تعادل کار و زندگی بعد از کرونا چگونه خواهد بود؟
تعادل بین کار و زندگی، در زمان قرنطینه و خانهنشینی کرونا در مقایسه با روزهای عادی کاملا تغییر کرده است. والدین شاغل در حین ویدئوکنفرانسهای کاری باید با کلاسهای مجازی بچهها نیز سروکله بزنند. بسیاری از والدین بهدلیل شرایط موجود، ملزم به دورکاری تماموقت هستند و رسیدگی به نیازهای بچهها و کارهای منزل نیز به تمام مشغلههای این دوران اضافه شده است؛ ازاینرو برخی مواقع برای تمرکز بیشتر و دوری از مزاحمت بچهها، کنفرانسهای کاری خارج از ساعت اداری زمان بندی و برگزار میشوند.
شیوع ویروس کرونا و لزوم ماندن در خانه، در بسیاری از خانوادهها کار و زندگی را زیر یک سقف کشانده است. در این دوران، همه افراد شاغل میکوشند مسئولیتهای کاری و امور خانه را بهدرستی مدیریت کنند. بیشک، کرونا و بحرانهای نظیر آن تغییرات ماندگار بسیاری در سبک زندگی و کار و باورهای مردم به وجود میآورند. یکی از باورهای اشتباهی که میتوان امید به تغییر آن داشت، این است که کار ۲۴ساعته در ۷ روز هفته، پربازدهترین روش برای تمام افراد است.
مدتهاست که کارمند ایدئال تعریف مشخصی دارد و سازمانها بر این اساس پایهگذاری شدهاند: کارمند ایدئال کسی است که خود را کاملا وقف کار میکند و ۲۴ساعته در تمام ۳۶۵ روز سالهای خدمت خود، در دسترس است. این تعریف یک الگوی غیرواقعبینانه است که حضور و پاسخگویی تماموقت یک فرد را ممکن و شدنی تصور میکند. باتوجهبه اینکه امروزه در اکثر خانوادهها یکی از والدین یا هردوی آنها شاغل هستند، در شرایط تعطیلی مدرسهها و مهدکودکها، امکان کار از منزل با روال عادی و همیشگی وجود ندارد.
دستمزدی که کارمندان مشاغل مختلف در قبال عملکرد ایدئال دریافت میکنند، متناسب نیست. مثلا دستمزد ساعتی کارمندان در تخصصهایی با ساعات کاری طولانی مثل اقتصاد، حقوق و مشاوره که معمولا حدود ۸۰ تا ۱۰۰ ساعت در هفته کار میکنند بیشتر از کارمندانی است که ۴۰ ساعت در هفته کار میکنند. برای درک بهتر این مسئله کافی است حق مشاوره ساعتی یک وکیل را با حقوق ساعتی یک کارمند عادی مقایسه کنید؛ این نکته را هم در نظر بگیرید که ساعات کار هفتگی یک وکیل معمولا از یک کارمند اداری بیشتر است!
داشتن ساعات کاری منعطف گاهی تاوان سنگینی دارد. کارمندانی که کار خود را برای مدتی ترک میکنند و یا بهصورت پارهوقت کار میکنند، معمولا نمیتوانند جایگاه و دستمزد حرفهای واقعی خود را بازیابند. مطالعات نشان میدهد زمانیکه کارمندان برای کاهش تعداد مأموریتهای کاری یا انجام کار بهصورت پارهوقت و داشتن ساعات کاری منعطف به کارفرما اصرار میکنند، کارفرما عملکرد آنها را ضعیف ارزیابی میکند و احتمال ترفیع شغلی این کارمندان بسیار کم میشود. گاهی حتی اقدام به درخواست ساعات کاری منعطف، ضعف حرفهای برداشت میشود.
توقع یک کارمند ایدئال بودن (طبق تعریف سنتی) از مادران شاغل دور از انصاف است، مادران شاغلی که در مقایسه با پدر خانواده، ساعات بیشتری را صرف رسیدگی به امور خانه و مراقبت از بچهها میکنند. از طرف دیگر معمولا کارمندان مرد بیشتر از کارمندان زن تظاهر به درستکاری میکنند، درحالیکه کارمندان زن معمولا صداقت بیشتری دارند و ناتوانی خود در برآوردهکردن توقعات کارفرما را، با تقاضای ساعات کاری منعطف، بهوضوح بیان میکنند. برخی سازمانها پذیرای چنین تقاضاها و تغییراتی نیستند. این موضوع این باور را در ذهن ایجاد میکند که زنان قدرت کار بیرون از خانه را ندارند و به همین دلیل کار را ترک میکنند؛ اما واقعیت این است که در چنین مواقعی این سازمان است که کارمند خود را مجبور به ترک شغل میکند.
در دنیای لپتاپها و تلفن همراه و ویدئوکنفرانسها، بسیاری از وظایف فکری و تحلیلی کارمندان شرکت های دانش بنیان میتواند در خانه انجام شود. نقطه مقابل این کارمندان، کارگران کمدرآمدی هستند که حضور فیزیکی آنها در محل کار ضروری است. این کارگران امنیت شغلی چندانی ندارند و انعطافپذیری شغلی در شغل آنها جایی ندارد؛ علاوهبراین، درآمد این گروه در مقایسه با درآمد کارمندان بسیار کمتر است. اما جالب اینجاست که توقع مسئولیتپذیری از این کارگران در مقایسه با کارمندان پردرآمد بسیار بیشتر است. در دوران بحران کرونا، بسیاری از متصدیان فروش، پیکهای تحویل کالا و کارگران انبارها مجبورند که کارمندان ایدئال باشند، درحالیکه خودشان در معرض ابتلا به بیماری هستند و خانوادههایشان هیچ حامی و پشتیبانی ندارند.
تاکنون درخواستهای زیادی برای بازبینی برخی شیوههای رایج شغلی ازجمله ۸ ساعت کار در روز یا تقاضای اختصاص زمان بیشتر به خانواده، وجود داشته است. اکنون وقت آن رسیده است که سازمانها درمورد برخی قوانین عرفی (که لزومی به اجرای آنها نیست) تجدیدنظر کنند و این قوانین را کنار بگذارند.
مدیران این فرصت را دارند که بهجای کمیت، کیفیت کار را معیار سنجش خود قرار دهند. آنها میتوانند یک ایده خلاقانه بعد از پیاده روی عصر را به تعداد ساعات کاری یک کارمند ترجیح دهند. مدیران باید به عملکرد بهتر پاداش دهند نه عملکرد سریعتر. در سیستم شغلی جدید، روز کاری پربازده باارزشتر از روز کاری طولانی است.
در مدت شیوع این بیماری همهگیر، کارفرمایان متوجه میشوند که اگر خیال کارمندان از بابت مسئولیتهایشان در زندگی راحت نباشد، عملکرد کاری خوبی نخواهند داشت. آیا این دیدگاه بعد از قرنطینه نیز به قوت خود باقی خواهد ماند؟ خانوادهها برای هماهنگی کار و امور خانواده به آزادی عمل بیشتری نیاز دارند. اگر سیستم شغلی در دوران پساکرونا، بهجای الگوی دور از واقعیت «کارمند ایدئال»، با کارکرد افراد عادی وفق داده شود و بهبود یابد، کارمندانی سالمتر و سازمانهایی با بازدهی بیشتر خواهیم داشت.
تغییر شغل بعد از ۳۰ سالگی میتواند قدمی بزرگ و غیرقابلپیشبینی باشد. باوجود تجربۀ بهنسبت مناسبی که این دهه به دست آوردهاید، ایجاد تغییر در این مرحله از زندگی شما میتواند هم کاری پرریسک و هم هیجانانگیز باشد. تصمیم گیری برای ترک شغل کنونیتان و دنبالکردن شغلی جدید کاملا حق شماست. اگر شما هم در چنین موقعیتی قرار گرفتهاید که پس از چندین سال کار و تجربه در یک رشته به فکر تغییر شغل افتادهاید، در ادامه این مطلب با ما همراه باشید تا درباره زوایای پنهان این موضوع بیشتر بدانید.
بهطور مرسوم، وقتی بعد از ۲۰سالگی زندگی باشیم بهنوعی این اجازه را داریم که راهمان را گم کنیم یا فانتزیهای بیحدوحصاری برای خودمان بچینیم. تمامشدن تحصیلات، مکاشفه در میان گزینههای شغلی و فهمیدن این موضوع که در زندگی بهدنبال چه میگردیم همه و همه راه باز و بدون محدودیتی را پیش روی ما میگذارند. خلاصه دنبال کارهایی که در جوانی باید انجام داد، هستیم. اما زمانی که پا به ۳۰ سالگی میگذاریم، بهطور عمومی این انتظار از ما وجود دارد که در مسیر شغلی خود راههای ترقی و پیشرفت را طی کنیم. بااینحال، اگر بعد از دهه سوم زندگی متوجه شویم که شغلمان رضایتبخش نیست، مجبور نیستیم باقی عمرمان را به کوککردن ساعت برای بیدارشدن و رفتن سر این کار بگذرانیم. هنوز هم برای تغییرهای بزرگ در این مسیر فرصت هست.
اما شاید حرفه شما نیست که باعث نارضایتی شما شده است، بلکه محیط کار یا وظایفتان این نارضایتی را به وجود آورده است.
قبل از هر تصمیمی، بهتر است بهدنبال دلیل اصلی این موضوع باشید؛ مثلا آیا اتفاق خاصی باعث ایجاد خشم و بروز چنین واکنشی در شما شده است؟ اگر همچنان بر سر تغییر شغل خود پافشاری میکنید، زمانی را به درک موقعیتی که در آن هستید اختصاص دهید.
گاهی زمانی که از شغلمان متنفر میشویم، رؤیای تغییر مسیر شغلی به سرمان میافتد. شاید رابطه شما و رئیستان خوب نباشد یا تحمل همکاران پرسروصدا برایتان دشوار باشد. گاهی شرکت تصمیماتی میگیرد که با آن موافق نیستید، اما این تصمیمها روی شما اثرگذار نیستند. چنین مشکلاتی صرفا به شغل شما مربوط است نه لزوما مسیر حرفهایتان.
اگر شما و رئیستان رابطه خوبی دارید، شرکت در اوضاع خوبی به سر میبرد و همکارانتان را دوست دارید اما هر هفته از رسیدن صبح شنبه وحشتزده میشوید، پس احتمالا مشکل اصلی باید به حرفه شما مربوط باشد.
زمانی را به تجزیهوتحلیل شغل کنونیتان اختصاص دهید تا متوجه شوید چهچیز باعث آزار شما شده است. آيا امکان دارد بدون تغییر شغل آن موضوع را حل کنید؟ یا بهدنبال چیزی هستید که شغل کنونیتان هرگز نمیتواند برای شما تأمین کند؟
شاید به شغلتان «خو» گرفتهاید. شما تمام مراحل و روشها را از بر هستید. درواقع، شما مراحل زیادی را سادهسازی کردهاید و نکته جدیدی دراینخصوص وجود ندارد. شما به محل کار میروید، مینشینید، وظایفی که باید انجام دهید را دقیقا میدانید، زمان استراحت و محل غذاخوری مشخص است و همهچیز دقیقا سر ساعت ۵ تمام میشود. خستهکننده است، نه؟
شاید چیزی که واقعا به آن نیاز دارید چالشهای جدید است. اگر حس میکنید تمام چیزهایی که باید در این شغل یاد میگرفتهاید را بلد هستید و مسئله جدیدی برای «حلکردن» وجود ندارد، پس زمان تغییر فرا رسیده است.
این تغییر لزوما به معنی شروعکردن شغل جدید نیست. به ماندن در شرکت و جابهجایی به بخش دیگر فکر کنید. این کار باعث شکلگیری مجموعهای از چالشهای جدید میشود. اگر بخش جدیدی برای انتقال شما در شرکت وجود ندارد، پروژههای جدید خارج از وظایف معمولیتان میتوانند همان چالشی باشند که برای تقویت رشد در مسیر شغلیتان به آن نیاز دارید.
شاید بهتازگی صاحب فرزند شدهاید، قرار است مراقب والدینتان باشید، موقعیت جدیدی در زندگی همسرتان به وجود آمده است یا هزاران موضوع دیگر که میتواند باعث تغییر اولویتهای زندگی شما شود. شاید نشستن پشت میز کار در گوشهای از اداره دیگر هدف شما نباشد یا مسیری که موقعیت شغلی کنونیتان شکل میدهد را دوست نداشته باشید. هرچه هست، اولویتهای جدید و شغل کنونیتان دیگر با یکدیگر همسو نیستند.
شاید شما هم جزو آن دسته از بچههایی بودهاید که شغلهای رنگووارنگی را برای خودتان متصور میشدید. اما هر اندازه که بزرگتر میشدید، از خیلی از آن ایدههای جذاب دست کشیدید و گزینههای عقلانیتری را جایگزین کردید.
اما انتخاب یک گزینه معقول به معنی این نیست که علاقه زیادی به آن دارید. شاید در عمق وجودتان همیشه میخواستید کتابهای کمیک بنویسید یا استندآپکمدین شوید. مهم نیست به چه چیزی علاقه دارید، مهم این است که بیش از این وقتتان را تلف نکنید و سراغ کاری که دوست دارید بروید.
گاهی اوقات، برای خودتان حرفهای را در نظر میگیرید و تصور میکنید که این کار شما را به تمام چیزهایی که میخواهید میرساند. وقتی در آن کار به اوج میرسید، متوجه میشوید که این کار دیگر شما را راضی نمیکند.
هرچند این تفکر که شغل شما مایه شادی شما خواهد بود تفکری اشتباه است، اما باید از کاری که انجام میدهید لذت ببرید. اگر از رسیدن شنبه صبح وحشتزده میشوید و با انزجار به سر کار میروید، زمان آن رسیده است که مسیر شغلیتان را دوباره ارزیابی کنید.
منبع: