اگر چنین شخصیتی دارید هرگز برای یک استارتاپ کار نکنید: امروزه با ظهور استارتاپها که شرایط کاری منحصربهفردی دارند، بسیاری از افراد وسوسه میشوند تا از شرکتهای بزرگ و سنتی جدا شده و به این شرکتهای نوپا بپیوندند. اما استارتاپها شرایط خاص خود را دارند که ممکن است برای هر کسی مناسب نباشند. در ادامه به چند ویژگی شخصیتی اشاره میشود که با محیط استارتاپها سازگار نخواهند بود.
در مقابل تمام این حرفها، پیشنهاد میکنیم که حتما برای یک استارتاپ کار کنید، زیرا این پتاسیل را دارد که به رضایتبخشترین قسمت از دورهی حرفهای شغل شما تبدیل شود
به دلیل اینکه در استارتاپها تعداد افراد کافی وجود ندارد تا همه چیز را برای رسیدن به اهداف انجام دهند، حجم بالای کار اجتنابناپذیر است. نهتنها ممکن است تا شب در دفتر کارتان بمانید، بلکه مجبورید در طول زمان استراحتتان ایمیلی ارسال کنید، همیشه ذهنتان درگیر فهرست بیپایانی از کارهای ضروری است و حتی گاهی باید چند دقیقه قبل از خواب با همکارانی که شرایطی شبیه شما دارند، صحبت کنید.
قطعا هزاران میلیونر در روز عرضهی اولیهی سهام فیسبوک پول زیادی بهدست آوردند، اما واقعیت این است که شاید شما به چنین نقطهای نرسید. نه تنها اکثر استارتاپها شکست میخورند، بلکه حتی استارتاپهای «موفق» نیز ثروتی به هنگفتی فیسبوک یا گوگل بهدست نمیآورند. اکثر استارتاپها حقوقهای کمتری نسبت به غولهای تکنولوژی پرداخت میکنند و سود شما، ارزش احتمالی اختیار معامله روی سهامتان است. استارتاپها شاید در نهایت به جایی نرسند و بیارزش شوند و شما باید پیش از ورود به آنها، از این قضیه آگاه باشید.
در شرکتهای بزرگ شما میتوانید «شدیدا حرفهای» باشید. اما در استارتاپها، اعضای تیمتان افرادی هستند که بیشتر ساعات بیداری خود را با آنها میگذرانید. از طرف دیگر، تنها گذراندن زمان مطرح نیست، بلکه آنها شما را خنداندهاند، گریهتان را دیدهاند و وقتی داشتید با کاری دستوپنجه نرم میکردید که احساس میکردید فراتر از توانتان است، از شما حمایت کردهاند. این افراد فقط همکار نیستند، بلکه دوستانتان بهشمار میآیند که بعضی از این دوستیها مادامالعمر است.
از خودتان بپرسید که آیا واقعا برای ساعتها فشار کاری آماده هستید و کار چهقدر برایتان اهمیت دارد. وقتی احساس کنید که در یک محیط کاری دلسردکننده گیر کردهاید، شرکتهای متفاوت با وسایل تفریحی برای زمان استراحت، ناهار رایگان و مسابقات داخلی برایتان جذاب به نظر میرسند. اما در واقعیت، زندگی در استارتاپ بیشتر از اینکه «سخت بازی کردن» باشد، «سخت کار کردن» است.
ساختن یک کسبوکار خوب سالها زمان خواهد برد و موفقیتهای یکشبه، اغلب افسانه هستند. پشت هر شرکت مشهوری، سالهای بسیاری از رنج و کار سخت توسط کارکنان وجود دارد. بعضی از موفقترین شرکتها در زمانی که آغاز به کار کردند، غیر جذاب و حتی غیر واقعی تصور میشدند؛ اما در نهایت، بهتر از مدلهای کسبوکاری پُر زرق و برق زمان خود، عمل کردند.
به دلیل وجود تعاملاتی که روزبهروز شکل میگیرند و مطمئن نبودن از وجود شرکت تا شش ماه آینده، عدم ثبات از معضلات این نوع کسبوکارهاست. شما در استارتاپ همواره احساس عدم ثبات میکنید. تصور کنید که از رئیس خود سؤالی میپرسید و به جای جواب به شما میگوید «من نمیدانم، چرا خودت جواب را پیدا نمیکنی؟» واکنش شما چه خواهد بود؟ اگر احساس سردرگمی محض کنید، یک استارتاپ شما را از پا در خواهد آورد. اصطلاحی میگوید: «در استارتاپها تنها ثبات، تغییر است.»
زندگی سختکوشانه در استارتاپها مستلزم این است که نظم و انضباطی پیشه کنیم و بهوسیلهی آن سروصداها را نشنیده بگیریم و بر دستاوردهای طولانیمدت متمرکز شویم. تعداد کمی از ما «مارک زاکربرگ» بعدی خواهیم بود و استارتاپ معنایش این نیست که به سرعت به فهرست «۳۰ کارآفرین زیر ۳۰ سال» بپیوندیم. اینکه با کارآفرینان و بنیانگذارانی ۲۴ ساله احاطه شویم باعث میشود راجع به مسیر شغلیای که خودمان پیش گرفتهایم دچار اضطراب شویم و ترسِ عقب ماندن از قافله، طبیعی است. موفقیت فردی در یک استارتاپ نه برگرفته از ارزیابیهای خارجیای که دوستان و آشنایانتان متأثر از کارت ویزیتتان نسبت به شما دارند بلکه ناشی از این است که بدانید در حال انجام کار خوبی هستید، تأثیرگذارید و مهارتهایتان را پرورش میدهید.
بنا به دلایل صحیح و منطقی، کار در استارتاپ میتواند یک تجربهی باارزش باشد. یک سال کار در یک استارتاپ پُر از فشار و رشد، تجربه و درسهایی آموزنده به اندازهی سالهای طولانی کار در یک شرکت بزرگتر را برای شما به ارمغان میآورد. ما در مورد سهامهای شرکتهای نوپا ایدهآلسازی میکنیم و از آخرین مالکان میلیارد دلاری بت میسازیم، اما در واقعیت، بهترین شرکتها توسط تیمهایی ساخته شدهاند که تلاش کردند چون به چیزی باور داشتند، نه اینکه به دنبال افتخار باشند. حتی استارتاپهایی که سرانجام شکست میخورند میتوانند به کارکنان خود سطوح منحصربهفردی از رشد، فرصتهای رهبری و افقهای گسترده را ارائه دهند. چه سرمایهگذاران حاضر به سرمایهگذاری بشوند و چه نشوند، شما سالهایی پُر از تلاش و خاطره را در زندگیتان رقم خواهید زد.
برای یک استارتاپ کار کنید چون میخواهید دست از کار معمول بردارید و بالاخره روزی با تجربه و اعتمادبهنفس برای انجام کاری بهتر و بزرگتر پا پیش خواهید گذاشت. قطعا این دستاورد ارزشمندترین چیزی است که میتوانید از شغل خود کسب کنید.
همهی ما میخواهیم پیشرفت کنیم. با این حال حتی وقتی به نظر کارتان درست است (هرگز دیر به محل کار نمیروید، به ندرت مرخصی میگیرید و همیشه سر وقت کار را تحویل میدهید) ترفیع گرفتن اتفاقی نادر است. شما کاری که باید را انجام دادهاید، پس چرا پاداشی نمیگیرید؟ پاسخ ساده است: آنچه سبب میشود ترفیع بگیرید فقط تأمین انتظارات رئیستان نیست!
شما نهایتا میتوانید به تأمین خواستههای رئیستان به چشم هزینهی اولیهی ترفیع گرفتن نگاه کنید. حتی وقتی عملکردی عالی دارید و به تمام آنچه از شما خواستهاند جامهی عمل پوشاندهاید، دلیل نمیشود که به چشم بیایید. آنها شما را به عنوان کارمندی خواهند دید که حداقلها را پوشش داده است، و البته هیچ کارمندی نیست که با در اختیار داشتن این جایگاه به موقعیت شغلیِ چشمگیری دست پیدا کند.
ترفند پیشرفت شغلی و دریافت پول بیشتر این است که ارزشی برای سازمان به ارمغان بیاورید که ثابت میکند مشارکت شما بیشتر از حقوق فعلیتان میارزد. برای اینکه به عنوان فردی واقعا ارزشمند دیده بشوید باید برتر و فراتر از قاعدهی معمول عمل کنید، باید کارمندی باشید که شرکت نمیتواند بدون او دوام بیاورد.
هدف شما باید این باشد که فراتر از انتظارات رئیستان ظاهر شوید، آنقدر که او بابت استخدام شما خود را باهوشترین آدم روی زمین احساس کند.
این کار آنقدرها که به نظر میآید سخت نیست. در حقیقت، شما میتوانید با این هفت گام رئیستان را مجذوب کنید و به او نشان بدهید که برای ترفیع گرفتن آماده هستید.
بیشتر از آنچه برای توسعهی مهارتهای شغلیتان به آن نیازمندید، بدانید. دربارهی صنعتی که در آن مشغولاید، رقبایتان، آخرین پیشرفتها و چالشها اطلاعات کسب کنید.
توسعهی حرفهای مهم است اما چرا در همینجا متوقف بشویم؟ اگر واقعا قرار است رئیستان را شگفتزده کنید، باید هر چه میتوانید دربارهی شرکت و صنعت مرتبط با آن بیشتر بدانید. برای مثال اگر توسعهدهندهی IT هستید، به جای اینکه فقط بهترین کدنویسیهای رایج را یاد بگیرید، یاد بگیرید که این کدنویسیها در صنعت کسبوکار شما چگونه به کار برده میشوند.
یک راه عالی برای تولید ارزش در سازمان این است که دانشتان را عملا در زمینهی کسبوکار سازمانتان بهکار ببرید.
علاوه بر دانشِ چگونگی انجام شغلتان، داشتن این دانشِ فراتر از انتظار نشان میدهد که میدانید چه میکنید و به اهمیت آن واقفاید.
وقتی قادرید سر موقع، بدون جستوجو در انبوهی از اوراق، و بدون اینکه لازم باشد جواب دادن را به وقتی دیگر موکول کنید، به پرسشهای رئیستان پاسخ بدهید احساس خوبی پیدا میکنید. اما اگر واقعا میخواهید او را غافلگیر کنید سؤال او را حدس بزنید. پیشدستی کنید و بفهمید که رئیستان علاقهمند است موقعیت برتر سازمان را در چه موردی حفظ کند، سپس در آن مورد، اطلاعات بهروز را در اختیارش قرار بدهید. با این کار در زمان و انرژی او صرفهجویی میکنید و او هم به این رفتار شما، درست به اندازهی اشتیاقی که به خرج دادهاید، پاداش خواهد داد.
پاسخگو بودن هنری است فراموششده. آدمهای بسیار زیادی، به خاطر ترس از عکسالعمل دیگران در قبال پذیرش اشتباهشان، سعی میکنند خطای خود را بپوشانند. به رئیستان نشان بدهید که از پذیرفتن مسئولیت اشتباهاتتان نمیترسید، این کار او را شگفتزده خواهد کرد.
وقتی مرتکب خطایی شدید تنها کافی است که به رئیستان خبر بدهید و یک راهحل آماده داشته باشید. کار بهتر این است که گامهایی را که تا به اینجا برای جبران اشتباه برداشتهاید به او اطلاع بدهید.
همه اشتباه میکنند. و شما با نشان دادن پاسخگویی، خلاقیت و ابتکار عمل در قبال اشتباهی که ناگزیر مرتکب آن شدهاید در چشم رئیستان برجسته خواهید شد.
در توصیههای معمول شغلی گفته میشود که از رئیستان دورههای آموزشی بخواهید. اما ما در این مقاله از موارد معمول حرف نمیزنیم؛ بلکه داریم دربارهی مبهوت کردن رئیستان صحبت میکنیم. خودتان به دنبال آموزش باشید، در وقت آزادتان. لازم نیست دورههای گرانقیمت را انتخاب کنید. دورههای آنلاین رایگان یا با قیمتهای ناچیز، کم نیستند. زمانی که هر کارمند از رئیسش درخواست دورهی مهارتآموزی میکند، شما میتوانید به او بگویید تا به حال چه دورههایی را گذراندهاید، و این پیشقدم بودنِ شما بدون پاداش نخواهد ماند. شما در هزینههای سازمان صرفهجویی کردهاید، پیشرفت داشتهاید و به مجموعه مهارتهایتان در همین حین افزودهاید.
همه (خب، تقریبا همه) میتوانند کاری را که از آنها خواسته شده است انجام بدهند. اما برای اینکه بتوانید رئیستان را مبهوت کنید، باید ابتکار عمل داشته باشید. اگر مشکلی میبینید آن را حل کنید. اگر کاری برای انجام دادن میبینید انجام بدهید. برای تازهواردین راهنما تهیه کنید، فرایندهای کاریتان را مدون کنید و ببینید چطور میتوانید آنها را بهینه کنید. هر کاری را که فکر میکنید تغییر مثبتی ایجاد میکند، انجام بدهید.
رئیسها بیشتر از هر چیز به چشمانداز سازمان اهمیت میدهند. آنها عاشق این هستند که ببینند شما میتوانید تشخیص بدهید چه چیز در درازمدت به نفع سازمان است و آن را با آنها در میان میگذارید. اگر این کار را با نیت غیرصادقانه یا بد جلوهدادن دیگر کارکنان انجام بدهید کاری جز چاپلوسی نکردهاید. اما در اقرار به تواناییهایتان مطلقا هیچ چیز اشتباهی وجود ندارد.
عملا ثابت شده است که گاهی اوقات، واحد شما برای انجام کارش نیاز به کمک یا ورودی از بخشهای دیگر سازمان خواهد داشت. یک راه عالی برای تحت تأثیر قرار دادن رئیستان این است که روابط خود را در سطح سازمان گسترش بدهید. ارتباط فرد با فرد تقریبا همیشه مؤثرتر از تبادلات واحدها با یکدیگر است. شما میتوانید با گفتن این جمله روز رئیستان را بسازید: «چرا این کار را به من واگذار نمیکنید؟ آشنایی دارم که این کار را به سرعت برایمان انجام میدهد.»
کمتر ویژگیای مانند توانایی شما برای دوام آوردن در طوفانها میتواند توجه رئیستان را جلب کند. تعارض بین افراد، نگرانی همگانی دربارهی تغییر نقشها یا هر اتفاق دیگری جز اینها، مطمئن شوید که شما آدمی هستید که آٰرام و خونسرد است و عنان احساساتش را به دست دارد. در بحرانها تسلط بر نفس و توانایی شما برای درست فکر کردن نشاندهندهی استعداد بالقوهی شما برای رهبری است، و خبر خوب این است که رهبران ترفیع میگیرند.
افرادی که بیشترین دستاورد را دارند آنهایی هستند که بیشترین ارزش افزوده را به سازمان میآورند. تجارت در نهایت دربارهی تولید سود است. شما باید به رئیس و شرکتتان نشان بدهید که در ازای پول و زمانی که صرف شما میکنند بازده خوبی نصیبشان میشود. لطفا نظرات و تجربیات خودتان را در این مورد با ما در میان بگذارید تا ما هم از شما بیاموزیم.
منبع: