفشنو داشته باشیم-پذیرش، تحمل و خو گرفتن به قوانین و محدودیتهایی که والدین تعیین میکنند، برای کودکان راحت نیست. کودکان کنجکاوی سیریناپذیری برای آزمودن اشیا و کسب تجارب جدید دارند و والدین نیز ناچارند برای حفظ امنیت و سلامتی کودک، آرامش، نظم خانه و دلایل تربیتی دیگر، محدودیتهایی را بر کودکان تحمیل کنند. تحمل این قوانین بهویژه برای کودکانِ کلهشق و لجوج، بسیار دشوار است. آنها دائما مقررات والدین را به چالش میکشند.
اگر والدین با روشهای درستِ مواجهه با این شرایط آشنا نباشند، کشمکش با کودک به یک جنگ قدرت تبدیل میشود که عواقب ناخوشایندی برای هردو طرف به همراه دارد. بهترین راهِ متوقف کردن نمایش جنگ قدرت، پیشگیری از آن در همان ابتدای کار است. در این مقاله با ۹ روش بسیار مؤثر و کاربردی برای پیشگیری از جنگ قدرت در مقابل تحریکاتی که از سوی کودکان صورت میگیرد، آشنا میشویم.
گوش نکردن به حرف والدین و بیتوجهی به درخواست آنها، یکی از روشهایی است که معمولا کودکان با استفاده از آن، بزرگسالان را به جنگ قدرت دعوت کنند. در این مواقع والدین نمیدانند که آیا کودکشان صحبتهای آنها را شنیده است؟ آیا بهعمد حرفهایشان را نادیده گرفته است؟ آیا وقت آن است که اقدامی عملی انجام بدهند؟
پاسخی نمیشنوید و کودکتان همچنان به تماشای برنامه ادامه میدهد. شما نمیدانید که آیا حرف شما را شنیده است یا نه؟ تصمیم میگیرید بررسی کنید. به داخل اتاق میآیید، جلوی تلویزیون میایستید و درحالیکه مستقیم به چشمهای کودکتان نگاه میکنید با لحنی جدی میپرسید: «ازت خواستم چیکار کنی؟» او پاسخ میدهد: «تلویزیون رو خاموش کنم و دستام رو بشورم که شام بخوریم» سپس شما میگویید: «پس لطفا همین کار رو بکن یا اینکه فردا از تلویزیون خبری نیست» و کودک شما تلویزیون را خاموش میکند و برای شستن دستهایش به دستشویی میرود.
در این مثال کودک درخواست شما را فهمیده بود اما تصمیم گرفت آن را نادیده بگیرد. او در حال آزمایش کردن شما بود و میخواست ببیند که اگر جدی نیستید یا اگر قرار است به تکرار، یادآوری یا تهدید ادامه بدهید، چند دقیقه بیشتر کارتون تماشا کند. بررسی شما ابهام را برطرف کرد و رفتارتان نشان داد که انتظارات شما روشن و بهای نافرمانی هم واضح است.
روشِ قطع کردن بحث، روشی توأم با احترام برای خاتمه دادن به بحث و مشاجره قبل از تبدیل شدن آن به جنگ قدرت است. والدین در زمینههای مختلف مثل مسواک زدن، تماشای تلویزیون، بازی با کامپیوتر، غذا خوردن و غیره، باید قوانین روشن و قاطعی برای کودکان داشته باشند. هنگامی که کودکتان یکی از قوانین شما را مورد آزمایش و تعرض قرار میدهد، نباید با او بحث کنید. اگر قرار باشد برای هریک از قوانین با کودک جروبحث کنید، پیامی که به او میدهید این است که قوانین شما قابل مذاکره هستند. والدینی که بر سر قوانین خود بحث میکنند، در واقع کودکان خود را به جنگ قدرت دعوت میکنند.
اگر در گذشته زیاد به کودکتان سخت نمیگرفتید، الان احتمالا وقتی کودک وارد بحث میشود، احساس میکنید باید برایش توضیح بدهید و دلیل بیاورید. کودک هم با «چراهای بیپایان» شما را به چالش میکشد. بحث کردن فقط در صورتی که مطمئن باشید به اطاعت کردن کودک میانجامد، اشکالی ندارد. میتوانید بگویید: «خوشحال میشم بعد از اینکه کاری رو که ازت خواستم انجام دادی، دلیلش رو برات توضیح بدم» (سپس زمانی را برای بحث کردن تعیین کنید.)
اگر کودک بتواند در یک بحث شما را خسته کند و کوتاه بیایید، به این معنی است که اطاعت از قوانینتان اختیاری است و اجباری در کار نیست. اگر پیش از بحث کردن از آنها بخواهید کاری را که باید، انجام بدهند، از یک جنگ قدرت احتمالی اجتناب میکنید.
هنگامی که بچهها میخواهند قوانین ما را مورد آزمایش قرار بدهند یا به چالش بکشند، «گزینههای محدود» روشی بسیار مؤثر برای کمک به بچههاست تا از انتخابهای خود و مسئولیت آن انتخابها آگاه شوند. در اینجا برخی مثالها و گزینههای محدود را مطرح میکنیم که میتوانید از آنها استفاده کنید.
پاتریسای پنج ساله، سر میز غذا سروصدا میکند تا برادرانش را سرگرم کند. مادر از او میخواهد سروصدا نکند. او مدتی ساکت میشود اما دوباره شروع میکند. مادر پاتریسا گزینههای محدودی در اختیار او قرار میدهد. مادر میگوید: «یا از سروصدا کردن سر میز شام دست بردار یا باید پنج دقیقه تو اتاقت باشی تا خودت رو برای همکاری آماده کنی. خب دوست داری چیکار کنی؟» پاتریسا تصمیم به همکاری میگیرد.
وقتی خواهرانش از او میخواهند بدون تقلب بازی کند، او حرف آنها را نشنیده میگیرد. آنها شکایت میکنند. پدر مداخله میکند و میگوید: «اشکان، یا طبق قانون بازی کن یا اینکه باید کار دیگهای بکنی. دوست داری چیکار کنی؟»
اشکان قبول میکند اما پنج دقیقه بعد دوباره تقلب میکند. خواهرانش شکایت میکنند و پدر اینگونه از گفتههای خود پشتیبانی میکند: «اشکان، برو خودت تنهایی یه بازی دیگه بکن. امروز دیگه نمیتونی این بازی رو بکنی.»
در این روش تعداد گزینهها باید محدود باشد. گزینهها مرزهای شما هستند پس باید آنها را جدی بیان کنید و جایی برای فرار باقی نگذارید. کودک را مسئول تصمیم گیری کنید. با گفتن «دوست داری چیکار کنی؟» بار مسئولیت را بر دوش او بگذارید. وقتی کودک پذیرفت همکاری کند اما نکرد، عواقبی را که بیان کردهاید، اجرا کنید.
هوشنگ ده ساله، هنرمندی بلندپرواز است و دوست ندارد وسایل خود را جمعوجور کند. او مغرورانه به آخرین شاهکار خود نگاه میکند و آن را به والدین خود نشان میدهد، سپس برای تماشای تلویزیون به اتاق خودش میرود. وسایل نقاشی او روی پیشخوان آشپزخانه پخشوپلا شدهاند. پدر که قبلا با چنین اوضاعی روبهرو شده است، مداخله میکند و با لحنی جدی میگوید: «هوشنگ، قبل از اینکه کار دیگهای بکنی باید همهی وسایلت رو جمع کنی.»
هوشنگ میگوید: «جمع میکنم، اما اول باید برم دستشویی.» او بهمدت ده دقیقه ناپدید میشود. پدر شک میکند. وقتی بررسی میکند، هوشنگ را در اتاق دیگری پیدا میکند درحالیکه با کامپیوتر بازی میکند. پدر باز هم بررسی میکند و میگوید: «هوشنگ، شنیدی که گفتم قبل از هر کار دیگهای باید وسایلت رو جمع کنی؟» هوشنگ میگوید: «جمع میکنم» اما همچنان به بازی با کامپیوتر ادامه میدهد. او در حال آزمایش است تا بتواند کاری را که پدرش از او خواسته است، عقب بیندازد. هوشنگ به وقتکشی ادامه میدهد. پدر بدون هیچ صحبتی وارد اتاق میشود، کامپیوتر را خاموش میکند و میگوید: «من زمانسنج رو روی ده دقیقه گذاشتم. اگر قبل از به صدا درآمدن زنگ زمانسنج، کارهات رو تموم نکردی، ده دقیقهی دیگه هم تو اتاق میمونی و آماده میشی برگردی و کارت رو تموم کنی. روشنه؟»
هوشنگ راه فراری ندارد. با بیمیلی به آشپزخانه میرود تا وسایلش را جمع کند.
غُر زدن، با صدای بلند صحبت کردن، چرخاندن چشمها، در را به هم کوبیدن و … از جمله عادات تحریککنندهی بسیاری از کودکان هستند که مقاومت در برابر آنها برای بسیاری از والدین دشوار است. اگر کودک را بزنید و پاسخی در سطح کودک به او بدهید، چه درسی به او میآموزید؟ درس بیاحترامی؟ آنها از پیش این درس را میدانند!
هنگامی که کودک قصد دارد با عملی بیادبانه شما را به دام بیندازد، باید به نیت او که به بازی گرفتن شما و آغاز جنگ قدرت است بیتوجه باشید، آن را نادیده بگیرید و روی رفتار او تمرکز کنید. اگر وارد بازی کودک شوید یا با حالتی بیادبانه به او پاسخ بدهید، با بیادبیِ بیشتری روبهرو میشوید. در این میان باید برای خود خطقرمزهایی مشخص کنید. بسیاری از والدین غر زدن، چرخاندن چشمها یا درآوردن زبان به حالت تمسخر را نادیده میگیرند اما در برابر توهین کردن، برخوردهای فیزیکی و فحاشی واکنش نشان میدهند. در این مواقع بهتر است به آنها فرصت بدهید تا رفتارشان را تغییر بدهند. معمولا رفتار درست خود شما بهعنوان والد، بهترین الگوی اصلاحی برای این نوع رفتارهای بیادبانه است.
کاوه هشت سال دارد. او بهسوی خواهرش میرود و به او لگد میزند. خواهر جیغ میکشد و مادر وارد صحنه میشود. خواهر شکایت میکند: «مامان، کاوه بهم لگد زد.» هنوز لکهی قرمز روی ساق پای او دیده میشود. کاوه میگوید: «پام همینطوری بهش خورد. نمیخواستم اذیتش کنم.» مادر با لحنی جدی میگوید: «لگد زدن به دیگران کار خوبی نیست.» مادر بهمدت ۱۵ دقیقه او را به اتاقش (گوشهی تفکر) میفرستد. کاوه میگوید: «دیگه این کار رو نمیکنم. میشه یه فرصت دیگه بدی که نَرَم اتاق خودم؟» مادر محکم بر تصمیم خود باقی مانده است. او میگوید: «شاید دفعهی بعد، اما حالا باید بری تو اتاقت.» مادر به او فرصت دیگری نمیدهد، پس وارد بازی او نمیشود و کودک این پیام را دریافت میکند که در مقابل چنین رفتاری هیچ بخشش و گذشتی در کار نخواهد بود.
حل مؤثر یک مشکل برای هرکسی، بهویژه در هنگام خشم یا احساسات شدید، کار دشواری است. ایجاد آرامش در این شرایط مانع از آغاز جنگ قدرت میشود. در شرایط خشم و ناامیدی، خود را با گفتن جملاتی مثل این از کودکتان جدا کنید:
این روش زمانی مؤثرتر است که والد و کودک در دو اتاق جداگانه باشند. سرعت آرام شدن افراد متفاوت است، بنابراین به خودتان و کودکتان زمان کافی بدهید و پس از اطمینان از آرام شدن او، به صحبت بپردازید.
گاهی والدین از کوره در میروند، کودک را مورد انواع خشونت کلامی، فحش، توهین و حتی تنبیه فیزیکی قرار میدهند و از خطقرمزهای تربیتی خود عبور میکنند. بهمحض آگاهی از این وضعیت، باید فرصتی برای آرام شدن به خود بدهیم. بهتر است چنین چیزی به کودک بگوییم: «لطفا به اتاقت برو و منتظر من باش. برای آرام شدن به کمی وقت نیاز داریم.»
پس از آرام شدن باید به اتاق کودک برویم و از او عذرخواهی کنیم. یک عذرخواهی در چنین موقعیتی بهترین راه شروع است. این حرکت، پیامهای زیادی دارد. این کار به کودکان نشان میدهد چگونه به احساسات دیگران احترام بگذارند. به آنها میآموزد ناراحتیهای کوچک را که اغلب موجب رنجش و جنگ قدرت میشود، چگونه برطرف کنند. نکتهی مهمتر این است که عذرخواهیِ والدین به کودک میآموزد که ما انسان هستیم، هیچ انسانی کامل نیست و همه ممکن است اشتباه کنند، باید بکوشیم و اشتباهاتمان را جبران کنیم.
برخی والدین معتقدند عذرخواهی از کودکان نشانهی ضعف است و احترام فرزندان را نسبت به والدین کاهش میدهد. بررسیها نشان میدهد که عکس این باور درست است. از نظر بچهها، معذرتخواهی نشانهی ضعف نیست بلکه نشانهی قدرت است و شجاعت را به آنها یاد میدهد. کودکان برای افراد بزرگسالی که شهامت انسان بودن را دارند و اشتباهات خود را میپذیرند، احترام قائل هستند.
گاهیاوقات فرزند شما رفتار نادرستی از خود نشان میدهد، در این مواقع آیا از خود میپرسید: «چرا این کار رو با من کرد؟» اگر چنین است، رفتار او را شخصی کردهاید؛ یعنی تصور کردهاید که هدفش از کارهایی که انجام داده است، بیاحترامی به شما، ناراحت کردن یا نادیده گرفتن شما بوده است. معمولا رفتار کودکان هیچوقت با چنین مقاصدی انجام نمیشود. کودکان برای یادگیری قوانینی که وضع میکنیم، به آزمونوخطا نیاز دارند. آنها باید با تجربه کردن (نقض عملی قوانین) شواهد زیادی جمعآوری کنند تا متقاعد شوند که قوانین اجباری هستند، نه اختیاری. «آزمایش» بخشی از روند طبیعی یادگیری است. در چنین موقعیتهایی آزمودنهای فرزندتان را شخصی نکنید در غیر این صورت، عملاً به استقبال جنگ قدرت میروید.
مرزهایی برای کودکان، رابرت جی. مکنزی، ترجمهی دکتر شهروز فرهنگ بیگوند، انتشارات استاندارد.