/ مشاوره / چطور والدین شاغل کارهایشان را با موفقیت مدیریت می‌کنند؟
آنچه در این مقاله می‌خوانید

چطور والدین شاغل کارهایشان را با موفقیت مدیریت میکنند؟

اگر به داشتن بچه فکر می‌کنید و یا تازگی صاحب بچه شده‌اید مطمئنا زیاد شنیده‌اید که داشتن بچه رابطه، کار و نوع تفکرتان در رابطه با انجام کارها را تغییر می‌دهد.

با چیزی که چندان هم آسان نیست شروع می‌کنیم: پول

سوال دومی که باید پرسید مسئولیت‌های خانه و بزرگ کردن کودک است

هیچ میانبری هم برای گذار از این مرحله‌ی حرفه‌ای و شخصی وجود ندارد، اما اگر بتوانید قبل از آن، برخی مکالمات را هرچه زودتر با شریک زندگی‌تان داشته باشید، و تکلیف یکسری وظایف را مشخص کنید، می‌توانید این مسیر را با آرامش و بهره‌وری بیشتری به انتها برسانید. در این مقاله خواهید خواند که چطور والدین شاغل کارهایشان را با موفقیت مدیریت می‌کنند.

من و شوهرم هر دو تمام‌وقت سر‌ کار می‌رویم و سه فرزند فوق‌العاده داریم. در مورد یک سری از مسائل گفتگوهای زیادی داشتیم، احتمالا باید گفتگوهای بیشتری هم می‌داشتیم تا بتوانیم تا جایی که می‌تونیم این همکاری و در واقع ازدواج‌مان را موفق نگه داریم.

کار کردن مشارکتی والدین چیست؟

وقتی که شما و همسرتان هردو شاغل هستید و سعی دارید وظیفه‌ی مراقبت از فرزندان هم بین خودتان تقسیم کنید، باید درمورد دو موضوع بنیادی یعنی پول و مسئولیت صحبت کنید. برای بیشتر افراد این یک موضوع بزرگ، سنگین و اغلب آمیخته با مسائل عاطفی است که اصلا راحت نیست.

مخصوصا وقتی بار سنگین مراقبت از بچه‌‌‌ای بر شانه‌های‌تان است که دائم جیغ می‌کشد و باعث می‌شود در هفته بیش‌تر از سه ساعت خواب راحت نداشته باشید. برای شروع پیشنهاد می‌کنم وقتی این مسائل را به بحث بگذارید که هر دو به اندازه کافی استراحت کرده باشید، از قبل برنامه‌ریزی کرده‌اید که درمورد آنها صحبت کنید و دور و برتان به نسبت آرام و ساکت است.

با چیزی که چندان هم آسان نیست شروع میکنیمپول

لیست جدیدی از هزینه‌ها همیشه با تولد بچه‌‌ها همراه است که سمت و سوی هزینه‌کرد مالی خانواده را تغییر می‌دهد، اما از سوی دیگر سوالات و چالش‌هایی را در زمینه‌ی پول درآوردن مطرح می‌کند.

سوال اولی که باید به بحث گذاشته شود این است که ترجیح و شرایط ایده‌ال هر یک از این دو شریک برای بازگشتن به سر کار درست بعد از بچه‌دار شدن چیست. این بحث اصلا بحث ساده‌ای نیست زیرا در چنین شرایطی هیچ کاری از شما بر نمی‌آید جز اینکه درمورد رسیدن و پرداختن به بلندپروازی‌های شغلی، ارزش‌های خانوادگی و امور مالی خانواده همزمان فکر و صحبت کنید.

همچنین ممکن است مرزهای این حوزه‌های مختلف کمرنگ شده و این خود باعث پیچیده‌تر شدن تفکیک آنها بشود. به احتمال زیاد مخالفت‌‌هایی پیش می‌آید که طبیعی است. وقتی می‌خواهید گفتگو را شروع کنید احساسات شخصی‌تان را در رابطه با این موضوع روشن کنید. اگر در رابطه با آن مطمئن نبودید ایرادی ندارد، تغیرات بزرگ زندگی بر نحوه‌ی احساس ما در مورد همه‌چیز از جمله شغل‌مان تاثیر می‌گذارند.

سولات پایین نقطه‌ی شروعی هستند که می‌توانند برای شما و همسرتان مفید باشد.

  • آرزوهای شغلی‌تان چه چیزهایی هستند؟ تغییرات را چگونه می‌بینید؟ چرا؟
  • والدین خود شما بین کار کردن و تربیت و بزرگ کردن شما کدام را انتخاب کردند؟‌ در این تجربه‌ی شما چه کاری جواب داد و چه کاری جواب نداد؟ دوست دارید فرزندان خودتان را چطور تربیت کنید؟
  • از عهده‌ی هزینه‌های چه چیزی و برای چه مدتی بر می‌آیید؟ مزایای اعطایی از سوی کارفرما و همچنین در نظر گرفتن تاثیر درازمدتِ تغییرات درآمد بر استاندارد سطح زندگی و بر حساب‌های بازنشستگی‌تان بسیار مهم است.

اگر یکی از والدین در خانه بماند، درآمد خانواده کاهش می‌یابد و اگر هر دو برنامه بریزند که سر کارشان برگردند هزینه‌های مربوط به کودک و پرستار کودک افزایش پیدا می‌کند.

بعضی‌ها فورا توافق می‌کنند که یک یا هر دوی والدین سر کار برگردند و پول مسئله‌ی مهمی نیست. برای اکثریت دیگر افراد به این سادگی‌ها هم نیست. بعد از گذراندن زمان زیادی برای شنیدن و گوش دادن به آنچه همسرتان در مورد بازگشت به کار می‌گوید به یک طرح برنامه‌ریزی شده‌ نیاز دارید.

طرح اول:

مادر پس از ۱۲ هفته به سر‌ کارش برمی‌گردد و کودک را به پرستار کودک می‌سپارد.

طرح دوم:

مادر پس از دو سال به سر‌ کارش بر‌می‌گردد و کودک به کودکستان می‌رود.

طرح سوم:

مادر و پدر کارشان را جوری تنظیم کنند که هر یک نصف نصف در خانه باشند و خلاء نبود والدین در خانه را پر کنند. برای حساب‌و‌کتاب طرحتان به ماشین حساب و دفترچه یادداشت هم نیاز دارید.

در این بخش از بحث با همسرتان سعی کنید بر اعداد (تا جایی که هر دو می‌توانید) تمرکز کنید و صادقانه تلاش کنید امور مالی و زمان را بررسی کنید تا ببینید برای اجرای طرح به چه چیزهایی نیاز دارید.

اما یک توصیه برای آقایان:‌ هیچوقت سعی نکنید با گفتن جمله‌هایی مانند «من هرچی می‌گم به صلاح خودته» و «می‌دونم که اینطوری خوشحال‌تر خواهی بود» با احساسات همسرتان بازی کنید. من دو مرد را می‌شناسم که چنین استدلالی در برابر همسرشان داشتند و در نهایت کارشان به مشکل بر‌خورد.

اتفاقی که در هر دو مورد افتاد این بود که برای این مادرها این سوال پیش آمد که آیا از کودک بی‌دفاع‌شان مراقبت کنند یا برگردند سرکارشان.

شوهرانشان چنین پاسخ دادند که آنها قبلا زندگی بسیار رضایت‌بخشی داشتند و موفقیت‌ها زیادی به دست آورده‌اند بنابراین ماندن در خانه باعث کسل شدنشان می‌شود و باید سر کارشان برگردند.

مشاهدات‌ این مردان در رابطه با گذشته کاملا درست بود اما نتوانسته بودند به درستی حس بزنند که شاید نظر زنان‌شان واقعا عوض شده باشد.

و اینگونه کل بحث آنها به تنش کشیده شده بود و زنان‌شان بحث دیگری را آغاز کرده بودند مبنی بر اینکه چه کسی آنها را بهتر می‌شناسد، شوهرانشان یا خودشان؟ داشتن یک بچه واقعا موجب تغییر دیدتان می‌شود و فکر می‌کنم که مخصوصا در مورد مادران. حواس‌تان باشد کاملا امکان دارد همسرتان که قبلا به شدت به شاغل بودن علاقه و تمایل داشت اکنون احساسات متضادی درباره‌ی صرف انرژی خود بر کار یا بر بچه‌داری داشته باشد.

سوال دومی که باید پرسید مسئولیتهای خانه و بزرگ کردن کودک است

چه کسی مسئول ادامه دادن به کارهای روزمره‌ی خانه است؟ نظافت، شستشو و خرید کارهای بسیار حجیمی هستند. قبل از اینکه انجام یکی یا چند تا از کارهای روزانه بپزیرید باید بدانید که اضافه شدن یک بچه‌ی کوچک حجم و زمان انجام کارهای بالا را دو سه برابر میکند. عاقلانه انتخاب کنید، اگر از عهده‌ی هزینه‌اش برمی‌آیید کارهای سنگین را به بیرون بسپارید.

حتما در گفتگوهای‌تان این را هم بگویید که هیچ یک از این توافقات الزاما برای باقی زندگیتان نیست. تنظیم مسئولیت‌ها برای والدین شاغل باید مکررا انجام شود. بعضی اوقات برخی افراد احساس می‌کنند چون شما گفتید «مسئولیت این کار با من» این معنی را می‌دهد که باید هر روز تا آخر عمرتان آن کار را انجام بدهید، مسخره است.

فکرتان را برای امتحان روش‌های مختلف باز کنید و آماده شوید تا انتظاراتتان از آنچه انجام می‌شود و آنچه انحام شدنش خوب به نظر برسد را کم کنید.

من و شوهرم پنج سال است که بچه داریم، بعضی چیزهایی که اوایل موافق انجام دادنش بودیم هنوز هم بسیار خوب انجامش می‌دهیم.

برای مثال او تمام لباس‌ها را می‌شوید و من همیشه شام را آماده می‌کنم. هر دو این چیدمان را دوست داریم و هنوز هم به همین روال انجامش می‌هیم. اگرچه بیست روش مختلف برای خرید مواد خوراکی امتحان کردیم، سال گذشته توافق کردیم تا هر هفته یکی از ما خرید خوراکی‌ها را بر عهده بگیرد، این روش خیلی خوب عمل می‌کند و خیلی هم از آن راضی هستیم.

اشتغال و وظیفه‌ی پدر و مادری از عناصر مهم زندگیمان هستند. با اینکه کاملا با هم جور نیستند می‌توانند به خوبی کنار هم باشند و از هم پشتیبانی کنند. لذت‌های فراوانی همراه با همسرتان برای پشت‌ سر گذاشتن این چالش مهم وجود دارد. داشتن این گفتگوها قبل و بعد ‌از آمدن بچه باعث می‌شود تا سطح انتظاراتمان را تنظیم کنیم و یک زندگی کمی مدیریت‌شده تر داشته باشیم.

چطور پیش رئیستان ایدهآلتر باشید؟

بیایید کمی با هم روراست باشیم. اینکه در دنیای حرفه‌ای شما برای موفق شدن باید توسط یک نفر انتخاب شوید یک واقعیت است. معمولا هم مدیر مستقیم شماست که باید این انتخاب را انجام دهد. بنابراین ارزشش را دارد، که در حد توان‌تان، هر کاری بکنید تا این شخص خاص به ارزش‌های شما پی ببرد. در ادامه هشت راهکار را پیشنهاد می‌کنیم که به شما کمک می‌کنند تبدیل به فردی ارزشمندتر برای رئیس‌تان شوید.

موفقیت، قدرت و سیاست در محیط کار

قبل از اینکه به بررسی ایده‌هایمان در زمینه‌ی راهکارهای ارزشمندتر شدن نزد رئیس‌تان بپردازیم بیایید اساس مسئله را بپذیریم: شما برای موفق شدن و رشد کردن نیاز دارید که توسط کسی یا گروهی انتخاب شوید، یعنی صرفا سختکوشی و مهارت‌های بالا نمی‌تواند شما را به موفقیت برساند.

خیلی‌ها به من گفته‌اند که چنین طرز فکری اهمیت سخت‌کوشی و اراده‌ی فردی را زیر سؤال می‌برد. من در پاسخ خیلی مؤدبانه برای آنها توضیح می‌دهم که هیچ چیزی جایگزین نیاز مدیران به این خصوصیات و رفتارها نمی‌شود و از ارزش‌ آنها کم نمی‌کند. تلاش و اراده برای موفقیت ضروری هستند، اما حرف من این است که برای دیده شدنِ تلاش‌هایتان در مناسبات سازمانی باید کارهایتان به چشم فرد یا گروهی بیاید که قرار است شما را برای کارهای بیشتر و بزرگ‌تر انتخاب کنند.

بنابراین من باور دارم که هر قدر هم فرد سخت‌کوشی باشید باز هم «قدرت» و «سیاست» نقشی اساسی برای رسیدن به موفقیت دارند.

مدیران ارشد باید برای ارتقا شغلی دادن به افراد به آنها اعتماد کنند. این اعتماد زمانی حاصل می‌شود که انتخاب‌های فرد برای پیشبرد خلاقیت یا مدیریت تیم دیده شوند. چنین اعتمادی محصول تجربه‌ی کار مشترک و شواهد فراوان و مداومی است که فردی که قرار است ارتقا پیدا کند از خود بروز می‌دهد. چنین شواهدی از طریق توانایی‌های فرد در انجام کارهای مشترک، حل مسائل، اولویت‌بندی‌ها و به‌ نتیجه رساندن مسائلی حاصل می‌شود که یاری‌رسان سازمان باشند.

به دلیل اینکه عموما اغلب فرصت‌های ترفیع شغلی باعث می‌شوند وظایف گسترده‌تری از تجربه‌های قبلی‌مان بر عهده‌مان گذاشته‌شود، اعتماد نقش بسیار مهمی در این زمینه ایفا می‌کند. شخصی که موقعیت جدیدی را در اختیار ما قرار می‌دهد عملا اعتماد می‌کند که می‌توانیم به سلامت و با سرعت در آن حیطه‌ی به‌خصوص رشد کنیم.

حالا که اهمیت اعتماد را می‌دانید و همچنین تأثیر آن را بر انتخاب رئیس‌تان برای تفویض اختیارات بیشتر به خود دریافته‌اید، لازم است کاری کنید که وقتی قرار است برای فرصتی جدید شما را انتخاب کنند، تصمیم‌گیری برای آنها ساده‌تر شود.

هشت راهکار برای اینکه فردی ارزشمندتر نزد رئیستان باشید

۱. تلاش کنید که اهداف او را درک کرده و از آنها حمایت کنید

هیچ چیز به اندازه‌ی اینکه واقعا برای فهم و حمایت از اهداف رئیس‌تان تلاش کنید این معنی را نمی‌رساند که اهداف او برایتان مهم است و به آنها متعهدید. البته بدانید که همه‌ی رئیس‌ها هم اهداف حرفه‌ای و آرزوهای شخصی‌شان را بیان نمی‌کنند و برای همین شما مجبورید کنکاش‌هایی در این زمینه بکنید.

مثلا با این استدلال سعی کنید که از اهداف و خواسته‌های او مطلع شوید که می‌خواهید مطمئن شوید اهداف شما با اهداف او مطابقت دارد. دقت کنید که باید سؤال‌هایی بپرسید که به شفاف شدن اهداف او کمک کند.

۲. سطح و میزان رابطهی خود را به درستی تنظیم کنید

هر مدیری تمایلات خاص خودش را در شیوه‌ی برقراری ارتباطی دارد. بعضی‌ها بیشتر ترجیح می‌دهند که مرتبا در جریان امور قرار بگیرند و اطلاعات را با جزئیات آن دریافت کنند. برخی دیگر تمایل دارند تنها اخبار موضوعات قابل توجه را دریافت کنند.

به نشانه‌ها توجه کنید، مثلا اینکه او در چه مواردی از خود توجه و علاقه نشان می‌دهد یا چه زمان‌هایی حوصله‌اش سر می‌رود. سپس بر اساس این دریافت‌ها نوع ارتباط خود را با او تنظیم کنید. به‌علاوه، هیچ ایرادی ندارد از خود او بپرسید: «چند وقت یک‌بار باید اطلاعات را در اختیارتان بگذارم و تا چه حد علاقمندید که به جزئیات پرداخته‌شود؟»

۳. مواظب باشید در فضای کار درگیر شایعات نشوید اما چشم و گوشتان را هم باز کنید

جذابیت فوق‌العاده‌ی غیبت‌کردن، برای شغل‌تان مثل سم می‌ماند. از اکثر دورِهمی‌های گروهی و شوخی‌های کنایه‌آمیز آنها دوری کنید. البته ارزشش را دارد که چشم و گوش‌تان را باز کنید تا متوجه بخش‌های واقعی‌ای که معمولا در این غیبت‌های کاری وجود دارد بشوید.

اگر فهمیدید مسیر یا استراتژی جدید شرکت برای افراد گیج‌کننده به نظر می‌رسد، خُب این می‌تواند پیام ارزشمندی برای رئیس‌تان باشد. آن مدل غیبت‌هایی را که در مورد افراد است جدی نگیرید، اما بحث‌هایی را که راجع به کاستی‌های سازمان و فرصت‌ها صورت می‌گیرد، اصلا دست کم نگیرید.

۴. از رئیستان در مقابل اتفاقات ناخوشایند محافظت کنید

هیچ‌کس علاقه‌ای به رویدادهای ناگوار ندارد، به‌خصوص اگر رئیس‌تان باشد. اگر دیدید که اتفاق بدی در حال وقوع است فورا برای به‌اشتراک‌گذاشتن آن با رئیس‌تان اقدام کنید؛ اصلا وقت را تلف نکنید. هشدار در ابتدای وقوع اتفاقی ناگوار این امکان را به او می‌دهد که مشکل را تقلیل بدهد یا فرصت کند برای مطرح کردن آن برای رئیس‌اش یا بقیه‌ی افراد سازمان برنامه بریزد.

۵. همیشه برای مسائل برنامهای را در ذهن داشته باشید و بعد پیش رئیستان بروید

کلماتی که بیشترین لطمه را به اعتبار شما نزد رئیس‌تان می‌زند این است که بگویید «به‌نظرتان بهتر است چه کار کنم؟» چنین عبارتی را از دایره‌ی لغات‌تان حذف کنید و فراموش نکنید که همیشه با ایده و برنامه‌ریزی برای مسائلی که در دست دارید سراغ رئیس‌تان بروید – معمولا بهتر است که دو گزینه در ذهن داشته‌باشید که یکی بر دیگری ارجحیت دارد.

۶. پلهایی از سازمانتان به جاهای دیگر بکشید

چه به این موضوع آگاه باشید چه نباشید، شما به نوعی نماینده‌ی رئیس‌تان محسوب می‌شوید. در واقع شما نشان‌دهنده‌ی اعتبار و مهارت او در انتخاب فرد مناسب (یعنی شما) و فراهم کردن زمینه‌ی رشد برای آن فرد هستید. پس اعمال‌تان را با این ایده هم‌سو کنید.

هم‌دوشِ اولویت‌های رئیس‌تان، تلاش کنید تا دوستی‌هایی ایجاد کنید و علاقه‌تان برای رسیدن به اهداف رئیس‌تان را با نشان دادن تأثیری که این اهداف بر افزایش قدرت سازمان دارد بیان کنید. همچنین تلاش کنید از اولویت‌های بقیه‌ی رهبران و گروه‌ها هم آگاه شوید و اطمینان حاصل کنید که رئیس‌تان برای به‌کارگیری این اولویت‌ها در مسیر تلاش‌هایش ذکاوت کافی را به خرج می‌دهد.

۷. بدون اینکه به فرد نفرتانگیزی تبدیل شوید کارهایتان را در معرض دید بگذارید

افراد حرفه‌ایِ باهوش، مهارت زیادی در نمایش آن دسته از کارهایشان دارند که نتایج موفقیت‌آمیزی به همراه داشته‌ است، البته به شیوه‌ای که مرز آن با تبدیل شدن به موجودی نفرت‌انگیز حفظ شود. وقتی پای کسب اعتبار برای ارتقا پیدا کردن به میان می‌آید فروتنی بهترین گزینه‌ی ممکن نیست. قطعا افرادی که به شما برای رسیدن به آن نتایج ارزنده یاری رسانده‌اند را هم ذکر کنید و از یادآوری آنها چشم‌پوشی نکنید.

۸. سعی کنید به این مشهور شوید که باعث رشد دیگران میشوید

هیچ چیز تأثیرگذارتر از این نیست که به رئیس‌تان نشان دهید شما این توانایی را دارید که به رشد استعدادهای افراد کمک کنید.

سخن پایانی

خیلی ساده‌انگارانه است که بخواهید واقعیت مربوط به روابط قدرت و سیاست را در سازمان‌تان نادیده بگیرید. قدرت رئیس‌تان در انتخاب شما برای موفق شدن را درک کنید و در آن سمت و سو گام بردارید.

منبع:

1

برچسب ها :

برای امتیاز به این نوشته کلیک کنید!

کل :
میانگین :
اشتراک در
اطلاع از
guest

0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x