چگونه می توان بر به تعویق انداختن کارها غلبه کرد؟ برای اینکه متوجه شوید چه زمانهایی کارها را عقب میاندازید، میتوانید دنبال موقعیتهایی مانند آنچه در ادامه آمده بگردید که نشانههای به تعویق انداختن کارهاست:
اجتناب از انجام یک کارِ غیرمهم الزاما به تعویق انداختن محسوب نمیشود؛ حتی شاید نشان از یک اولویت بندی خوب و درست باشد! اینکه چون خستهاید، کار مهمی را برای مدت کوتاهی به تأخیر بیندازید هم میتواند به تعویق انداختن نباشد؛ حداقل تا وقتی که شروع کردن کار بیشتر از یکی دو روز به تأخیر نیفتد و فقط هم هرازگاهی این اتفاق بیفتد، نه همیشه. اگر یک دلیل صادقانه و درست و حسابی برای عوض کردن برنامهٔ زمانی کاری دارید، در این صورت سهلانگاری نکردهاید. اما اگر صرفا دارید بهانهتراشی میکنید چون دلتان نمیخواهد انجامش بدهید، آن وقت دیگر اسمش به تعویق انداختن است.
کلاری لِی در مقالهای که در سال ۱۹۸۶ در «Journal of Research on Personality» منتشر شد، اشاره میکند که به تعویق انداختن، مستقل از انرژی فرد، اعتماد به نفس و نیاز وی به موفقیت است. به عبارت دیگر، شما ممکن است به تواناییهای خودتان اطمینان داشته باشید، انرژی از وجودتان ببارد و از رسیدن به اهداف خود هم لذت ببرید، اما باز هم کارها را به تأخیر بیندازید.
دلیل اینکه کارهایتان را به زمان دیگری موکول میکنید، میتواند هم به کارِ موردِ نظر ربط داشته باشد و هم به خود شما. اما باید بفهمید که در هر موقعیت بخصوص، کدام یک از این دو، مشکلساز شده است تا بتوانید بهترین راه را برای غلبه بر بیمیلیتان انتخاب کنید.
یکی از دلایل احتمالی، میتواند این باشد که آدم اصلا از آن کار بخصوص خوشش نیاید. برای همین سعی میکند از آن اجتناب کند. اغلب مشاغل جنبههای ناخوشایند و حوصلهسربر هم دارند و معمولا بهترین روش برای سر و کله زدن با این بخشها این است که فوری انجامشان بدهیم و از شرشان خلاص بشویم، تا بتوانیم بر بخشهای جذابتر کار تمرکز کنیم.
یک دلیل دیگر این است که بعضی آدمها کلا بینظم هستند. افراد منظم میتوانند خودشان را از شرِ وسوسهٔ عقب انداختن کارها نجات بدهند؛ چرا که چیزهایی مثل لیست اولویت بندی کارها و برنامهریزی دارند که نشان میدهد اهمیت هر کار چقدر است و دقیقا تا چه زمانی باید انجام بشود. آنها از قبل فکر کردهاند که هر کاری قرار است چقدر وقتشان را بگیرد و به این ترتیب برای خودشان مشخص کردهاند که چه کاری را چه زمانی باید شروع کنند تا سرِ وقت به همه چیز برسند. افرادِ منظم برای اجتناب از به تعویق انداختن کارها در جایگاه بهتری هم قرار دارند؛ چون میدانند چطور باید یک پروژه سخت و بزرگ را به مراحل کوچک و قابل انجام تقسیم کنند.
بنابراین میروید کارهایی را انجام میدهید که میدانید توانایی انجام دادنشان را دارید و به این ترتیب به خودتان آرامش میدهید. اما حیف که آن پروژهی بزرگ قرار نیست دست از سر شما بردارد؛ پروژههایی که واقعا مهم باشند به ندرت اهمیتشان را از دست میدهند. حتی ممکن است از موفقیت هم به اندازه شکست واهمه داشته باشید. مثلا ممکن است با خودتان فکر کنید که اگر این پروژه را با موفقیت به پایان برسانید، آن وقت قرار است بیشتر و بیشتر از این نوع کارها به شما سپرده شود و بعد مجبور شوید مسئولیتهایی به عهده بگیرید که فکر نمیکنید در توانتان باشند.
حیرتآور است، اما افرادِ کمال گرا اغلب تعویق اندازهای قهاری هستند. آنها ممکن است با خودشان فکر کنند که «الآن وقتِ کافی ندارم (یا به اندازه کافی بلد نیستم) در نتیجه کلا انجامش نمیدم تا وقتی که بتونم به بهترین حدم برسم.»
سرانجام اینکه ممکن است ضعفی در مهارت های تصمیمگیری داشته باشید. اگر مشکل این باشد که نتوانید تصمیم بگیرید چه کار باید بکنید، احتمال دارد کلا پروژه را شروع نکنید تا یک وقت مرتکب اشتباه نشوید.
به تعویق انداختن کارها یک نوع عادت است؛ یعنی الگویی از رفتار که در عمق وجودتان نهادینه شده. به عبارت دیگر، نمیشود یک روزه آن را از بین برد. عادتها فقط زمانی از عادت بودن درمیآیند که به طور مداوم از انجام دادنشان دوری کنید. بنابراین تا جایی که امکانپذیر است از روشهای زیر استفاده کنید تا احتمال شکست دادن عادت خودتان را بیشتر کنید.
بعضی از نکات زیر برای بعضی آدمها بهتر از بقیه جواب میدهند یا در مورد بعضی پروژهها بیشتر از پروژههای دیگر نتیجهبخشند. گاهی وقتها هم ممکن است تنها چیزی که برای شکست دادن این غول بزرگ نیاز داشته باشید، تنها یک روش جدید و یک نگاه تازه به قضیه باشد!
سرانجام اینکه شاید مشکلتان این باشد که اصلا نمیتوانید تصمیم بگیرید چه کاری باید انجام بدهید. شاید از ترس اینکه تصمیم اشتباه بگیرید، کلا قیدِ تصمیمگیری را از بیخ و بن میزنید. اگر این طور است، به دوره اصول تصمیم گیری نگاهی بیندازید. این مبحث شما را با انواع و اقسام تکنیک های تصمیم گیری آشنا خواهد کرد.